«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «انقلاب» ثبت شده است

سجاد فتاحی 

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official


«اگر فرادستان، در دموکراسی، قدرت سیاسی خیلی زیادی داشته باشند، دموکراسی نخواهد توانست رفاه اکثریت را بهبود قابلِ‌ملاحظه‌ای ببخشد. در این حالت، دموکراسی راه‌حلی برای تعارضات اجتماعی نخواهد بود و نتیجه، انقلاب یا وضعیتی می‌شود که فرادستان با سرکوب خود را در رأس قدرت حفظ می‌کنند.» (ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی، ص 77)

«اگر دموکراسی هیچ‌چیز به شهروندان نمی‌دهد، آن‌گاه انقلاب برای شهروندان و سرکوب برای فرادستان جذاب می‌شود.» (همان، ص. 461)

پرسشِ چرایی وقوع انقلاب در جوامع، پرسشی است که اندیشمندان گوناگونی تلاش کرده‌اند تا به آن پاسخ دهند. یکی از کامل‌ترین پاسخ‌ها به این پرسش را می‌توان در کتاب «ریشه‌های اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» اثر دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون دید.

عجم‌اوغلو و رابینسون در این کتاب، بدون آنکه نگاهی ارزشی و مبتنی بر ستایش یا ترس از انقلاب داشته باشند، به این پرسش پاسخ می‌دهند که تحت تأثیر چه عواملی در یک جامعه، «فرادستان» (بخوانید حاکمان) به جای امتیاز دادن و پذیرش حق مشروع مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، به سمت گزینه‌ای چون «سرکوب» حرکت می‌کنند و به این ترتیب انقلاب را به تنها گزینۀ پیش‌روی «فرودستان» (بخوانید ما مردم) تبدیل می‌نمایند.

بنابراین در وقوع انقلاب بیش از آنکه «ما مردم» نقشی داشته باشیم، «حاکمان» نقش دارند؛ حاکمان و فرادستانی که از کلیه ابزارهای قانون‌گذاری و اجرا به نفع خود استفاده می‌کنند، و منافع فراوانی از نظم موجود به دست می‌آورند و منفعتشان در حفظ آن است. در چنین شرایطی «اعتراض»، «اعتصاب» و سرانجام «انقلاب» تنها ابزارِ «ما مردم» برای اعمالِ قدرتِ عملی و کسبِ حقی است که باید از آن برخوردار باشیم. بنابراین در چنین شرایطی که حاکمان و فرادستان به جای «امتیاز دادن» و «دموکراسی‌سازی»، تنها، گزینۀ «سرکوب» را انتخاب می‌کنند، آنان که فرودستان را از استفاده از ابزارهای اعمالِ قدرتِ عملیِ خود یعنی اعتراض، اعتصاب و انقلاب می‌ترسانند خواسته یا ناخواسته در خدمت حفظ نظمِ تأمین‌کنندۀ منافعِ فرادستان حاکمند.

عجم‌اوغلو و رابینسون معتقدند انتخاب فرادستان در یک جامعه از بین گزینه‌هایی چون «امتیاز دادن»، «دموکراسی‌سازی» و «سرکوب» تحت تأثیر این هفت عامل است:

جامعۀ مدنی، تکانه‌ها و بحران‌ها، نوع ساختار اقتصادی و دارایی‌های فرادستان، نوع نهادهای سیاسی، سطح نابرابری،  طبقۀ متوسط و دست آخر هم جهانی شدن

برای مطالعۀ شرح کامل این عوامل و نظریۀ عجم‌اوغلو و رابینسون می‌توانید به کتاب آنها مراجعه کنید اما نکتۀ مهم برای ما در چهل‌و‌سومین سالگردِ انقلاب 1357 این است که بواسطۀ ضعف و ناتوانیِ ایرانیان در بنیان‌گذاریِ قانونِ اساسی و نظام سیاسی مناسب در فردای پس از انقلاب، تمامی هفت عاملی که زمینه‌ساز «سرکوب» توسط «فرادستان» و «انقلاب» توسط «فرودستان» در سال 1357 شد، همچنان و با شدتی بیشتر در جامعۀ کنونی ایران حضور دارند و از این روست که هرچه پیشتر می‌رویم برای «ما مردم»، گزینه‌ای جز انقلاب باقی نخواهد ماند.

