«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲۰ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official

توضیح: چارچوب مفهومی و نظری به کار رفته در این یادداشت‌ها در کتابِ «ایران و مسئلۀ پایداری»، که یکی از موارد مورد بررسی در آن زاینده‌رود است، توضیح داده شده است.  

در بخش اول این یادداشت گفته شد که رسیدن به راهکارهایی برای کاهشِ بحران کنونی آب در حوضۀ زاینده‌رود، نیازمند شناسایی مجموعۀ عواملی است که این وضعیت را پدید آورده‌اند؛ بدون شناسایی این عوامل و سخن گفتن از آنها این بحران همانند حدود هفت دهه‌ای که از آغاز آن گذشته است پیش رفته و عمیق و عمیق‌تر خواهد شد.

بیرونی‌ترین و قابل مشاهده‌ترین علّت بحران کنونی آب در زاینده‌رود، شکاف بین منابع تجدیدپذیر و مصارف آب است. منابع تجدیدپذیر آب منابعی است که به صورت سالیانه از طریق بارش برف و باران در دسترس یک سرزمین قرار می‌گیرد. بر اساس شاخص سازمان ملل، در صورتی که مصارف آب یک کشور بیش از 40 درصد منابع آب تجدیدپذیر باشد در مرحلۀ «بحرانِ شدیدِ آب»، اگر بین 20 تا 40 درصد باشد در مرحلۀ «بحران متوسط»، اگر بین 10 تا 20 درصد باشد در مرحله «بحرانِ متعادل» و اگر کمتر از 10 درصد باشد در مرحلۀ بدون بحران قرار دارد.      

در ایران بنا بر اظهار نظرهای مسئولین، میزان مصرف منابع آب تجدیدپذیر 110 درصد است؛ (تصور می‌کنم در حوضۀ زاینده‌رود از این هم بیشتر است)، این یعنی میزان مصارف در ایران 70 درصد بیشتر از حد بحرانِ شدید و 100 درصد بیشتر از وضعیت نرمال است. به همین دلیل شاید بهتر باشد که نام این وضعیت را «ورشکستگی آبی» بنامیم که مرحله‌ای فراتر از بحران است.

سیاست‌مداران و پیمانکاران عموماً در همین پلۀ اول تبیین، یا بر اساس آنچه در بخش نخست گفته شد استخوان گردن ماهی می‌مانند، و بلافاصله سعی می‌کنند که با راهکارهایی عموماً سخت‌افزاری همانند کنترل جریان رودخانه‌های دائمی با احداث سدهای هرچه بیشتر، حفر چاه‌های بیشتر و عمیق‌تر و پروژه‌های انتقال آب از نواحی مختلف و ... میزان منابع آب را افزایش داده تا از شکاف بین منابع و مصارف آّب بکاهند و البته در مورد سیاست‌مداران رأیی برای دورۀ بعدی خود و در مورد پیمانکاران پولی برای جیب مبارک اندوخته باشند؛ اما ما پیش از موافقت یا مخالفت با هر راهکاری باید از خود بپرسیم که:

«چرا میزان مصارف آب در ایران اینچنین از منابع آب تجدیدپذیر پیشی گرفته است؟»

ادامه دارد ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۸:۲۶
سجاد فتاحی

️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

در سال ۱۹۶۸، «کائورو ایشیکاوا»، ابزاری را برای ترسیم گرافیکی مجموعه‌ای از علّت‌های کوچک و بزرگ که با قرار گرفتن در کنار هم، یک وضعیت، رویداد یا مسئله را به وجود می‌آورند ابداع کرد؛ ابزاری که بواسطۀ شباهت شکل آن به ماهی با عنوان «نمودار استخوان ماهی» هم شناخته می‌شود.

برای رسم این نمودار مشکل یا مسئله‌ای که قصد تحلیل آن را داریم در سمت راست نمودار یا همان سر ماهی قرار می‌دهیم و سپس با حرکت از سمت راست به چپ، بر روی استخوان‌های ماهی، علّت‌های نزدیک و دوری که رویداد یا مسئله را ایجاد کرده‌اند می‌گذاریم، این کار را آنقدر ادامه می‌دهیم تا در انتهایی ترین قسمت نمودار (دم ماهی) به علّت یا علّت‌های ریشه‌ای رخداد یا مسئله برسیم. 

