«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «سرآمدان تاریخ ایران» ثبت شده است

 ✍️ سجاد فتاحی

صفحه اینستاگرام نویسنده 

صفحه تلگرام نویسنده 

 

ششم اسفندماه زادروز سایۀ شعر ایران است. از منظر اجتماعی، شعر امیرهوشنگ ابتهاج را می‌توان آیینه‌ای تمام‌نما از غم‌ها و ناامیدی‌های تاریخ معاصر ایران دانست.

شعرهای سایه، غمی سنگین را بر دل مخاطب می‌نشاند؛ غمی که ریشه‌های آن را می‌توان در تک‌تک رخدادهای غم‌انگیز تاریخ معاصر ایران به نظاره نشست؛ غمی که برآمده از دویدن‌ها و نرسیدن‌های ملتی است که تاریخ نیز از نرسیدن آن در عجب مانده است. اما همچنان باید با او و برای او، که ارغوان شعر ایران نیز هست، خواند:

ارغوان، بیرق گلگون، بهار

تو برافراشته باش

شعر خونبار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش؛

تو بخوان نغمه ناخوانده من

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من...

امروز در تصادفی جالب سالروز درگذشت ابوالحسن ابتهاج، یکی از بزرگان تاریخ معاصر ایران، و البته عموی امیرهوشنگ ابتهاج نیز هست، او در طی دوران ریاست خود بر سازمان برنامه (۱۳۳۷-۱۳۳۳)، تحولی عظیم را در این سازمان و برنامه‌های عمرانی ایران به‌وجود آورد؛ به‌گونه‌ای که تا سال‌ها، اثر خدمات او بر وضعیت ایران و رشدی که در دهۀ ۱۳۴۰، پدید آمد قابل مشاهده بود؛ دهه‌ای که می‌توان آن را دهۀ طلایی اقتصاد و رشد ایران در قرنی دانست که در روزهای پایانی آن هستیم؛ دهه‌ای که اگر ادامه می‌یافت ایران، شباهتی با آنچه که امروز است نداشت؛ اما دریغ و درد که نظام‌های سیاسی ایران در دوران پیش و پس از انقلاب به جای آنکه ابتهاج‌دوست و ابتهاج‌پرور باشند؛ ابتهاج‌ستیز‌ بودند و سرنوشت ابتهاج‌ستیزی نیز جز بردن عرض خود و زحمت دادن ملت چیز دیگری نیست.

ابوالحسن ابتهاج که با اتهاماتی واهی در آبان ۱۳۴۰ بازداشت شد، با صراحت و شفافیت ستودنی خود به درستی می‌گفت که:

«در مملکتی که دزدها آزادانه راه می‌روند، من باید به زندان بروم.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۰ ، ۰۶:۰۴
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official

بعضی پی‌سنگ‌های قانونِ اساسی اهمیت بیشتری نسبت به سایر پی‌سنگ‌ها دارند و باید بارها و بارها دربارۀ تراژدی‌های ناشی از عدم توجه به آنها در طراحی قانونِ اساسی و نظام‌‌های سیاسی تاریخِ معاصر ایران نوشت. یکی از این پی‌سنگ‌ها «دستگاه دادخواهی و قوۀ قضاییۀ مستقل» است؛ که در یادداشت «فاجعۀ پرواز ۷۵۲ و پی‌سنگِ سوّم قانونِ اساسی» بر اهمیّت آن تأکید شد. تصور می‌کنم فقدان یا ضعف هیچ‌یک از پی‌سنگ‌های قانونِ اساسی به اندازۀ این پی‌سنگ نمی‌تواند خالق تراژدی در ابعاد گوناگون، در تاریخِ معاصرِ ایران باشد. 

«ایرج پزشکزاد»، یکی از نویسندگان چیره‌دست تاریخِ معاصر ایران و خالق رمان «دایی‌جان ناپلئون»، یکی دیگر از سرمایه‌های انسانی برجستۀ ایران بود که دو روز پیش در سن ۹۴ سالگی و در آرزوی بازگشت به‌ وطن در لس‌آنجلس درگذشت. داستانِ زندگی و مرگ او یکی دیگر از تراژدی‌های تاریخِ معاصر ایران است که اگر ریشه‌یابیش کنیم بازهم به عدم وجود «دستگاه دادخواهی مستقل و کارآمد» بویژه در سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ می‌رسیم، که یک نویسندۀ چیره‌دست و ایران‌دوست را به تبعیدی همیشگی و اجباری از سرزمین مادریش می‌فرستد و در آن‌سوی دنیا در آرزوی بازگشت به وطن چشم از جهان فرومی‌بندد.

