«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

این مطلب در سایت فرارو منتشر شده است.

http://fararu.com/fa/news/255504/%D9%85%D9%82%D8%B7%D8%B9-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%B3%D8%AA

این متن را تنها با اتکا به تجربه شخصی خود از دوران تحصیل می‌نویسم و  بدیهی است که تایید و یا رد ایده مرکزی موجود در آن، نیازمند بررسی‌هایی دقیق‌تر است؛ اما آنچه که احتمالا بر اعتبار ایده طرح شده تا حدودی می‌افزاید آن است که آن را با هر یک از اساتید و یا دانشجویان گروه‌های مهندسی و علوم اجتماعی طرح کرده‌ام، آنها نیز آن را منطبق بر تجربه زیسته خود دانسته و با آن موافق بوده‌اند.

پس از گذراندن سال اول دبیرستان و به هنگام انتخاب رشته، رشته الکتروتکنیک را در هنرستان برگزیدم. پس از پایان هنرستان نیز با شرکت در آزمون فوق دیپلم در رشته الکترونیک و ابزار دقیق پذیرفته شدم و پس از گذراندن دو سال، در آزمون کارشناسی شرکت کرده و در رشته کنترل و ابزار دقیق ادامه تحصیل دادم. پس از طی مقطع کارشناسی نیز برای مقطع کارشناسی ارشد تغییر گرایش داده و به گروه علوم اجتماعی و رشته جامعه‌شناسی کوچ کرده و اکنون نیز دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه مازندران هستم.

غرض از بیان مطالب فوق، این است که بگویم در درجه نخست، تجربه حضور در تمامی مقاطع مختلف تحصیلی از فوق دیپلم تا دکتری را داشته‌ام و فضاهای آموزشی گوناگونی از دبیرستان و هنرستان تا دانشگاه را تجربه کرده‌ام و در وهله بعد بواسطه حضور در دو گروه مختلف فنی مهندسی و علوم اجتماعی، فارغ التحصیلی دو زیست هستم که می‌توانم تجربه خود را از تحصیل در این دو گروه مختلف بیان کنم.

در نظام آموزشی ایران به صورت رسمی و ناپیوسته برای طی مقطع کاردانی، دو سال، برای طی مقطع کارشناسی دو سال، برای مقطع کارشناسی ارشد دو سال و برای مقطع دکتری نیز چهار سال اختصاص یافته است.

اولین نکته‌ای که مبتنی بر تجربه خود می‌توانم بیان کنم آن است که در رشته‌های مهندسی با توجه به نیازهای موجود در جامعه ما و مشاغلی که فارغ التحصیلان پس از دریافت مدرک کارشناسی به آن می‌پردازند، برای بخش وسیعی از فارغ لتحصیلان همان آموزش‌های مقطع کاردانی کفایت می‌کند. به عبارتی در همین مقطع و در طول همین دو سال مطالبی به دانشجویان آموخته می‌شود و می‌تواند آموخته شود که در بهترین حالت در دوره کارشناسی نیز به آنها آموزش داده می‌شود. با توجه به این امر می‌توان بیان نمود، که در رشته‌های فنی، در مقطع کارشناسی، بیش از دو سال از وقت دانشجویان تلف شده و دولت نیز در شرایط کنونی هزینه بیهوده‌ای بابت آن پرداخت می‌نماید؛ که با مدیریت مناسب می‌تواند در حوزه‌های دیگری هزینه شده و در جهت پاسخ‌گویی به نیازهای اساسی کشور به کار رود.

