مقنی و جامعهشناس تاریخی
بواسطه یک طرح پژوهشی که در آن افتخار همراهی با دکتر محمد فاضلی را دارم؛ مدتی است که فرصتی دست داده است که به مطالعه پیرامون موضوع آب، کم آبی و بحران آب در ایران بپردازم. پرسش این طرح نیز به ظاهر ساده است: چگونه شد که بحران کنونی آب در ایران رقم خورد؟ ناگفته پیداست که پاسخگویی به این پرسش از آنرو مهم است که راه رهایی از این بحران نیز در پاسخ آن نهفته است.
امروز مطلبی را به قلم استاد کردوانی گرامی پیرامون قنات میخواندم؛ مردی که بیش از 30 سال پیش انذارمان داد که تن تشنه این سرزمین نیازمند مراقبت است و اگر آن را در نیابیم بحرانی را خواهیم دید که ایران در تاریخ خود ندیده است؛ گوش ندادیم و امروز بحران فرا رسیده است. بگذریم.
پس از پایان مطلب که در مورد شیوه حفر قنات، افراد و وسایل مورد نیاز برای حفر آن و ... بود؛ دیدم که چه شباهت عجیبی دارد کار مقنی با تجربه، با کار جامعهشناس تاریخی. مقنی با تجربه برای دستیابی به آب و جاری نمودن آن بر تن تشنه زمین، از نقطهای که مظهر قنات است و بعدها محل خروج آّب، کار را آغاز میکند و روزها و در بعضی موارد سالها عمر خود را صرف آن مینماید که با تیشه، تن زمین را کیلومترها بخراشد؛ و نفوذ کند در دل آن؛ تا از قسمت خشک گذر کرده و برساند خود را به مدخل حوضه آبگیر و قسمت آبدار آن؛ جایی که کار او پایان خواهد گرفت و مسئولیت نسلهای بعدی در حفظ این قنات آغاز خواهد شد.
او ممکن است برای رسیدن به آب، ناگزیر از کندن کیلومترها باشد؛ حتی ممکن است در بعضی موارد همانند قنات گناباد ناچار باشد 70 کیلومتر را با مشقت و دشواری بخراشد و بکاود تا آب را بر تن تشنه زمین جاری نماید. او باید کار خود را با چنان دقتی انجام دهد که شیب قنات نه اندکی زیادتر شود و نه اندکی کمتر، که اگر این امر رخ دهد گویند که "از رو رفته" است و در هر دو حال کار به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؛ یا به آب نمیرسد و یا قنات او بعد از مدتی با فرو رفتن اندکی از سطح آب زیرزمینی خشک خواهد شد و کوششهایش بی نتیجه خواهد ماند.
جامعهشناس تاریخی نیز کار خود را با دیدن پدیدهای در زمان خود آغاز میکند؛ که در صدد پاسخگویی به چرایی وقوع آن است. آنگاه همانند مقنی پیر و با تجربه داستان، از این نقطه با تیشه خود شروع به کندن و خراشیدن دل تاریخ میکند و در زمان به عقب میرود؛ او نیز باید همانند مقنی در دل تاریخ با شیبی ملایم حرکت کند؛ نه تند و نه کند؛ چرا که در هر دو صورت "از رو رفته است" و از برقراری رابطه بین علل گوناگون که هر یک در فاصلهای زمانی با او قرار دارند ناتوان خواهد شد و نخواهد توانست جریان رخدادها را در تاریخ به یکدیگر متصل نموده و برساند خود را به قسمت آبدار پدیده و حوضه آبگیر آن، که سرمنشا و علت اصلی پدیده مورد نظر است.
گمان نمیکنم دیگر در این سرزمین مقنیان چندانی باقی مانده باشند؛ اما آنان برای جامعهشناسان الگویی باقی گذاردهاند که میبایست بر اساس آن، علل بحرانهای کنونی در جامعه ایران و یکی از مهمترین آنها یعنی بحران کنونی آب در ایران را شناسایی کنند.
بدون نقب تاریخ و رسیدن به نقطه آبدار آن، جاری شدن آب در دل تشنه این سرزمین غیر ممکن خواهد بود.