در چند دهۀ گذشته سیاست‌مداران، مسئولین اجرایی و حتی فعالین مدنی بدون توجه به اهمیت و اثر علّت‌های گوناگون و مهمتر از همه علّت‌های ریشه‌ای یا همان دُم ماهی، با مسائل کشور کلنجار رفته‌اند و چون دُم ماهی را فراموش کرده‌اند شکایت می‌کنند که چرا مسئله حل نمی‌شود و اوضاع بهبود نمی‌یابد؟ چرا مصیبتی از پی مصیبتی دیگر می‌آید و فاجعه و تلخی، ما را رها نمی‌کند؟

در چنین شرایطی «ایشیکاوا» به ما یک توصیۀ راهگشا دارد و آن این است که: نمودار استخوان ماهی مسئله را رسم کنید و ببینید دُمِ آن به کجا می‌رسد؟

تجمع گستردۀ مردم اصفهان در بستر خشکیدۀ زاینده‌رود اتفاقی مهم در تاریخ جنبش‌های اجتماعی معاصر ایران است که بعدها در مورد اهمیت آن خواهم نوشت؛ اما آنچه که در شرایط کنونی مهم است و پیش از هر راهکار و راه‌حلی متخصصین، فعالین مدنی، سیاست‌مداران و سیاست‌گذاران باید به آن بپردازند ترسیم نمودار استخوان‌ماهی بحران کنونی زاینده‌رود است؛ تنها پس از این مرحله است که می‌توان امیدی به رسیدن به راهکارها و سیاست‌هایی برای تخفیف یا حل این بحران داشت.

به تعبیر ایشیکاوا اگر خشکی زاینده‌رود را سر ماهی بدانیم تا زمانی که علّت‌های قرار گرفته بر استخوان‌های این ماهی را تا رسیدن به نقطۀ انتهایی یعنی دُم ماهی، شناسایی نکنیم مسئلۀ بحران منابع آب در ایران و زاینده‌رود حل نخواهد شد.

در سلسله یادداشت‌های این هفته بر اساس کتاب «ایران و مسئلۀ پایداری» که یکی از موارد مورد بررسی در آن بحران آب در ایران و زاینده‌رود بود، تلاش می‌کنم از سر ماهی بحران آب زاینده‌رود فراتر رفته و در مورد استخوان‌ها و دُم این ماهی بنویسم.   

دُم ماهی بحران زاینده‌رود را فراموش نکنید!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۰ ، ۱۷:۵۷
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

در یادداشت «چگونه سراوان بسازیم؟!» توضیح داده شد که نظام سیاسی و حکمرانی ایران بواسطۀ چه ایرادها و نواقصی، در نقاط مختلف ایران، مراکز دفع و دفن پسماندی چون سراوان رشت را بوجود آورده است که هر ساله بخش قابل توجهی از منابع آب و خاک ایران را آلوده کرده و سلامت تعداد زیادی از هموطنانمان را به خطر می‌اندازد.

در بخش اول یادداشت «چگونه سراوان نسازیم؟!» هم توضیح داده شد که علیرغم تمامی ایرادهای وارد بر نظام سیاسی و حکمرانی ایران در مدیریت مسئلۀ پسماند، ما ایرانیان می‌توانیم با اقداماتِ فردی، کوچک و نسبتاً کم زحمتی، نگذاریم گذرِ پسماندهای خشک ما به مراکز دفع و دفن پسماند بیفتد. راهکار سادۀ طرح شده در این یادداشت هم تفکیک پسماندهای خشک و تَر از هم بود که باعث می‌شود در همان گام اول، پسماندهای خشک که حدود 30 درصد پسماندهای ما را شامل می‌شود توسط تفکیک‌کنندگان زباله‌های محلی از همان درب منزل ما از چرخۀ پسماند خارج شود. حالا با پسماندهای تَر چه کنیم؟

شما یا در مکانی زندگی می‌کنید که به باغچه‌ای در همان محل سکونت خود دسترسی دارید یا خیر.