تجربه تحصیل در مقاطع فوق دیپلم و کارشناسی به من نشان داده است که اتفاقا دانشجویان فارغ التحصیل در مقطع کاردانی، بنا به دلایل گوناگون، عموما از مهارت‌های عملی بیشتری در مقایسه با دانشجویانی که به صورت پیوسته از مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شده‌اند برخوردارند؛ که البته این امر می‌تواند ناشی از کیفیت آموزش‌های ارائه شده در مراکز فنی و حرفه‌ای و هنرستان‌ها باشد. بعلاوه اینکه آنها، در صنعت همان‌ کاری را بر عهده دارند و انجام می‌دهند که فارغ التحصیلان کارشناسی و کارشناسی ارشد. به عبارتی، آموزش‌های ارائه شده در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته‌های فنی- مهندسی، اصولا نسبتی با نیازهای ما در صنایع ندارند. به بیان دیگر، ما در طراحی نظام آموزشی خود به نیازهایمان توجه نکرده و تنها به تقلیدی کورکورانه و بی کیفیت از نظام‌های آموزشی دیگر پرداخته‌ایم؛ نظام‌های آموزشی‌ای که با واقعیت‌‌ها و نیازهای عینی موجود در جوامع‌شان نسبت دارند؛ اما ما بدون توجه به این نسبت و واقعیت‌ها و نیازهای موجود در جامعه و کشورمان، تنها به تقلیدی کورکورانه از آنها اکتفا کرده‌ایم. 

تجربه حضور در نیروگاه و پتروشیمی در دوران کارآموزی  نیز حاوی درس‌هایی ارزشمند برایم بوده است. در آنجا فهمیدم که اصولا نیروگاه و پتروشیمی را تکنیسین‌ها اداره می‌کنند و آنها عموما از توانایی‌های عملی بیشتری جهت انجام کارها و پاسخ‌گویی به نیازهای سایت برخوردارند و آنچه که دانشجویان در رشته‌های فنی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد پیوسته می‌آموزند، چندان به کار پاسخ‌گویی به نیازهای عینی این سایت‌ها نمی‌آید.  

کیفیت و کمیت آموزش‌ها در علوم اجتماعی، به مراتب از علوم مهندسی نیز بدتر است؛ و گواه آن این است که دانشجویان مهندسی که خواهان تغییر گرایش به رشته‌های علوم اجتماعی می‌باشند، می‌توانند با یک برنامه‌ریزی مناسب و تنها در طول مدت شش ماه در فرایند آزمون کارشناسی ارشد، از بسیاری از دانشجویان علوم اجتماعی که 4 سال در دانشگاه تحصیل کرده‌اند پیشی بگیرند؛ جدا از اینکه تجربه، باز هم به من آموخته است که دانشجویان تغییر گرایشی، عموما عملکرد موفق‌تری در مقایسه با دانشجویانی داشته‌اند که دوران کارشناسی خود را نیز در رشته‌های مرتبط با علوم اجتماعی گذرانده‌اند.

این تجارب در صورت صحت به این معنی است که کیفیت و کمیت آموزش‌ها در 4 سال کارشناسی در علوم اجتماعی در شرایط کنونی به گونه‌ای است که می‌توان در طی مدت 6 ماه به همان سطح از آمادگی رسید که در بهترین حالت دانشجویان علوم اجتماعی در 4 سال به آن می‌رسند. جالب است که همسرم که مقطع کارشناسی خود را در رشته پژوهشگری و در دانشگاه تهران گذرانده است نیز نقل می‌کند که مرحوم دکتر صدیق نیز صحبت مشابهی در این زمینه داشته و به آنها گفته است که من در طی 6 ماه، به شما دروس بنیادین این رشته را آموزش می‌دهم و در شش ماه دوم، در انجام پژوهشی عملی راهنمایی‌تان می‌کنم و قول می‌دهم که به همان اندازه دانشجویی که 4 سال از عمر خود را در دانشگاه سپری کرده است، توانایی و تخصص داشته باشید.

