«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۵ مطلب با موضوع «آموزشگاه تاریخ» ثبت شده است

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

سخنان مهندس مهدی بازرگان، پیش از استعفای دولت موقت در 14 آبان 1358 را باید بارها شنید (فیلم آن را می توانید در این پیوند ببینید: https://b2n.ir/b85655 ) او در این سخنرانی بر اساس تجربۀ 9 ماهۀ نخست‌وزیری خود به برخی علل ریشه‌ایِ وضعیتِ ناگوار ایران در آن دوران اشاره می‌کند. عللی که بعدها به‌واسطۀ باز گذاشتن مسیر اثرگذاری آنها در قانون اساسی و تصویبِ این قانون در همه‌پرسیِ آذرماه 1358 تا همین امروز، ریشۀ بسیاری از نابسامانی‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی محیط‌زیستی ایران است.

هنگامی هم که این علل در قانون اساسی و در معماری نظام جمهوری اسلامی مجال اثرگذاری دارد، در بلند مدت، تفاوتی نمی‌کند که چه کسی رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر باشد؛ او یا همانند مهدی بازرگان، آبروی خود را در پیشگاه تاریخ ایران خواهد خرید و مجبور به استعفا خواهد شد، یا همانند هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی تن به ماندن خواهد داد و با از دست دادن آبروی خود مسئولیتِ اقدامات و شرایطی را بر عهده خواهد گرفت که ابزارهای تصمیم‌گیری لازم در ارتباط با آنها در اختیار او نیست؛ عموماً تمامی آنها نیز در سال پایانی دوران ریاست‌جمهوری خود سخنانی شبیه به همین سخنان مهدی بازرگان در آبان 1358 را تکرار کرده‌اند و این پرسش را در ذهن حامیان اولیۀ خود باقی گذاشته‌اند که «اگر نمی‌توانستید و می‌دانستید که نمی‌توانید پس چرا بر خرمن امیدهای ما آتش زدید؟»   

تمامی بحران‌هایی که امروز در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی ایران شاهد آن هستیم دارای ریشه‌های ساختاری عمیقی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و برآمده از نواقصی جدی در معماری این نظام است که تا آنها برطرف نشود، امید بستن به بهبود شرایط با آمدن این و رفتن آن یا تغییر چند سیاست و قانونِ ابتدایی، ساده‌اندیشی و بیهوده است. پس بهتر است  آنان که به سرنوشت ایران و ایرانیان می‌اندیشند به جای بازی بی‌سرانجام طرفداری از این و آن و بازی کودکانۀ انداختن تقصیر این شرایط بر گردن یک یا چند نفر، به بنیان‌های ساختاری پیدایش این شرایط و به ائتلافی بر سر برطرف نمودن این نواقص و ضعف‌ها بیندیشند.

راستی امروز جشن میانۀ پاییز است. فرصتی کردید آن بیرون غوغایی از رنگ برپاست؛ از دستش ندهید و امروز را به شادی سپری کنید.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۴
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

در 4 آبان 1359، خرمشهر پس از 34 روز مقاومت سقوط کرد و به اشغال کامل ارتش عراق درآمد.

شکست‌ها و پیروزی‌های یک کشور دلایلی دارد که اگر درس‌های حاصل از آنها آموخته و به کار بسته شد آن کشور در مسیر پیشرفت قرار خواهد گرفت و اگر در لابه‌لای تعریف‌ها و تمجیدها از خود به فراموشی سپرده شد، آن کشور  ناگزیر از تکرار شکست‌ها و تجارت تلخ تاریخی خود خواهد بود. سقوط خرمشهر یکی از آن شکست‌ها و تجارب تلخ است.

عوامل زیادی گرد هم آمد تا ایران را به شدت در برابر عراق آسیب‌پذیر کرد و سودای تصرفِ ایران را در ذهن صدام آفرید.

از بین همۀ آن عوامل بی‌گمان تضعیف ارتش در دوران پس از انقلاب که مهمترین نیروی محافظ ایران بود یکی از اساسی‌ترین آنهاست. برخوردهای انقلابیونِ ایران با ارتش، اعدام‌های توجیه‌ناپذیر، تصفیه‌‌های ناروای صورت گرفته و موازی‌سازی نیروهای مردمی در کنار این نهاد که باید ذیل آن تعریف می‌شدند و ... همگی در روزها و سال‌های نخست انقلاب نقشی اساسی در تضعیف توان بازدارندگی ایران، پرورده شدن سودای تصرف ایران در ذهن صدام، سقوط خرمشهر و تلفات انسانی سنگین ایران در دوران جنگ داشت.

یک ملّت و یک حکومت ملّی تنها نیازمند یک نهاد نظامی یکپارچه و ارتشی واحد است و موازی‌سازی هر نهاد دیگری در کنار ارتش اگرچه ممکن است در خدمت منافع ایدئولوژیک گروهی باشد اما بی‌گمان به منافع ملّی کمکی نخواهد کرد.

