✍️ سجاد فتاحی
https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official
توضیح: چارچوب مفهومی و نظری به کار رفته در این یادداشتها در کتابِ «ایران و مسئلۀ پایداری»، که یکی از موارد مورد بررسی در آن زایندهرود است، توضیح داده شده است.
در بخش اول این یادداشت گفته شد که رسیدن به راهکارهایی برای کاهشِ بحران کنونی آب در حوضۀ زایندهرود، نیازمند شناسایی مجموعۀ عواملی است که این وضعیت را پدید آوردهاند؛ بدون شناسایی این عوامل و سخن گفتن از آنها این بحران همانند حدود هفت دههای که از آغاز آن گذشته است پیش رفته و عمیق و عمیقتر خواهد شد.
بیرونیترین و قابل مشاهدهترین علّت بحران کنونی آب در زایندهرود، شکاف بین منابع تجدیدپذیر و مصارف آب است. منابع تجدیدپذیر آب منابعی است که به صورت سالیانه از طریق بارش برف و باران در دسترس یک سرزمین قرار میگیرد. بر اساس شاخص سازمان ملل، در صورتی که مصارف آب یک کشور بیش از 40 درصد منابع آب تجدیدپذیر باشد در مرحلۀ «بحرانِ شدیدِ آب»، اگر بین 20 تا 40 درصد باشد در مرحلۀ «بحران متوسط»، اگر بین 10 تا 20 درصد باشد در مرحله «بحرانِ متعادل» و اگر کمتر از 10 درصد باشد در مرحلۀ بدون بحران قرار دارد.
در ایران بنا بر اظهار نظرهای مسئولین، میزان مصرف منابع آب تجدیدپذیر 110 درصد است؛ (تصور میکنم در حوضۀ زایندهرود از این هم بیشتر است)، این یعنی میزان مصارف در ایران 70 درصد بیشتر از حد بحرانِ شدید و 100 درصد بیشتر از وضعیت نرمال است. به همین دلیل شاید بهتر باشد که نام این وضعیت را «ورشکستگی آبی» بنامیم که مرحلهای فراتر از بحران است.
سیاستمداران و پیمانکاران عموماً در همین پلۀ اول تبیین، یا بر اساس آنچه در بخش نخست گفته شد استخوان گردن ماهی میمانند، و بلافاصله سعی میکنند که با راهکارهایی عموماً سختافزاری همانند کنترل جریان رودخانههای دائمی با احداث سدهای هرچه بیشتر، حفر چاههای بیشتر و عمیقتر و پروژههای انتقال آب از نواحی مختلف و ... میزان منابع آب را افزایش داده تا از شکاف بین منابع و مصارف آّب بکاهند و البته در مورد سیاستمداران رأیی برای دورۀ بعدی خود و در مورد پیمانکاران پولی برای جیب مبارک اندوخته باشند؛ اما ما پیش از موافقت یا مخالفت با هر راهکاری باید از خود بپرسیم که:
«چرا میزان مصارف آب در ایران اینچنین از منابع آب تجدیدپذیر پیشی گرفته است؟»
ادامه دارد ...