اگر باغچه‌ای حدوداً 10 متری در محل سکونت شما باشد، با توجه به تجربۀ من و همسرم در 5 سال گذشته، می‌توانید پسماندهای تر خود را در همان باغچه مدیریت کرده و به صورت کامل از چرخۀ پسماندهای شهری خارج کنید. این کار برای باغچۀ کوچک شما هم مفید است و مواد مغذی لازم برای گل‌‌ها و درختان باغچه‌تان را فراهم خواهد کرد.

شما می‌توانید پسماندهای تَرتان را درون سبدی در فضایی کوچک از بالکن منزل خود قرار داده و هر 4 روز (ما این کار را هر 10 روز انجام می‌دهیم) با حفر گودالی کوچک آنها را در باغچۀ خود دفن کنید؛ به زودی این پسماندهای تَر که اگر وارد چرخۀ پسماند شهری شوند به خاطر تولید شیرابه بسیار خطرناک خواهند بود، تجزیه و تبدیل به مواد مغذی برای گل‌ها و گیاهانتان شده و البته جا برای پسماندهای تَر بعدیتان باز خواهد شد. با این کار شما حدوداً 70 درصد دیگر از پسماند تولیدی خودتان را از چرخۀ پسماند شهری خارج کرده و تبدیل به فرد یا خانواده‌ای با یک سیستم حکمرانی کارآمد پسماند می‌شوید که نقشی در ایجاد مراکز دفن  دفع پسماندی چون سراوان نخواهید داشت.

در بخش بعدی به این می‌پردازیم که اگر باغچه‌ای در محل سکونتمان نبود با پسماندهای تَر چه کنیم؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۱۹:۱۷
سجاد فتاحی

(کیفیت حکمرانی و سازوکارهای انتخاب مسئولین)

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

ابتدایی‌ترین اصل برای آنکه یک سازمان و در سطح کلان دولت بتواند وظایف خود را به خوبی انجام دهد آن است که مسئولین رده‌های گوناگون آن در حوزۀ مسئولیت خود از تخصص، مهارت و تجربۀ کافی برخوردار باشند. عدم رعایت این اصل ابتدایی در چند دهۀ گذشته در دولت و نظام سیاسی ایران لطمات جبران‌ناپذیری را بر کشور وارد کرده است.

در یکی از آخرین موارد «عزت‌الله ضرغامی» که با توجه به سوابقش انتخاب او به عنوان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خود از عجایب روزگار است با برکناری «پریسا بیضایی»، «سجاد نوروزیان» را به عنوان رئیس «موزۀ فرش ایران» انتخاب کرده است.

نگاهی گذرا به رزومه و سوابقِ «پریسا بیضایی»، (که می‌توانید بخشی از آن را در این فایل بشنوید) بیانگر آن است که او یکی از مناسب‌ترین گزینه‌ها برای تصدی مسئولیتی است که پیشتر برعهده داشت، و در یک نظام حکمرانی با کیفیت اصولاً افراد برای رسیدن به جایگاه‌های بالاتر باید همین مسیری را طی کنند که بیضایی طی کرده است. اما «سجاد نوروزیان» که بواسطۀ حضور در یک تبلیغ برای توتون به «چلمن سیزدهم» ملقب شده فردی گمنام است که تنها سوابقی چون عضویت در انجمن پیپ ایران، طراحی یک شهربازی مهارتی- حرکتی، نوشتن یک کتاب دربارۀ گل‌پروری و البته ادارۀ صفحات مجازی عزت‌الله ضرغامی را در کارنامۀ خود دارد. یکی از اولین اقدامات نوروزیان که می‌توان آن را پاسخی به این انتخاب شایسته دانست، تبدیل حوضِ سنگیِ معنادار مقابل موزه به باغچه است که به گمانم اگر عبدالعزیز فرمانفرمائیان، طراح موزه، در قید حیات بود تمامی افتخارات خود را به نوروزیان تقدیم می‌کرد.