تجارب فوق به این معناست که در در شرایط کنونی در مقطع کارشناسی علوم مهندسی لااقل 2 سال و در مقطع کارشناسی علوم انسانی دست کم سه سال، هم وقت نیروی انسانی و هم منابع مالی کشور تلف می‌شود. کافی است زمان و هزینه صرف شده را در تعداد دانشجویان حاضر و فارغ التحصیل در این گروه‌ها و مقاطع ضرب کنیم تا ببینیم که چه رقم هنگفتی می‌شود. رقمی که با برنامه‌ریزی صحیح می‌توانست و می‌تواند در حوزه‌هایی دیگر و در راستای بهبود وضعیت کشور به کار گرفته شود.

هنگامی که نیروی انسانی مورد نیاز ما در صنعت تنها با دیدن 2 سال آموزش در دانشگاه، واجد توانایی‌‌ها و مهارت‌های لازم جهت حضور در صنایع می‌شود و هنگامی که نیروی انسانی ما در علوم اجتماعی و انسانی با یک سال آموزش با کیفیت در دانشگاه، می‌تواند همین وظایفی را که اکنون نیز انجام می‌دهد به انجام رساند، جز تقلیدی کورکورانه و البته تصمیمات سیاسی‌ای که هیچگونه ارتباط روشنی با نهاد علم و منافع ملی کشور ندارد، چه چیز می‌تواند طول این دوره‌ها را به 4 سال افزایش داده و نیمی از منابع مالی و انسانی کشور را بر باد دهد.

بنابراین به نظر می‌رسد دو راه در پیش است؛ یا افزایش کیفیت آموزش‌ها به گونه‌ای که 4 سال حضور دانشجویان در مقطع کارشناسی، در دانشگاه، به معنای واقعی برای آنها بازدهی داشته باشد و یا کاهش طول مقاطع آموزشی؛ که به نظر می‌رسد، با توجه به نیازهای کشور، راه دوم مناسب‌تر و کارآمدتر باشد. البته در این شرایط می‌بایست قواعد ارزشیابی و استخدام نیروی کار از مدرک دانشگاهی به توانایی تخصصی و توانایی برای پاسخ‌گویی به نیازهای واقعی تغییر داده شود. به عبارتی در صنایع ما یک تکنیسین توانا می‌بایست حقوقی بیشتر از یک کارشناس و یا کارشناس ارشد متوسط الحال داشته باشد؛ چرا که به نیازهای کشور و صنایع به گونه‌ای بهتر، پاسخ می‌گوید.

تجربه تحصیل در مقطع دکتری، حتی از تجارب تحصیل در مقاطع پیشین نیز ناگوارتر است. به عبارتی در این مقطع، آموزش‌های ارائه شده، در بهترین حالت، در سطح همان مقطع کارشناسی ارشد است و تصور می‌کنم که بیش از 80 درصد هزینه‌های صرف شده برای آموزش در این مقطع، به معنای واقعی کلمه بر باد داده می‌شود. کیفیت نامناسب پژوهش‌ها و رساله‌ها نیز داستان دیگری دارد که در فرصتی دیگر می‌بایست به آن پرداخته شود و البته برخی اساتید نیز به طرق گوناگون به آن پرداخته‌اند.

در مجموع مبتنی بر تجربه‌های شخصی می‌توانم بگویم که لااقل نیمی از هزینه‌ها و زمان صرف شده برای تحصیل از مقطع دیپلم تا مقطع دکتری در رشته‌های مهندسی و علوم اجتماعی در کشور به معنای واقعی کلمه بر باد داده می‌شود. در صورتی که تجارب بیان شده، تجربه‌ای عام بوده و گویای واقعیت موجود در نظام آموزشی کشور باشد؛ معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و سایر سازمان‌ها و نهادهای ذیربط، می‌بایست تغییر روند کنونی را در دستور کار قرار دهند.  این تغییر نیز چندان دشوار نبوده و تنها نیازمند یک اسکن سیستمی و بر آن اساس، ایجاد تغییراتی آگاهانه و تخصصی در اجزاء سیستم آموزشی کشور و قواعد و قوانین حاکم بر آن است؛ تغییراتی که از اتلاف میلیاردها ریال از سرمایه‌های ملی کشور جلوگیری خواهد کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۰۶:۳۷
سجاد فتاحی