انقلاب 1357، از نظرگاه عجم‌اوغلو و رابینسون، نتیجۀ «ضعف و تضعیف سیستماتیک جامعۀ مدنی»، «وابستگی شدید فرادستان و حاکمان به درآمدهای نفتی»، «ضعف‌های موجود در قانون اساسی مشروطه»، «نابرابری شدید در جامعۀ ایرانی»، «عدم ارتباط طبقۀ متوسط با فرادستان حاکم و ائتلاف آنان با فرودستان» و نهایتاً جهانی شدن بود.

این عوامل بودند که فرادستان و حاکمانِ دوران پهلوی را در طول دوران حکمرانی خود به سمت انتخاب گزینۀ سرکوب هدایت کردند و باعث شدند که جز در زمانی نامناسب به گزینه‌هایی چون «دموکراسی‌سازی» و «امتیاز دادن» توجه نکنند؛ و در چنین شرایطی طبیعی بود که مردم و فرودستان سرکوب شده به سمت استفادۀ حداکثری از قدرت عملی خود در شکل انقلاب حرکت کنند.  

باید گفت که در ایرانِ امروز نیز بواسطۀ ضعف در بنیان‌گذاری یک قانونِ اساسی مناسب و یک نظام سیاسی کارآمد، تمامی این عوامل حتی با شدتی بیشتر فعالند.

در 43 سال گذشته جامعۀ مدنی ایران به شدت سرکوب و تضعیف شده است؛ فرادستان و حاکمان به شدت به درآمدهای مستقیم و غیرمستقیم نفتی وابسته‌ بوده‌اند؛ قانونِ اساسی برآمده از انقلاب 1357 ضعف‌هایی بنیادی‌تر و اساسی‌تر از قانونِ اساسی مشروطه دارد؛ شکاف نابرابری در جامعۀ ایران در مقایسه با سال‌های پیش از انقلاب 1357 بیشتر شده است و هرچه پیشتر می‌رویم بیشتر نیز خواهد شد؛ فرادستان حاکم با طبقۀ متوسط ایرانی سرِ سازگاری ندارند و به صورت مشخص از اعتراضات آبان 98 طبقۀ متوسط ایرانی با طبقۀ فرودست پیوند خورده است؛ و جهانی شدن نیز با انعکاس نحوۀ مواجهۀ خونین حاکمان و فرادستان با اعتراضات فرودستان ایرانی، سرکوب را بیش از هر زمان دیگری پرهزینه ساخته است.

تمامی این عوامل را که در کنار هم بگذاریم نشان‌دهندۀ آن است که دوست داشته باشیم یا نه، انقلابی دوباره در راه است!

برای جلوگیری از وقوع انقلاب، فرادستان چاره‌ای جز بازنگری در آن هفت عامل و در رأس آنها «بازنویسی قانونِ اساسی» ندارند و «ما مردم» باید به این بیندیشیم که با وقوع انقلاب تنها با بنیان‌گذاری یک قانونِ اساسی کارآمد و استقرار یک نظام سیاسی و حکمرانیِ کارآمد و با ظرفیت است که می‌توانیم آینده‌ای نیکو برای خود و سرزمینمان بیافرینیم.

انقلاب، بدون بنیان‌گذاری یک قانونِ اساسی کارآمد فاجعه‌ای جز آنچه که در این 43 سال دیده‌ایم در پی نخواهد داشت؛ و انقلاب با بنیان‌گذاری یک قانونِ اساسی کارآمد دارویی است برای گذر یک جامعه از بن‌بست و رسیدن به فردایی بهتر.

بنابراین انقلاب به‌خودی‌خود نه خوب است و نه بد؛ آنچه نتیجۀ آن را مشخص می‌کند توانمندی یا ناتوانی یک جامعه در بنیان‌گذاریِ قانونِ اساسی و نظامِ سیاسی کارآمد است.  

