«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

(این مطلب در شبکه مطالعات سیاست گذاری شمس منتشر شده است)

محلات تاریخی شهری از چند جهت حائز اهمیت‌اند: نخست آنکه بخش وسیعی از خاطرات جمعی مردمان یک شهر و در بعضی موارد مردمان یک سرزمین  با این محلات پیوند خورده است؛ دوم آنکه این محلات بخش قابل ملاحظه‌ای از میراث تاریخی و فرهنگی کشورها را در خود جای داده‌اند و سوم آنکه در صورت توجه بهینه به آنها، می‌توانند نقشی اساسی در رشد فرهنگی و اقتصادی شهرها و کشورهای خود ایفا کنند. تمامی موارد فوق هنگامی که در مورد محلات تاریخی موجود در پایتخت‌ کشورها سخن می‌گوییم از اهمیتی دو چندان برخوردار می‌گردند.   
اما در ایران این محلات تاریخی به صورت عام و محلات تاریخی موجود در شهر تهران به صورت خاص، بواسطه عوامل گوناگونی که می‌توان مهمترین آنها را ضعف سیاست‌گذاری‌های صورت گرفته پیرامون این محلات و ضعف و ناکارآمدی مدیریت شهری در برخورد با مسائل آنها دانست، در شرایط چندان مناسبی به سر نمی‌برند و اگر همین منوال ادامه یابد، در آینده‌ای نزدیک، ایران بخش عظیمی از میراث تاریخی، فرهنگی و معماری خود را برای همیشه از دست خواهد داد.        
نمونه‌های فراوانی از این محلات در شهرهای تاریخی مختلف ایران وجود دارد؛ و نمونه بارز این محلات در پایتخت ایران، محله «عودلاجان» است؛ این محله که در کنار محلات دیگری چون «ارگ»، «بازار»،  «چاله میدان» و «سنگلج» یکی از پنج محله اصلی تهران قدیم بوده است؛ در حال حاضر از جنوب به خیایان پانزده خرداد، از شرق به خیابان ری، از شمال به خیابان امیر کبیر و از غرب به خیابان ناصر خسرو محدود می‌شود؛ محله‌ای که بواسطه مدیریت نامناسب شهری در زمینه نام گذاری و تقسیم محلات شهری، امروزه نامی از آن در نقشه شهری تهران به چشم نمی‌خورد.

این محله بواسطه قدمت آن، ضمن پیوند داشتن با خاطرات جمعی بخشی از شهروندان تهرانی، بناهای ارزشمند تاریخی و مذهبی گوناگونی را در خود جای داده و شاهد رخدادهای تاریخی مهمی نیز در جای جای خود بوده است؛ که با باززنده‌سازی کلیت این محله و بناهای ارزشمند آن و جانمایی رخدادهای تاریخی مهمی که در آن رخ داده است؛ می‌تواند تبدیل به یکی از جاذبه‌های تاریخی، فرهنگی و معماری مهم پایتخت و حتی ایران گردد.       
این محله در دهه‌های نخست قرن حاضر، بواسطه افت شاخص‌های سکونتی و عدم تطبیق با نیازهای نوظهور ساکنانش، رفته رفته بخشی از ساکنان اصلی خود را از دست داد و عدم توجه مدیریت شهری به این روند و سیاست‌گذاری‌های نامناسب در مورد بافت‌های تاریخی شهری به صورت عام و این محله به صورت خاص، که تا کنون نیز ادامه یافته است، بر شدت افت شاخص‌های سکونتی آن و در نتیجه روند مهاجرت ساکنان اصلی این محله افزود. با افت شاخص‌های سکونتی در این محله، و خروج ساکنان اصلی آن، عودلاجان تبدیل به محل سکونتی ارزان قیمتی برای مهاجران تازه واردی به شهر تهران شد که از وضعیت اقتصادی چندان مناسبی در مراحل اولیه مهاجرت برخوردار نبودند. وضعیت اقتصادی نامناسب این مهاجران و عدم تعلق خاطر آنها به محله بر عوامل پیشین افزوده شد و موجبات فرسودگی بیشتر و افت سریع‌تر شاخص‌های سکونتی را فراهم کرد، این امر در کنار عدم توجه مدیریت شهری به روند نزولی شاخص‌های مختلف بهداشتی، اقتصادی، امنیتی و ... این محله را بیش از پیش دچار فرسایش و رکود نمود.      
همجواری «عودلاجان» با «بازار تهران» که قطب اقتصادی مهم پایتخت و ایران می‌باشد؛ در کنار مدیریت شهری ضعیف، عاملی دیگر در افزایش فرسودگی کالبدی این محله و افت شاخص‌های مختلف سکونتی در آن شد. نفوذ تدریجی بازار به درون محله در فقدان نظارت مناسب مدیریت شهری، نخست با ورود انبارها و کارگاه‌های وابسته به آن به درون بافت مسکونی «عودلاجان» آغاز و با همراهی مدیریت شهری در صدور مجوز تاسیس پاساژهای تجاری در بافت مسکونی محله، ادامه یافت.        
شرح فوق توضیحی مجمل و مختصر پیرامون روند و عواملی بود که عودلاجان تاریخی را علیرغم سرمایه‌های ارزشمند نهفته در آن، امروز در معرض نابودی قرار داده است.

