ایران و خطر غرق شدن در بحران زایندهرود!
(در ضرورت گفتگوی ملی پیرامون بحران زایندهرود)
حسن روحانی در سخنرانی خود در جمع مردم اصفهان در بهمن ماه 1393، بیان نمود که «.. زایندهرود اگر آب کافی نداشته باشد، نباید خشک شود...». این سخن روحانی، نمایانگر بی اطلاعی دستگاه دولت در ارتباط با عمق و شدت بحران آب در سراسر کشور و البته در قلب فلات مرکزی ایران بود؛ که خندهای تلخ را بر لبان افرادی که اندکی آگاهی نسبت به وضعیت آبی این حوضه داشتند نشاند؛ چرا که در همان زمان نیز با جمع و تفریقی بسیار ساده میشد حدس زد که آب ذخیره شده در پشت سد زاینده رود، در همان سال آبی نیز برای عملی نمودن قول رئیس جمهور کافی نیست و تنها چند ماه بعد از این سخنان، اگرچه تلاشهای گوناگونی نیز برای عملی شدن آن صورت پذیرفت، زایندهرود بار دیگر و البته این بار با شدتی بیشتر خشک شد. پس از آن سخنان، هر سال بر شدت بحران آب در حوضه زایندهرود افزوده شد به گونهای که هماکنون آب پشت سد زایندهرود به گونهای کاهش یافته که تامین آب شرب مردم استان اصفهان نیز با مشکل مواجه شده است.
در جلسهای که چند روز پیش در استان اصفهان و با حضور جمعی از نخبگان این استان برگزار شد، استاد عزیزم محسن رنانی جملهای را گفتند که با عنوان این متن ارتباط مییابد او گفت: «اگر تدبیری اندیشده نشود، اصفهان در بحران آب زایندهرود غرق خواهد شد» و کیست که نداند غرق شدن اصفهان در بحران آب زایندهرود، به معنای غرق شدن ایران است.
برای تمامی آنانی که نسبت به آینده این سرزمین و ساکنان آن دلنگرانند، زایندهرود و هدیه آن، اصفهان، به همان اندازه ارزشمند و دوست داشتنی است که خوزستان، چهارمحال و بختیاری، یزد و البته جای جای این سرزمین کهن. اما بحران آب کنونی در حوضه زایندهرود به گونهای طرح و مدیریت میگردد و آگاهانه و یا ناآگاهانه بر آتش آن دمیده میشود که ابعاد نگران کنندهای یافته است. تمامی هموطنان عزیزمان در اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و یزد به صورت عام و نخبگان این استانها در حوزههای گوناگون به صورت خاص، باید بدانند که در این بحران یا همه ایران پیروز خواهد شد و یا همه با هم شکست خواهیم خورد و تصور پیروزی یک استان بر استان دیگر تصوری کودکانه و خام اندیشانه است. از این رو فروکاستن مسالهای ملی که میبایست گفتگویی ملی نیز بر سر آن صورت گیرد، به مسالهای استانی، بزرگترین خطایی است که میتوان در شرایط کنونی مرتکب شد. راه حل تخفیف این بحران و رهایی از آن به هیچ عنوان راه حلی ساده نیست و جز با گفتگو نمیتوان به آن دست یافت. نظام سیاسی و دولت نیز باید بداند که با تصویب مصوباتی محرمانه و یا ممنوع نمودن سخن گفتن از این بحران و ابعاد گوناگون آن، نه تنها مساله حل نخواهد شد، بلکه بر شدت و عمق آن نیز افزوده خواهد شد. راه حل نهایی این بحران، اگر هنوز برای رسیدن به آن دیر نشده باشد، تنها از طریق گفتگو بین تمامی ذینفعان امکانپذیر است و شروع این گفتگو نیازمند نهاد واسطی است که ذینفعان، به بی طرفی آن در این بحران ایمان داشته باشند. دولت میبایست مسئولیت یافتن راه حل بهینه مواجهه با این بحران را به این نهاد واسط واگذار نماید تا در گام اول با گفتگویی جداگانه با تمامی ذینفعان و نخبگان و نمایندگان آنها و در گام بعد تلاش در جهت برقراری دیالوگی بین آنها امکان دست یافتن به راه حلی میانه و پایدار را بررسی و آزمون نماید. باید بدانیم که فرصت بسیار کمتر از آن است که میپنداریم و خطر غرق شدن ایران در بحران زاینده رود نزدیکتر از آنچه که تصور میکنیم.