چند روزی است در شبکه‌ ارتباطی تلگرام، خبر زیر، منتشر می‌شود. چون نمی‌خواستم در صورت شایعه بودن خبر، در انتشار آن سهمی داشته باشم، از انتشار آن خودداری کردم؛ اما هنگامی که مشاهده نمودم، از کانال‌های ارتباطی گوناگونی منتشر می‌شود و حتی رانندگان تاکسی نیز از آن سخن می‌گویند، پرداختن به آن را کم هزینه‌تر از نپرداختن به آن یافتم.

متن خبر به صورت زیر است:

« بنابراعلام سازمان هواشناسی جهانی اثرات پدیده ال نینو در تاریخ 30 آذر به منطقه‌ی خاورمیانه خواهد رسید. مطابق داده‌های دریافتی ماهواره‌های هواشناسی و پایگاه های مستقر در آمریکای شمالی و مرکز دریای آرام و اقیانوس اطلس و هزاران پایگاه دیگر در کشورهای مختلف، این سازمان وقوع پدیده‌ی ال نینوی امسال را بی سابقه خوانده و به تمامی نیروهای امدادی از جمله صلیب سرخ اعلام آماده باش کرده است. هم اکنون بسیاری از کشورها از جمله بحرین، امارات، ترکیه، انگلستان، مجارستان، قبرس و.... در حال آماده باش بوده و دستور به ذخیره انرژی از جمله گاز مایع داده‌اند. باتوجه به نادیده گرفتن این پدیده توسط مقامات ایران و بروز حوادثی چون طوفان تهران که حتی پیش‌بینی هم نشده بود، باید مردم به طور خودجوش اقدام به جمع آوری مواد اولیه و ضروری شامل آب و نفت و آذوقه کافی و همچنین کمک‌های اولیه و لباس کافی نمایند. طبق گزارش‌ها این پدیده در 30 آذر امسال وارد کشورمان شده و موج سرمای عظیمی به طول حدودا 1 ماه و دمای 45- حتی در گرم سیرترین نقطه کشور ثبت خواهد شد.لازم به ذکر است این موج سرما، همراه با توده هوای بارشی نیز میباشد که با توجه به همراه داشتن ابرهای تراز میانی جو تا پایان پدیده، یعنی تا یک ماه، خورشید در آسمان پنهان خواهد شد.لازم است مردم عزیز اقدامات لازم را به عمل آورند».

تبعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی توجه جوامع به چنین خبرهایی، متفاوت از هزاران پیام‌ دیگری است که ممکن است مخاطبان زیادی بیابند اما تبعات چندانی نداشته باشند؛ از این رو واکنش دولت‌ها نسبت به آنها نیز می‌بایست متفاوت باشد. این دست پیام‌ها، که با گسترش شبکه‌های ارتباطی نوین، بخش‌های بیشتری از جوامع را تحت تاثیر قرار می‌دهند، در صورت عدم واکنش مناسب دولت‌ها نسبت به آنها، پتانسیل آن را دارند که با ایجاد موجی از هراس و اضطراب فراگیر، هزینه‌های سنگینی را بر کشورها تحمیل کنند.

از یک سو، در صورت صحت چنین خبری و عدم واکنش مناسب دولت در‌ زمان اولیه انتشار به ویژه در کشورهایی که دولت‌ها، از کارآمدی چندانی برای مواجهه با بحران‌های ناگهانی برخوردار نیستند- به یکباره کشور با بحرانی مواجه خواهد شد، که نه دولت آمادگی مواجهه با آن را دارد و نه مردمی که اطلاع‌رسانی مناسبی پیرامون موضوع و روش‌های بهینه مواجهه با آن، به آنها صورت نگرفته است.