 اگرچه چند صباحی است که بواسطه به اوج رسیدن بحران‌های موجود در این محله، برخی توجهات به سوی آن جلب شده؛ اما این توجهات و بعضا اقدامات صورت گرفته، بواسطه دنبال شدن از سوی نهادهای گوناگونی که هر یک اهداف و وظایف خاصی را دنبال می‌کنند و فاقد هرگونه نگرش کل‌گرایانه و سیستمی به محله می‌باشند، اگر نگوییم موجبات تسریع روند فرسایش و نابودی آن را فراهم کرده است اما نتوانسته جلوی این فرایند را بگیرد.     
سه نهاد مختلف در محله عودلاجان تهران درگیر می‌باشند: شهرداری تهران، سازمان میراث فرهنگی و وزارت مسکن و شهرسازی. این متفاوت بودن مراجع تصمیم‌گیری پیرامون محله تاریخی عودلاجان یکی از عواملی است که آینده این محله را در معرض خطر قرار داده است؛ چرا که هر یک از این سه سازمان، بدون در نظر داشتن طرحی کلی از آنچه که محله عودلاجان می‌بایست با توجه به پیشینه، امکانات و شرایط، به آن تبدیل شود و تنها با در نظر داشتن اهداف و وظایف خود، طرح‌هایی را بدون پیوندی ارگانیک با یکدیگر در این محله دنبال می‌کنند؛ که می‌تواند در نهایت لطمات جبران‌ناپذیری را به این محله و بخش عمده‌ای از میراث فرهنگی و تاریخی پایتخت و البته ایران وارد نماید.         
پیشنهاد اولیه این متن آن است که دولت با همکاری شورای شهر تهران هر چه سریعتر در موضوع محله عودلاجان ورود کرده و با تشکیل کمیته‌ای واحد که می‌تواند متشکل از روسا و نمایندگان هر سه سازمان مذکور باشد؛ در وهله نخست از انجام اقدامات پراکنده و بدون مطالعه کنونی در درون بافت محله عودلاجان جلوگیری نموده و در گام بعد با تشکیل کمیته‌ای بین رشته ای از اساتید و متخصصان شاخص کشور در زمینه بافت‌های فرسوده شهری و تاریخی و با انجام فراخوانی ملی و حتی بین المللی که نمونه‌های آن در مورد سایر محلات تاریخی شهری در کشورهای دیگر جهان نیز صورت گرفته است؛ به مناسب‌ترین طرح کلی برای باززنده‌سازی محله عودلاجان با توجه به پیشینه تاریخی و امکانات بالقوه موجود در آن دست یابد و آنگاه با در نظر داشتن این طرح و با استفاده از کمک کارشناسان خبره در زمینه بافت‌های فرسوده شهری و تاریخی با مدیریتی واحد و با مشارکت تمامی ذینفعان، پس از شناسایی و تغییر مجموعه قوانینی که برای باززنده‌سازی این محله می‌بایست مورد تغییر و یا تجدید نظر قرار گیرند؛ اقدام به مداخله در بافت و باز زنده‌سازی آن نماید. ادامه اقدامات پراکنده کنونی از سوی نهادها و سازمان های گوناگون که غالب آنها بدون انجام مطالعات همه جانبه‌ای که لازمه مداخله در چنین بافت‌های تاریخی‌ای می‌باشد و در برخی موارد شائبه دنبال نمودن منافع اقتصادی و سیاسی خاصی را نیز با خود دارد؛ می‌تواند ضمن بدتر نمودن شرایط نامناسب کنونی محله عودلاجان، موجبات از بین  رفتن کامل آن را فراهم کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۰۵:۵۰
سجاد فتاحی