همۀ اینها را نوشتم تا یک اصل بدیهی در تاریخ بشر، برای فردای ایران، در ذهنمان بماند. کارآمدی و کیفیت یک دولت و نظام حکمرانی، ارتیاطی تنگاتنگ با سازوکارهای انتخاب کنشگران کلیدی آن دارد؛ به هر اندازه که این سازوکارها بتوانند سبب انتخاب افرادی متخصص، توانمند و با تجربه در حوزۀ مسئولیتشان، همانند پریسا بیضایی، به عنوان مقام‌های بلندپایۀ سازمان‌‌های دولتی و سیاسی شوند آن دولت و نظام حکمرانی کارآمدتر خواهد بود و اگر این سازوکارها به انتخاب چلمن سیزدهم بینجامد، چلمنیزم بنیان یک دولت و نظام سیاسی را بر باد خواهد داد. شرح دقیق‌تر این اصل را در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری داده‌‌ام.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۸
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

شیوع آسیب‌های اجتماعی (همانند فقر و اعتیاد)؛ آسیب‌های محیط‌زیستی (آلودگی منابع آب، خشک شدن رودخانه‌های دائمی و فرونشست زمین، فرسایش جنگل‌ها) و بیماری‌های جسمی و روانی (همانند دیابت و افسردگی) در یک جامعه می‌تواند دلایل ساده یا پیچیده‌ای داشته باشد.

بسته به اینکه نظام‌های سیاسی و حکمرانی در مواجهه با این آسیب‌ها و بیماری‌ها در صدد شناسایی عوامل مؤثر بر آنها و کاهش نرخ این بیماری‌ها از طریق کنترل آن عوامل برآیند یا تمرکز خود را بر درمان آنها بگذارند با دو نظام سیاسی و حکمرانی متفاوت روبرو خواهیم بود.

یکی از آسیب‌های اساسی نظام‌های سیاسی و حکمرانی ایران در یک سدۀ گذشته (که به مبانی پارادایمی و طراحی آنها بازمی‌گردد و آن را در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری توضیح داده‌ام) آن بوده است که این نظام‌ها عموماً نظام‌هایی درمان‌محور بوده‌اند یعنی بدون توجه به عوامل مولد آسیب‌ها و بیماری‌ها در جامعۀ ایرانی، تنها تلاش کرده‌اند مراکز ترک اعتیاد بیشتر، پروژه‌های مدیریت و انتقال آب فراوان‌تر، بیمارستان‌ها و مراکز مشاورۀ روانی بیشتری بسازند؛ اما علیرغم تمامی این تلاش‌های متمرکز بر درمانِ آسیب‌ها و بیماری‌‌ها، چون به عوامل مؤثر بر بروز آنها توجه نکرده‌اند ناتوان‌تر از قبل به نظارۀ افزایش نرخ آسیب‌ها نشسته‌اند.  

علت قالب شدن رویکرد درمان‌محور در نظام سیاسی و حکمرانی ایران علاوه بر سودهای اقتصادی سرشاری که در پیش گرفتن این رویکرد در اقتصادِ نفتیِ ایران به جیب برخی سرازیر می‌کند (درهر‌حال ساخت یک زباله‌سوز یا مرکز دفن و دفع پسماند یا ساخت یک سد و پروژۀ انتقال آب یا ساخت یک بیمارستان، سود اقتصادی بسیار بیشتر و البته پیچیدگی کمتری از طراحی روش‌هایی برای کاهش تولید پسماند یا کنترل مصرف آب یا کاهش بیماران دارد) آن است که در حرکت به سمت رویکرد پیش‌گیری‌محور، یک نظام سیاسی و حکمرانی نیازمند جلب اعتماد و مشارکت هرچه بیشتر سطوح گوناگون جامعه و تغییر برخی ساختارها و نگرش‌های ایدئولوژیک است که از عهدۀ هر نظام سیاسی ساخته نیست.  