انقلاب راه‌حل ناگزیر یک جامعه و یکی از مهمترین ابزارهای فرودستان برای رهایی از بن‌بستی است که فرادستان حاکم با انتخاب گزینۀ سرکوب به جای امتیاز دادن ودموکراسی‌سازی رقم زده‌اند.

تصمیم برای وقوع یا عدم وقوع انقلاب اصولاً در حیطۀ اختیار «ما مردم» نیست و در دست فرادستان حاکم است؛ از انقلاب نترسیم؛ چون با ترس از انقلاب تنها یکی از مهمترین ابزارهای خود برای تغییر و بهبود شرایط، را از دست داده‌ایم. ترس مردم از انقلاب حتی به نفع فرادستان و حاکمان هم نیست؛ آنها وقتی تصور کنند که جامعه به سمت انقلاب نمی‌رود یا وقوع انقلاب را بعید بدانند، به انتخاب‌های اشتباه گذشتۀ خود ادامه خواهند داد؛ ترس فرادستان از وقوع انقلاب خود محرک تغییر و بازنگری آنان در تصمیم‌های اشتباه گذشته است.

بر این اساس در چهل‌وسومین سالگرد انقلاب 1357 باید گفت

بواسطۀ ضعف پدرانمان در بنیان‌گذاری قانونِ اساسی و نظام سیاسی، انقلابی دوباره در راه است! و ما تنها باید مراقب باشیم تا اشتباه آنها را تکرار نکنیم.

به قانونِ اساسی و نظام سیاسی کارآمد فردای ایران بیندیشیم.  

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۱۶
سجاد فتاحی

(قسمت دوم)

✍️ سجاد فتاحی

t.me/SIAGS

از روز یکشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۹، اکران اینترنتی فیلم خروجِ ابراهیم حاتمیکیا آغاز خواهد شد. در قسمت اول این مطلب که همزمان با اکران فیلم، در جشنواره فیلم فجر، منتشر شد (بنگرید به https://t.me/SIAGS/306)  بیان شد که نشانهشناسی این فیلم بیانگر آن است که به احتمال فراوان، رحمت بخشی همان میرحسین موسوی است.

جدا از نشانههایی چون مچبند سبز رحمت بخشی؛ 20 سال کنارهگیری رحمت بخشی (بخوانید 20 سال کنارهگیری میرحسین موسوی)؛ نقشی که رحمت بخشی در بردن جوانان دِه به جنگ داشته است (بخوانید نقشی که میرحسین در دورانِ جنگ ایفا کرده است)؛ تغییراتی که در رحمت بخشی در فرایند اعتراض رخ میدهد (بخوانید تغییراتی که در میرحسین موسوی از خرداد 1388 ایجاد میشود)؛ این فیلم و دیالوگهای آن را اگر با دقت ببینید تردیدی باقی نمیماند که رحمت بخشیِ ابراهیم حاتمیکیا در فیلمِ خروج، همان میرحسین موسوی است؛ که بیانیهی او درباره اعتراضات آبانماه 1398، آخرین سخنان او پیش از خروج کامل است؛ میرحسینی که پس از یک دهه حصر، با ذکاوتِ ابراهیم حاتمیکیا و با سرمایهی موسسهای هنری وابسته به سپاه پاسداران! بر پردهی سینما به تصویر کشیده شده است.  

در سکانسهای آغازین فیلم، رحمت بخشی (بخوانید میرحسین موسوی) دیالوگی ماندگار خطاب به رئیسجمهور روحانی دارد؛ فردی که در مزرعهی رحمت بخشی (بخوانید پایگاه رای میرحسین موسوی) نشست و توجه نکرد که پنبهها (بخوانید اعتماد و سرمایهی اجتماعی مردم) ناز دارند و اگر به آن توجه نکنی خواهند مرد.

این فیلم را در این ایام کوتاه حصر خانگی، که طاقت همهمان را طاق کرده است، حتماً ببینید و به یاد مرد و زنِ ایرانگرایی باشید که بیش از یک دهه است در حصر خانگی ماندهاند؛ اما عهدی را که با ما بستند نگسستند.   