اگرچه سیاست‌پیشگان می‌خواهند که ما آنان را سیاه و سفید ببینیم اما سیاست‌مداران در دوران سیاست‌ورزی خود خدمات و اشتباهات فراوانی دارند که از منظری ملّی باید اشتباهات آنها را نقد و خدماتشان را ستود. امروز سالروز تولد محمد رضا پهلوی آخرین شاهنشاه ایران نیز هست او در کنار اشتباهاتی که در دوران حکومت خود داشت خدماتی نیز به ملت ایران کرد و ایجاد و تقویت ارتشی که اگر نبود فتح یک هفته‌ای ایران توسط صدام امری ممکن بود یکی از آنهاست.  

اگر فرصتی شد امروز مصاحبۀ ناخدا هوشنگ صمدی تکاور دریایی ارتش ایران را با حسین دهباشی مشاهده کنید؛ درس‌هایی بزرگ برای تاریخ ایران دارد.

امروز همچنین فرصتی است برای بزرگداشت یاد تنی چند از فرماندهان مقاومت 34 روزۀ خرمشهر و نیروهای زیرمجموعۀ آنها: سرهنگ علی قمری، دریادار داریوش ضرغامی، ناخدا هوشنگ صمدیو محمد جهان آرا. یاد و نامشان گرامی باد.    

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۰۸:۳۷
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

مدت‌ها پیش از آنکه بیگانه‌ای طمع به خاک سرزمینی ببندد، یا مردمانِ بخشی از یک سرزمین بواسطۀ همۀ آشفتگی‌ها و تلخ‌کامی‌ها، اندیشۀ جدایی از سرزمین مادری در نهان‌خانۀ ذهنشان آشیانه کند، یا گروهی فراوان از ساکنان سرزمینی قصد کوچ کنند؛ خرد، تدبیر و همۀ آن چیزهای نیکویی که می‌توان آنها را در مفهوم «کیفیت حکمرانی» خلاصه کرد از نظام سیاسی و حکمرانی آن سرزمین رخت بربسته است.

تمایل به مهاجرت از یک سرزمین یا تمایلات جدایی‌خواهانه از سرزمینی چون ایران، نسبتی مستقیم با کارآمدی نظام سیاسی مستقر و کیفیت حکمرانی آن دارد.

تاریخِ ایران را که می‌خوانی، هم روزگارانی را خواهی دید که این سرزمین آشیانه‌ای مناسب برای ساکنانش بوده است و از این‌رو تمایل به مهاجرت یا جدا شدن از آن اندک؛ و هم روزگارانی را شاهد خواهی بود که در آن چنان دلِ بخشِ اعظمی از ساکنان آن را «خار خار ناامیدی سخت آزرده‌ست» که تمایل به مهاجرت، سکونت در جای دیگر، یا حتی درآمدن تحت حاکمیت کشوری دیگر، در اندیشۀ بخشی از ساکنان آن آشیانه کرده است.

امروز هم سالروز امضایِ معاهدۀ تلخ گلستان است و هم سالروز درگذشتِ فریدونِ شعرِ ایران.

در این سال‌ها هرگاه اندیشۀ مهاجرت در ذهن من و همسرم تقویت می‌شده است شعر «ریشه در خاک» فریدون مشیری پناهگاهی امن برای ماندن و امید داشتن به «برافراشتنِ گُل از دل این خاک» و «خواندن سرودِ فتح از سه تیغ کوه چون خورشید» بوده است.

امروز که غمِ جدایی 17 ولایت ایران در قفقاز، در سال 1192 خورشیدی، به‌واسطۀ معاهدۀ گلستان بر دلمان سنگینی کرد، امروز که تمامی بحران‌هایی که در سال‌‌های سپری شده از این معاهده در این منطقه، بواسطۀ این جدایی، رقم خورد خاطرمان را آزرد (که نمونۀ کوچکش مسئلۀ اخیر ارمنستان و آذربایجان است) و امروز اگر خبرِ مهاجرت دوستان و عزیزانی را که این روزها بارها شنیده می‌شود شنیدیم شعرِ ریشه در خاک فریدون مشیری آرامش‌بخش و تسلی دهنده است.   

ایران برای تبدیل شدن به آشیانی امن برای ماندن و نه جایگاهی برای رفتن، گریزی جز اصلاحِ نظامِ سیاسی و بهبودِ کیفیتِ حکمرانی ندارد؛ در غیر این صورت تاریخ نشان داده است که تکرار معاهداتی چون گلستان و مهاجرت‌های فراوان ایرانیان به نقاط دیگر جهان گریزناپذیر است. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۰ ، ۱۰:۱۹
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

10 مهر 1320، «حزب تودۀ ایران» توسط جمعی از فعالان سیاسی چپ‌گرا و ملّی‌گرای ایرانی تأسیس شد. از نظر سازماندهی و اثرگذاری، این حزب با هیچ‌یک از احزاب سیاسی دیگر پدید آمده در تاریخ ایران قابل مقایسه نیست.