 امروز 14 نوامبر روز جهانی دیابت است؛ بیماری‌ای که با آموزش‌ها و روش‌‌هایی ساده قابل پیشگیری است. در ایران در حدود 5.5 میلیون نفر به این بیماری مبتلا هستند که اگر این عدد را در کنار آمار قربانیان فقر، اعتیاد، آلودگی منابع آب و خاک، آلودگی هوا و ... قرار دهیم فاجعۀ حکمرانی درمان‌محور بیش از پیش برجسته خواهد شد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۳
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

نکات و بحث‌های فراوانی دربارۀ درستی یا نادرستی نام‌گذاری اماکن شهری به نام شخصیت‌های تاریخی وجود دارد اما به گمانم چه موافقان و چه مخالفان چنین اقدامی در این نکته هم رأی باشند که نباید نام افرادی که نقاط سیاه و تاریک فراوانی در دوران زندگی خود دارند را در نام‌گذاری‌های شهری استفاده کرد.  

جدا از کتاب‌های تاریخ به این خاطر که نام شیخ فضل الله نوری را بر یکی از بزرگراه‌های تهران قرار داده‌اند نام او را بارها و بارها شنیده‌ایم. نمی‌دانم آنان که نام او را بر این بزرگراه قرار داده‌اند شرح تمامی اقدامات شیخ را خوانده‌اند یا صرفاً بواسطۀ آنکه با او در مخالفت با مشروطه هم رأی و هم داستانند او را شیخ خود قرار داده و نام او را برازندۀ نام یکی از بزرگراه‌های پایتخت ایران دانسته‌اند.

شیخ فضل‌الله نوری، شاهکارهای زیادی در طول دوران زندگی خود داشته است؛ شاهکارهایی چون «فروش زمین وقفی به بانک استقراضی روس» و «طلاق غیر شرعی زن موقرالسلطه و عقد وی برای امام جمعۀ تهران» که مهدی بامداد در کتاب تاریخ رجال ایران به آنها اشاره کرده و شاهکارهای خرد دیگری چون گرفتن رشوه برای دادن حکم و ... که ناظم‌الاسلامی کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آنها را آورده است. اما به گمانم اگر شیخ امروز بود حتماً خود این گفته را تصدیق می‌کرد که هیچ یک از شاهکارهای او هم‌پایۀ شاهکار نامگذاری یکی از بزرگراه‌های پایتخت ایران به نام او نیست.

امروز سالروز مخالفت شیخ فضل‌الله نوری با مشروطه است؛ مخالفتی که اگرچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ماهیتی نهادی و سیستماتیک به خود گرفت و البته همچنان حامیانی در جامعۀ ایرانی و در بین بلندپایگاه سیاسی ایران دارد اما به خاطر تغییر اوضاع زمانه، آنان دیگر به صراحت شیخ فضل‌الله آن را بر زبان نمی‌آورند.

جدا از موافقت یا مخالفت با شیخ فضل‌الله در زمینۀ مشروطیت که موضوعی سیاسی و فقهی است؛ مطمئناً تمامی دین‌داران متعهد و آگاه، حتی آنانی که به مشروطۀ مشروعه باور دارند با نام‌گذاری بزرگراهی در ایران به نام چنین شیخی آن هم صرفاً بواسطۀ آنکه با مشروطه مخالفت کرده است مخالفند.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۱:۰۱
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

از منظر جامعه‌شناسی برای آنکه یک سرود بتواند تبدیل به سرودی ملّی شود و در دل و جان تمامی ساکنان یک سرزمین آشیانه کند باید دارای ویژگی‌هایی باشد.

نخست آنکه در تصنیف، شعر یا چامۀ آن مرزبندی‌‌های دینی، مذهبی، جنسی، تاریخی و ... که ساکنان یک ملّت را پاره پاره می‌کند انعکاس نیافته باشد. این ویژگی باعث می‌شود که تمامی ساکنان یک ملّت به هنگام خوانده شدن سرود، خود را در آن ببینند.

دوم آنکه آن سرود باید سرودی متعلق به ملّت و نه نظام سیاسی مستقر در سرزمین باشد.