ای کاش آنان که باید صدای خروج را بشنوند، پیش از آنکه دیر شود، بشنوند.

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۰
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

فیلم خروجِ ابراهیم حاتمی‌کیا، از منظر اجتماعی و سیاسی به دلایل گوناگون یکی از قابل‌توجه‌ترین فیلم‌های به نمایش درآمده در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر است:

⭕️ نخست آنکه این فیلم تصویری واقع‌گرایانه از انباشت نارضایتی در جامعه ایرانی ارائه نموده و نشان می‌دهد که بحران اعتماد و سرمایه اجتماعیِ نظام سیاسی به مراحلی رسیده است که مردمِ ناامید از ایجاد اصلاح و تغییر در سطوح خردِ نظام اداری و اجرایی ایران، آخرین تلاش‌ها را برای گفتگو با سطوح عالی نظام سیاسی جهت انجام اصلاحات اساسی انجام می‌دهند.

⭕️ دوم آنکه این فیلم بر خلاف فیلم‌های نمایش داده شده تا کنون، در پایان فیلم، تماشاچی را در یاس و ناامیدی عدم امکان تغییر باقی نمی‌گذارد و نشان می‌دهد که چگونه جامعه، خارج از جریان‌های رسمی سیاسی و دوگانه‌های کهنه‌‌ای چون اصلاح‌طلب و اصول‌گرا قهرمانان خود را برای ایجاد تغییرات اساسی پرورش خواهد داد.

⭕️ سوم آنکه در این فیلم، حاتمی‌کیا در سطح نمادین، پس از بیش از ده سال حصر میرحسین موسوی، او را در نقش رحمت بخشی، با بازی درخشان فرامرز قریبیان که براستی شایسته دریافت جایزه بهترین بازیگر است، بر پرده سینما به تصور کشیده است؛ طبیعی است که حاتمی‌کیا ممکن است منکر این موضوع شود اما اثر هنری هنگامی که منتشر شد تفسیرش دیگر صرفاً از دست تولید کننده اثر خارج است؛ گرچه در این فیلم نشانه‌ها و نمادهای قابل توجهی برای اثبات این ادعا وجود دارد، که در یادداشت های بعدی به آن پرداخته خواهد شد.

⭕️ چهارم آنکه این فیلم را می‌توان مانیفست جریان سوم ایران‌گرا دانست؛ جریانی که علیرغم احترام به تمامی جریان‌های ایران‌گرا، نه الگوهای رفتاری اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی مرسوم در جامعه را رهایی‌بخش می‌داند و نه شیوه کنش‌ورزی جریان‌های سیاسی برانداز در خارج از کشور را (بنگرید به https://t.me/SIAGS/285)؛ جریانی که همانطور که رحمت بخشی در فیلم می‌گوید دیگر در خفا حرکت نخواهد کرد و خواهان آن است که همگان صدای آن را برای رقم زدن آینده‌ای بهتر برای ایران بشنوند.

در ادامه به نکات ابتدایی و در یادداشت‌های بعدی به سایر نکات طرح شده خواهم پرداخت.

تراکتورها در فیلم خروج زمانی روشن می‌شوند و انقلاب‌ها زمانی در  جوامع به راه می‌افتند که مردم از برآورده شدن انتظارات و خواسته‌های خود از طریق سطوح خرد نظام سیاسی ناامید شوند؛ همان سطوحی که بواسطه عدم توجه نظام سیاسی به شایسته‌گزینی از کنشگرانی مملو شده است که نه تنها ناتوان‌تر از آن هستند که به گونه‌ای کارآمد به نیازها و انتظارت مردم پاسخ گویند، بلکه آب شور در زمین ملت رها کرده و ضربات جبران‌ناپذیری را به منافع مردم وارد می‌کنند. 