از سوی دیگر حتی در صورت نادرست بودن چنین خبری، و بی تفاوتی دولت به آن، ممکن است مردم، به یکباره به چنین خبری با توجه به گسترده بودن تبعات آن واکنش نشان داده، و همین واکنش یکباره بخش وسیعی از مردم، برای افزایش توانایی خود جهت مواجهه با بحران اشاره شده، خود، بحران بزرگی را برای کشور ایجاد نماید. در چنین شرایطی و پس از آغاز هجوم مردم، تایید و یا تکذیب دولت به ویژه در بستری چون جامعه ایران، که بنا بر داده‌های موجود، اعتماد ملت به دولت در سطح چندان رضایت بخشی قرار ندارد- دیگر اثر چندانی در کنترل واکنش‌های ایجاد شده نخواهد داشت.

جهان کنونی، پیچیده‌تر از آن شده است که بتوان با روش‌های کهن و با دولت‌هایی که دچار ضعف‌های ساختاری عدیده‌ای در طراحی خود هستند، به مقابله با بحران‌های برآمده از این پیچیدگی‌ها رفت. دولت‌هایی که از مشروعیت و اعتماد چندانی در کشورهای خود برخودار نیستند؛ ابزارهای ارتباطی آنها با مردمان سرزمین‌شان بواسطه سیاست‌های نامناسب در انتشار خبر و نقض استقلال رسانه‌ها، مشروعیت زدایی شده است؛ زمان واکنش آنها به اتفاقات، خبرها و بحران‌ها بسیار طولانی است و آمادگی لازم را برای مواجهه با بحران‌های ناگهانی ندارند، سیستم‌های ساده‌ای هستند، که بحران‌های جهان پیچیده آنها را در می‌نوردد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
سجاد فتاحی

  

مدتی است گشت‌های ارشاد پریروز، و گشت‌های امنیت اخلاقی دیروز، با عنوان طرحی جدید به نام «طرح تشدید برخورد با بدحجابی و مانکن‌های خیابانی» دوباره به خیابان‌های شهر بازگشته‌اند؛ تا آمران اجرای اینگونه طرح‌ها، بیازمایند آنچه را که نزدیک به 32 سال است آزموده‌اند؛ و جز اتلاف منابع ملی و بر هم زدن آرامش روانی گروهی از زنان و مردان این سرزمین و افزایش و انباشت نارضایتی در بین بخش‌های قابل توجهی از آنان چیزی حاصل نکرده‌اند. مدتی است که مجددا حضور این آشکارترین علامت شکست سیستم، در سیاست‌های فرهنگی خود را، در خیابان‌ها و میادین نظاره می‌کنیم.

شاید این متن می‌بایست مدت‌ها پیش نگاشته میشد، اما بنا به دلایل گوناگون نشد؛ تا که امروز در میدان ونک تهران، ناخودآگاه چشمانم با چشمان مضطرب و نگران دخترکی از دختران سرزمینم گره خورد؛ که بواسطه نوع پوششش، که البته چندان تفاوتی با پوشش مرسوم بسیاری از زنان این روزهای پایتخت نداشت، از سوی افرادی که شاید خواهران و زنان‌شان نیز همین پوشش را برگزیده باشند، مورد مواخذه قرار می‌گرفت؛ افرادی که می‌بایست پاسداران امنیت و منافع ملی باشند و امروز پاسداران وحشت و نگرانی‌اند. چشمان نگران و مضطرب او مرا به یاد فریادهای دلخراش زنی انداخت که سالیان پیش فیلمش در فضای مجازی منتشر شد، زنی که کشان کشان او را سوار بر یکی از این ماشین‌هایی می‌کردند که با پول‌های بادآورده نفتی خریداری شده بود و می‌بایست به منظور افزایش امنیت شهر و کشور به کار گرفته می‌شد، اما آن روز و  امروز، ابزاری برای گسترش رعب و وحشت در بین گروهی از زنان و دختران این سرزمین شده است. زنان و دخترانی که دیدن نیروهای انتظامی به جای آنکه آرامش بخششان باشد، برایشان وحشت افزا و نگران کننده است.