اگر این دو ویژگی اساسی در کنار کیفیت ترانه و موسیقی یک سرود قرار گیرد آنگاه آن سرود در طول زمان رفته رفته تبدیل به سرودی ملّی خواهد شد؛ حتّی اگر نظام‌های سیاسی آن را به عنوان سرود رسمی خود نپذیرند.   

بر این اساس می‌توان گفت که در تاریخ معاصر ایران سرود «ای ایران» با فاصله‌ای قابل توجه از سایر سرودهای دیگر، شایستۀ نامیده شدن به عنوان سرود ملّی است. من تخصصی در موسیقی ندارم و از این رو نمی‌توانم در مورد کیفیت موسیقی سرود کنونی جمهوری اسلامی قضاوتی کنم اما با توجه به دو ویژگی بالا و ویژگی‌های دیگری که می‌توان به آنها افزود، می‌توان با قطعیت گفت که بی‌گمان این سرود، سرودی ملّی نیست و در بهترین حالت می‌توان آن را سرود جمهوری اسلامی دانست.

راستش را بخواهید از سال‌های اول دانشگاه، به هنگام نواخته شدن این سرود دیگر پایم یاری نکرده است که به احترام آن برخیزم چون ویژگی‌هایی را که یک سرود ملی باید داشته باشد تا ناخودآگاه آدمی به احترام آن برخیزد، ندارد؛ نمی‌دانم این حس برای شما هم ایجاد شده است یا نه؟!

امروز سالروز در گذشت روح الله خالقی آهنگساز سرود ماندگارِ «ای ایران» است، سرودی که ترانۀ آن را «حسین گل گلاب» نوشت و «غلامحسین بنان» با صدای ماندگار خود آن را برای اولین بار اجرا کرد.

«ای ایران»، امروز اگرچه سرود رسمی ایران نیست و آن را سرود ملّی غیر رسمی ایران می‌نامند اما به گمانم روزی فرا می‌رسد که تبدیل به سرود ملّی ایران خواهد شد.

یاد روح الله خالقی که با آهنگ سرود ای ایران جاودانه شد گرامی باد.    

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۰ ، ۱۲:۲۹
سجاد فتاحی

سجّاد فتّاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

 

مردمانِ ایران، برای قرار گرفتن در کنار یکدیگر بیش از هرچیز نیازمند رؤیایی مشترک هستند که می‌توان آن را «رؤیایِ ملّیِ ایرانیان» نامید. رؤیایی که تمامی آرزوهای تحقق نیافتۀ آنها برای سرزمینشان در آن متبلور می‌شود.

این رؤیا برای آنکه تنها رؤیای من، تو و او نباشد، بلکه رؤیای همۀ مردمانی باشد که در طول تاریخ با نام ایرانیان شناخته شده‌اند باید بر اشتراک‌ها و نه تفاوت‌های آنها بنا نهاده شود.

تفاوت‌ها اگرچه ارزشمند، زیبا و قابل احترامند امّا اگر در مفهوم، نقطه‌ یا رؤیایی مشترک به وحدت نرسند، من، تو و او، ما نخواهیم شد و نمی‌توان بر اساس آنها آیندۀ جمعی نیکویی را رقم زد.

تصور می‌کنم گم‌شدۀ مهم ما ایرانیان امروز، همین رؤیایِ مشترک است؛ و گام اوّل رسیدن به آینده‌ای بهتر برای ما ایرانیان، مشخص کردن این رؤیا، سخن گفتن از نسبت شرایط کنونی ایران با آن، واکاویدن دلایل دوری ما از آن و آن‌گاه رسیدن به راهکارهایی برای تحقق آن رؤیاست.  

به نظر می‌رسد «ایرانِ پایدار» می‌تواند پیشنهادی برای رؤیایِ ملّی ما ایرانیان باشد. رؤیایی که حول آن تمامی تکثّرها و تفاوت‌‌های زیبای ایرانیان به وحدت تبدیل خواهد شد.