اما مردم با ناامیدی از ناکارآمدی و ناتوانی مسئولان در سطوح خرد نظام سیاسی به فکر خروج از کلیت نظام نمی‌افتند؛ چرا که همچنان خود را با این گزاره کلی متقاعد می‌کنند که مقام‌های بلند پایه سیاسی، انسان‌هایی شریف و پاک‌اند که از آنچه که در سطوح خرد جامعه رخ می‌دهد بی‌اطلاع‌اند و اگر مطلع شوند کارها خواهند کرد؛ به همین دلیل است که تراکتورها را روشن کرده و رو به سوی پایتخت و پاستور می‌آورند تا بی‌واسطه صدا و سخن خود را به قلب نظام سیاسی منتقل کنند؛ به همین دلیل است که در جامعه ایرانی مخاطب شعارها در اعتراضات رفته رفته تغییر می‌کند؛ اگر تا دیروز سخن از فرماندار، استاندار و وزیر بی‌کفایت بود امروز شعارها سطوح عالی‌تر نظام سیاسی را مخاطب قرار می‌دهد.

زمانی که جامعه و رحمت بخشی با تلاش‌های فراوان فرصت حضور در برابر بلندپایه‌ترین مقام اجرایی نظام سیاسی را می‌یابد، و شاید اگر حاتمی‌کیا محدودیتی نداشت حضور او را در برابر بلندپایه‌ترین مقام نظام در این فیلم به تصویر می‌کشید، آخرین امید خود را برای رساندن صدای ضرورت ایجاد تغییرات اساسی برای ایجاد بهبود در وضعیت جامعه و مردم می‌آزماید و اگر این امید نیز پاسخی نگیرد جامعه از مرحله اصلاح به انقلاب یا خروج گذر خواهد کرد.

در سکانس پایانی فیلم رحمت بخشی در انتظار دیدار رئیس‌جمهور است و مامور امنیتی از او می‌پرسد که می‌خواهی چه بگویی؟

به گمانم او همان را خواهد گفت که میرحسین موسوی در آخرین موضع‌گیری خود در ارتباط با رخدادهای دی‌ماه 96 گفت. 

سیاست‌مداران باید این فیلم را جدی گرفته و بارها و بارها ببینند چرا که روایت انقلابی است که در راه است!

این یاداشت ادامه دارد...

 

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۵۵
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

وضعیت انقلابی در یک کشور شرایطی است که در آن از یک سو درصد قابل توجهی از مردم دستیابی به رویاها و آرزوهای خود را در چارچوب حفظ نظم سیاسی کنونی امکانپذیر ندانند و از سوی دیگر پروژه اصلاح ساخت سیاسی نیز به دلایل گوناگون امکانناپذیر بوده و تلاشها برای آن با شکست مواجه شده باشد.


در چنین شرایطی نیروها و جریانهای سیاسی کشور، علیرغم تکثرهای درونی، رفته رفته در دو قطب جای میگیرند: یک قطب، حامیان حفظ ساختار سیاسی و قطبی دیگر مخالفان ساخت کنونی و حامیان تغییر آن؛ که البته نمی‌توان تکثرهای درونی این دو قطب را نادیده گرفت، اما اصلی جامعه‌شناختی وجود دارد که سبب وحدت درونی هر یک از این دو قطب میشود و آن اصل این است: وجود رقیب مشترک تضادهای درونی را به حالت تعلیق در میآورد.

 

روند تغییر و تحولات ارزشها و نگرشهای جامعه ایرانی از یک سو و ناکارآمدیهای ساختاری سامانه سیاسی کنونی از سوی دیگر (که با برآمدن بحرانهای انباشته شده در چند دهه گذشته بیش از پیش خود را نشان می‌دهد) بیانگر آن است که جمعیت خواهان تغییر ساخت سیاسی که پاسخگویی به نیازهای خود را در چارچوب این ساخت امکانپذیر نمیدانند هر چه پیشتر می‌رویم افزایش خواهد یافت و سپاه انقلاب تقویت خواهد شد.