 بنا به دلایلی که بر شمرده خواهد شد این طرح، اقدامی بر خلاف منافع ملی و حتی در جهت براندازی نظام است. اگر منافع ملی در شرایط کنونی، بواسطه آشفتگی حاکم بر منطقه و آرایش رقیبان منطقه‌ای، که قدرت یافتن آنها نتیجه ناکارآمدی همین سیستم است، با حفظ سیستم ناکارآمد کنونی و تلاش در جهت اصلاح و افزایش کارآمدی آن پیوند نخورده بود، شاید حتی بهتر بود، آمران چنین طرح‌هایی را از تبعات اقدامات‌شان آگاه نمی‌کردیم، تا فضایی بیشتر برای تغییر ایجاد شود؛ اما در شرایط کنونی راهی کم خطرتر و پیش بینی پذیرتر از تلاش در جهت افرایش کارآمدی همین سیستم به نظر نمیرسد.

این اقدامات و چنین طرح‌هایی، بر خلاف منافع ملی و حتی در جهت براندازی نظام سیاسی است؛ زیرا موجب اتلاف بخش قابل توجهی از منابع مالی‌ای می‌شود، که می‌توانست صرف کاهش فقر بخشی از مردمان این سرزمین و افزایش امنیت گردد، فقری که می‌تواند بنیان اخلاق و سیستم سیاسی را یکجا برکند.

چنین طرح‌هایی اتلاف منابع ملی است، به این دلیل ساده که در 32 سال گذشته به هدف اصلی خود، که بنا بر اظهارات آمران و حامیانش، کاهش بد حجابی در جامعه است، دست نیافته و به گفته خود آنها، هر سال وضعیت حجاب در جامعه از نظرشان بدتر می‌شود؛ و اگر به موفقیتی نیز دست یافته، تنها در همین حد بوده است که روند تغییر پوشش جامعه را با صرف هزینه‌هایی گزاف و ایجاد فضایی سرشار از رعب و وحشت چند سالی به تاخیر انداخته است.   
چنین اقداماتی بر خلاف منافع ملی و در جهت تضعیف سیستم حاکم است؛ چرا که آرامش روانی بخش قابل ملاحظه‌ای از مردمان این سرزمین را بر هم میزند و بر میزان نارضایتی آنها از وضع موجود می‌افزاید؛ آن هم در شرایطی که گرداگرد ایران را نابسامانی و آشوب فرا گرفته است.

ای کاش آمران چنین طرح‌هایی، لااقل از میزان اندکی هوش بهره‌مند بودند، تا معایب و آثار شوم چنین اقداماتی را در کنار دستاوردهای حاصل از آن قرار می‌دادند تا بدانند چه ضربه‌ای را بر منافع ملی این سرزمین و حتی منافع سیستم سیاسی کنونی وارد کرده‌ و می‌کنند.

 ای کاش، طراحی سیستم سیاسی به گونه‌ای بود که رئیس جمهور می‌توانست در برابر چنین اقداماتی که مستقیما منافع ملی و حتی منافع نظام سیاسی را نشانه رفته‌اند بایستد؛ و ای کاش در زمان بنیان‌گذاری سیستم آنچنان دقت می‌کردیم که نهادی و یا شخصی، مجال اجرای چنین طرح‌ها و  انجام چنین اقداماتی بر خلاف منافع ملی را نیابد. ولی صد افسوس که دقت نکردیم؛ اما نباید ناامید بود، تجربه تاریخی نشان داده است که سیستم‌های ناکارآمد دو راه بیشتر پیش رو ندارند یا اصلاح و افزایش کارآمدی، و یا انقراض؛ و تمامی این تجربیات، درس‌هایی است که فردا از برای اصلاح و یا طراحی دوباره، به کار ما و یا به کار نسل‌های پس از ما خواهد آمد.            

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
سجاد فتاحی