تحقق «رویایِ ملّیِ ایرانِ پایدار» پیش از هر چیز نیازمند پاسخ‌گویی به 4 پرسش ستُرگ و بنیادین است:

ایران چیست؟

وضعیت ایران چگونه است؟

این وضعیت نتیجۀ اثر چه عواملی است؟

چگونه می‌توان این وضعیت را بهبود داد؟

پاسخِ این پرسش‌‌ها هر چه باشد بخشی از آن برآیند پاسخ‌هایی است که تا کنون متفکران ایرانی و غیر ایرانی به آنها داده‌اند؛ بنابراین گام نخست برای رسیدن به پاسخ دقیق این پرسش‌ها مطالعۀ آثار اندیشمندانی است که به نوعی تلاش کرده‌اند به یکی یا تمامی این پرسش‌ها در آثار و نوشته‌‌های خود پاسخ گویند.

بر این اساس مجموعۀ «ایرانِ پایدار» در تلاش است تا این پاسخ‌ها را استخراج کرده و به شکل‌های گوناگونی چون فایل‌های ویدئویی، پادکست و مرور کتاب با دیگران به اشتراک بگذارد.

اگر آگاه شدن از پاسخ نویسندگان و اندیشمندان گوناگون به پرسش‌های چهارگانۀ بالا و آشنایی با تاریخ و جغرافیای ایران برای شما هم جذّاب است تصور می‌کنم مجموعۀ ایرانِ پایدار می‌تواند بستری مناسب برای این آشنایی باشد.

کانال تلگرامی ایرانِ پایدار:

https://t.me/iranepaydar_official

سایتِ ایرانِ پایدار:

https://iranepaydar.com/

صفحۀ اینستاگرام ایرانِ پایدار:

https://www.instagram.com/iranepaydar_official

     

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۰ ، ۲۰:۰۸
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

«لحظۀ بنیان‌گذاری» برای یک ملّت زمانی است که در آن فرصتی ایجاد می‌شود تا بتواند از رویه‌های گذشته جدا شده و رویه‌ها و قواعد جدیدی را بنیان گذارد. بدیهی است که اگر این قواعد و رویه‌های جدید نسبت به قواعد گذشته کارآمدتر و کم‌ایرادتر باشد آیندۀ آن ملّت از گذشتۀ آن بهتر خواهد بود و اگر خیر، یا آینده تکرار گذشته خواهد شد و یا حتی بدتر، ملّت آینده‌ای به مراتب نامناسب‌تر از گذشته برای خود رقم خواهد زد.

یکی از ضعف‌های اساسی ما ایرانیان در طول تاریخ و بویژه در یک سدۀ اخیر عدم آمادگی ما برای لحظات بنیان‌گذاری بوده است؛ اینطور بوده که لحظات و فرصت‌های بنیان‌گذاری، چون انقلاب مشروطه، مقطع تصمیم‌گیری در مورد انقراض سلسلۀ قاجار، فاصلۀ زمانی روزهای 24 تا 28 اَمرداد 1332، مقطع فروپاشی نظام پهلوی و ... فرا رسید و ما بواسطۀ ناتوانی در بنیان‌گذاری، تک‌تک آن فرصت‌ها را از دست داده‌ایم. تمام کوشش من در کتابِ «ایران و مسئلۀ پایداری» نوشتن سیاه مشقی بود برای لحظۀ بنیان‌گذاری دیگری در تاریخ ایران، که به گمانم رفته‌رفته به آن نزدیک می‌شویم.

آخرین اپیزود منتشر شدۀ پادکست بی‌پلاس به کتابی مهم و ارزشمند با عنوان «لحظۀ تأسیس هند» اثر «مدهاو خوسلا» اختصاص داده شده است که شرحی است بر لحظۀ بنیان‌گذاری هند نوین و توانایی نخبگان هندی در تهیۀ یک قانون اساسی مناسب و منطبق بر شرایط خاص هند، که هند را در مسیر مناسب و روبه‌رشد کنونی قرار داد. روز گذشته با معرفی یکی از دوستان این اپیزود پادکست بی‌پلاس را گوش دادم، نکاتی آموزنده برای پاسخ به پرسش چرایی وضعیت کنونی ایران، ضرورت توجه به لحظۀ بنیان‌گذاری، و اهمیت یک قانون اساسی مناسب در تعیین سرنوشت یک کشور دارد. اگر فرصتی شد اپیزود شصت‌ونهم پادکست بی‌پلاس را حتماً گوش کنید.