 

ماکس وبر جامعهشناس شهیر آلمانی جملهای دارد که وصف شرایط کنونی ایران است، مضمون این جمله آن است که: بدترین شرایط برای یک کشور زمانی است که طبقه حاکم در عین حال طبقه در حال زوال نیز باشند.
باید توجه داشت که مفهوم طبقه در نظام اندیشهای وبر فراتر از طبقه اقتصادی است و تفاوتهای فرهنگی را نیز شامل می‌شود. طبقه حاکم در ایران از آنرو که ایجاد اصلاحات اساسی ساختاری را به معنای زوال خود میداند جز در شرایطی که به نظر می‌رسد دیگر کار از کار گذشته است و اکثریت جامعه حاضر به مصالحه نیست و شنیدن صدای انقلاب دیگر فایدهای ندارد، تن به اصلاحات ساختاری اساسی که لازمه برون رفت از شرایط کنونی است نخواهد داد و این اندک امید موجود نسبت به انجام اصلاحات اساسی پیش از رسیدن به نقطه بیبازگشت را کمرنگ میکند. باید توجه داشته باشیم که میل به مصالحه در جوامع همانند سایر پدیدههای اجتماعی زمانی دارد که اگر زمان آن گذشت مصالحه بین دو قطبِ تضاد اگر نگوییم غیر ممکن اما به دشواری امکانپذیر خواهد بود.      


با در نظر داشتن مجموع نکات فوق و شرایط ایران باید گفت:    
⭕️ حرکت جامعه ایرانی به سمت وضعیت انقلابی که با توجه به شاخصهای اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادی از آبان 96 آغاز شده بود و اولین تجلی آن در دی ماه 96 خود را نشان داد، با رخدادها و اعتراضات آبان 98 شدت گرفت و با ضربهای قابل توجه به اعتماد به نظام سیاسی ناشی از رخداد هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 و اعتراضات متعاقب آن به شدت تسریع شد.         

پاسخ به این پرسش که زمان وقوع انقلاب چه زمانی است؟ از آنرو که این پدیده اجتماعی- سیاسی در شرایطی رخ میدهد که جوامع از مرز پیچیدگی به آشوب گذر کردهاند به دشواری امکانپذیر است؛ در وضعیت انقلابی هر رخداد کوچک یا بزرگ، انقلاب را به مرحله نهایی میرساند.

این پرسش نیز که آیا لزوماً انقلاب به ایجاد وضعیتی بهتر در کشور منتهی خواهد شد یا خیر نیز پاسخی قطعی ندارد و به عملکرد جامعه در زمینه بنیانگذاری ساخت سیاسی بعدی وابسته است. بنیانگذاری ساختی سیاسی، ناکارآمدتر از ساخت کنونی، فاجعه آفرین است و بنیانگذاری ساختی سیاسی، کارآمدتر از ساخت کنونی رهاییبخش و امید آفرین.  

وقوع یا عدم وقوع انقلابها با قدرت سرکوب نظامهای سیاسی نیز رابطه دارد؛ این قدرت سرکوب برای ساخت سیاسی کنونی به دو دلیل به شدت کاهش یافته است و در ادامه کاهش خواهد یافت. نخست ایجاد تزلزل در اعتقاد و اعتماد برخی نیروهای ارزشی نسبت به ساختار سیاسی که ارزشهای آنها را نقض کرده است و دیگری افزایش فشارهای اقتصادی بر بخشهای دیگری از این نیروها، همراستا با سایر بخشهای جامعه، که در کوتاه و بلند مدت امیدی به برطرف شدن آنها نیست و بر اساس نظر کارشناسان هرچه پیشتر رویم بیشتر نیز خواهد شد.

با در نظر داشتن نکات فوق جدا از هر احساس مثبت یا منفی که نسبت به پدیده انقلاب داشته باشیم به نظر میرسد اکنون جامعه ایرانی به صورت کامل در وضعیت انقلابی قرار گرفته است و هرچه پیشتر رویم این وضعیت تعمیق خواهد شد.

بر این اساس در پاسخ به پرسش آنانی که میخواهند بدانند انقلابی در راه است یا خیر باید گفت:

آری! صدای پای انقلاب می‌آید.

 

#انقلاب

#جریان_سوم_ایرانگرا

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۳
سجاد فتاحی