علیرغم تمامی توانمندی‌ها و نقاط قوت این حزب که در سایر احزاب ایرانی در یک سدۀ گذشته بی‌سابقه است، ایراد بنیادین این حزب را باید در مرام سیاسی آن جستجو کرد که سبب شد نتواند به گونه‌ای شایسته به بهبود وضعیت ایران کمک کند.

مرام سیاسی حزب توده ترکیبی از «مارکسیسم لنینیسم»، «سوسیالیسم» و «کمونیسم» بود که اصولاً مرامی جهان وطن و در آن «ایران» به خودی خود اولویتی دست چندم است.

احزابی چون حزب توده در زمانه‌ای که نظام حاکم بر جهان، نظامی مبتنی بر دولت - ملت ها است، در بهترین حالت نمی توانند کمک چندانی به بهبود وضعیت کشورهای محل استقرار خود کنند و در بدترین حالت تبدیل به ابزاری برای تأمین منافع کشورهایی می شوند که مرام سیاسی حزب، صرفاً ابزاری برای تأمین منافع ملی یا دولتی آنها است.   

از این نظر، احزابی چون حزب توده، همانند احزابی هستند که اسلام یا هر دین و ایدئولوژی دیگری را که جزئی از فرهنگ یک سرزمین و ملّت است به کل تبدیل نموده و کل، یعنی «ایران» را در خدمت اهداف آن ایدئولوژی قرار می‌دهند.

ایران کلیّتی است که ایدئولوژی‌ها و ادیان گوناگون حاضر در آن، تنها عناصری از فرهنگ اجتماعی و سیاسی آن هستند (به این موضوع در کتاب ایران و مسألۀ پایداری به صورتی مشروح‌ پرداخته شده است)، اگر حزب یا نظامی سیاسی با تکیه بر یکی از این اجزاء، اولویتی غیر از کلیّت ایران را برگزیند نمی‌تواند خدمتی به بهبود وضعیت این سرزمین و ساکنانش کند؛ خواه این جزء، سوسیالیسم و کمونیسم ایرانی باشد که در حزبی چون حزب توده تبلور یافته بود و خواه قرائتی از اسلام که در برخی احزاب و نظام سیاسی کنونی ایران تبلور یافته است.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۰ ، ۲۱:۲۳
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

امروز، اول اکتبر، درست 2352 سال از سومین و آخرین نبرد داریوش سوم با اسکندر مقدونی در گوگَمِل می‌گذرد. گوگَمِل را در تاریخ ایران باید به خاطر داشت چرا که آشکار کنندۀ یکی از مهمترین ضعف‌های نظام‌های سیاسی ایران است، ضعفی که اگر برطرف نشود تکرار گوگَمِل‌ها تا حذف تمدنی کهن از عرصۀ تاریخ، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

 داریوش سوم نمونه‌ای از رهبران بی‌کفایت تاریخ ایران است که با تصمیم‌گیری‌های اشتباه خود دروازه‌های ایران را به روی اسکندر گشود و موجبات فروپاشی امپراتوری بزرگ هخامنشی و ایجاد تغییری نزولی در مسیر تاریخ ایران را فراهم کرد.

ایرانیان اگرچه یکی از نخستین طراحان نظام‌های حکومتی در مقیاس امپراتوری‌ها و سرزمین‌های بزرگ در جهان بوده‌اند، اما یکی از نقص‌های نظام‌های سیاسی آنها در چند قرن گذشته آن بوده است که در این نظام‌ها، به همان اندازه که احتمال به قدرت رسیدن رهبرانی شایسته، چون کورش و داریوش بزرگ، فراهم بوده است امکان به قدرت رسیدن رهبرانی بی‌کفایت، چون داریوش سوم، که کنترلی بر قدرت و تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها اعمال نمی‌شود نیز وجود داشته؛ و این رهبران با ضعف‌ها وتصمیم‌گیری‌های اشتباه خود می‌توانسته‌اند تمامی دستاوردهای رهبران کارآمد پیشین را بر باد دهند.  

در تمام قرن‌های گذشته، ایرانیان هنوز نتوانسته‌اند نظام سیاسی‌ای را پدید آورند که در آن از یک‌سو موجبات به قدرت رسیدن رهبران و سیاست‌مداران بلندپایۀ با کفایت فراهم شود و از سوی دیگر بر قدرت رهبران محدودیت‌هایی اعمال شود که تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها کنترل شده و دستاوردهای تمدن کهنی چون ایران بواسطۀ ضعف‌ها و تصمیم‌گیری‌های اشتباه آنها در چشم‌زدنی بر باد نرود؛ و این یکی از دلایل چرخۀ تکرار شوندۀ ناکامی‌های ایران است.

آری گوگَمِل را باید به خاطر داشت چرا که درسی بزرگ برای تاریخ ایران دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۰ ، ۲۱:۱۷
سجاد فتاحی