امروز سالروز اعدام «دکتر حسین فاطمی» وزیر امور خارجۀ  دولت ملّی «دکتر محمّد مصدق» در 19 آبان 1333 است. فاصلۀ روزهای 24 تا 28 مرداد 1332 یکی دیگر از لحظات مهم بنیان‌گذاری در تاریخ ایران معاصر بود که ایران‌گرایان بواسطۀ عدم آمادگی برای این لحظه آن را نیز از دست دادند. پیشنهاد فاطمی برای این لحظۀ بنیان‌گذاری اعلام جمهوری بود که بنا به دلایل گوناگون پذیرفته نشد و فرصتی دیگر از دست رفت.

پرسش مهم و هنوز بی‌پاسخِ پیش‌روی تمام ایران‌گرایان این پرسش است:

طرح ما برای لحظۀ بنیان‌گذاری دیگری که به زودی در تاریخ ایران فرا خواهد رسید چیست؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۰ ، ۰۸:۳۴
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

سخنان مهندس مهدی بازرگان، پیش از استعفای دولت موقت در 14 آبان 1358 را باید بارها شنید (فیلم آن را می توانید در این پیوند ببینید: https://b2n.ir/b85655 ) او در این سخنرانی بر اساس تجربۀ 9 ماهۀ نخست‌وزیری خود به برخی علل ریشه‌ایِ وضعیتِ ناگوار ایران در آن دوران اشاره می‌کند. عللی که بعدها به‌واسطۀ باز گذاشتن مسیر اثرگذاری آنها در قانون اساسی و تصویبِ این قانون در همه‌پرسیِ آذرماه 1358 تا همین امروز، ریشۀ بسیاری از نابسامانی‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی محیط‌زیستی ایران است.

هنگامی هم که این علل در قانون اساسی و در معماری نظام جمهوری اسلامی مجال اثرگذاری دارد، در بلند مدت، تفاوتی نمی‌کند که چه کسی رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر باشد؛ او یا همانند مهدی بازرگان، آبروی خود را در پیشگاه تاریخ ایران خواهد خرید و مجبور به استعفا خواهد شد، یا همانند هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی تن به ماندن خواهد داد و با از دست دادن آبروی خود مسئولیتِ اقدامات و شرایطی را بر عهده خواهد گرفت که ابزارهای تصمیم‌گیری لازم در ارتباط با آنها در اختیار او نیست؛ عموماً تمامی آنها نیز در سال پایانی دوران ریاست‌جمهوری خود سخنانی شبیه به همین سخنان مهدی بازرگان در آبان 1358 را تکرار کرده‌اند و این پرسش را در ذهن حامیان اولیۀ خود باقی گذاشته‌اند که «اگر نمی‌توانستید و می‌دانستید که نمی‌توانید پس چرا بر خرمن امیدهای ما آتش زدید؟»   

تمامی بحران‌هایی که امروز در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی ایران شاهد آن هستیم دارای ریشه‌های ساختاری عمیقی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و برآمده از نواقصی جدی در معماری این نظام است که تا آنها برطرف نشود، امید بستن به بهبود شرایط با آمدن این و رفتن آن یا تغییر چند سیاست و قانونِ ابتدایی، ساده‌اندیشی و بیهوده است. پس بهتر است  آنان که به سرنوشت ایران و ایرانیان می‌اندیشند به جای بازی بی‌سرانجام طرفداری از این و آن و بازی کودکانۀ انداختن تقصیر این شرایط بر گردن یک یا چند نفر، به بنیان‌های ساختاری پیدایش این شرایط و به ائتلافی بر سر برطرف نمودن این نواقص و ضعف‌ها بیندیشند.

راستی امروز جشن میانۀ پاییز است. فرصتی کردید آن بیرون غوغایی از رنگ برپاست؛ از دستش ندهید و امروز را به شادی سپری کنید.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۹:۱۴
سجاد فتاحی