مدتی است که پادکستِ رادیو تراژدی را دنبال می‌کنم و تقریبا تمامی اپیزودهای آن را تا امروز شنیده‌ام. در این پادکست «کریم نیکونظر» به یاری جمعی از دوستانش به‌گونه‌ای دلنشین و اثرگذار زندگی‌ها و مرگ‌های تراژیک تاریخ معاصر ایران را روایت می‌کند.

اگر به عمق هریک از این روایت‌های تراژیک بنگریم نقش مستقیم و غیرمستقیم نبود یک «دستگاه دادخواهی مستقل» در تاریخ ایرانِ معاصر را می‌توانیم در خلقِ اکثر آنها ببینیم.

به عبارتی عدم توجه به پی‌سنگِ سوّم قانون اساسی، خالق تراژدی‌های بی‌شماری در تاریخ معاصر ایران شده است؛ از میرزادۀ عشقی و محمد تقی برخوردار تا مرتضی کیوان و محسن آزمایش و تا تراژدی ایرج پزشکزاد که ۲۲ دی‌ماه امسال به پایان رسید و شاید داستانش را کریم نیکونظر و دوستانش در رادیو تراژدی به زودی برای ما روایت کنند. 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۰۰ ، ۰۹:۴۵
سجاد فتاحی

️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official

ماندگاری یک شعر در گذر نسل‌ها، دلایل مختلفی دارد، که جدا از زیبایی و صلابت کلام، یکی از آنها می‌تواند عدم تغییر کلّی در اوضاع اجتماعی باشد؛ اینکه ما هنوز در گذر قرن‌ها با شنیدن این بیت از غزل حافظ که

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانۀ تزویر و ریا بگشایند

احساس همدلی می‌کنیم یا با شنیدن این بیت که

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی  

دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

تصور می‌کنیم که حافظ این بیت را در وصف زمانۀ ما سروده است؛ داستان تلخ و پرآب چشمی است که بیانگر سکون و عدم تغییر در تاریخ یک سرزمین است.

در 18 آذرماه 1265 کودکی به دنیا آمد که بعدها تبدیل به یکی از سیاست‌مداران و شعرای ایران‌گرای تاریخ معاصر ایران شد؛ او در سال 1306 شعری را سرود که از آن روز تا کنون هنگامی که به گوش نسل‌های مختلف این سرزمین می‌رسد «داغ» آنها را تازه‌تر می‌کند و ساکنان این سرزمین را به یاد «ظلم ظالم» و «جور صیادی» می‌اندازد که آشیانشان را بر باد داده است.

94 سال از سرودن این شعر گذشته است و هنوز می‌توان هم‌نوا با آن خواند:

از پی دزدی وطن و دین بهانه شد

دیده تر شد! دیده تر شد!

امروز زادروز محمد تقی بهار شاعر و سیاست‌مدار ایرانگرا و سرایندۀ شعر «مرغ سحر» است که اگر زاده نمی‌شد سیاست و ادبیات معاصر ایران گمشده‌ای بزرگ داشت.  

امروز روز جهانی مبارزه با فساد نیز هست و به گمانم یکی از دلایل نالۀ «مرغ سحرِ» بهار، فسادی است که سده‌هاست در این سرزمین آشیانه کرده و هرچه پیشتر آمده‌ایم بر ابعاد آن افزوده‌تر شده است.

«قوۀ قضاییۀ مستقل» و «مطبوعات آزاد» دو عاملِ اساسیِ محدود نمودن فساد در یک سرزمین‌اند که در غیابِ آنها در نظام حکمرانی، به هر اندازه که شعار مبارزه با فساد داده شود، شوخی کودکانه‌ای بیش نیست و نباید آن را باور کرد.

  اینکه چگونه می‌توان یک نظام سیاسی و حکمرانی را به‌گونه‌ای طراحی کرد که فساد در آن محدود شده و استقلال قوۀ قضائیه و آزادی مطبوعات در آن حفظ شود  پرسشی است که برای آیندۀ ایران پاسخ‌گویی به آن مهم و اساسی است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۰ ، ۰۸:۱۲
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official

یکی از بنیادی‌ترین عوامل که نقشی اساسی در کیفیت نظام‌های سیاسی و حکمرانی دارد و سبب می‌شود که نظام‌های سیاسی بتواننند به درستی به وظایف خود در زمینۀ تأمین مصالح و منافع ملّی عمل کنند اصل «تفکیک قوا» است. بنابراین این اصل بخش‌های گوناگون یک نظام سیاسی یعنی بخش‌های قانون‌گذار (مقننه)، اجرا کنندۀ قانون (مجریه) و قضاییه باید تا حد ممکن از یکدیگر جدا باشند.

در ایران امروز اگر ریشۀ بسیاری از بحران‌های اقتصادی و سیاسی مهم را پی بگیریم در یک نقطه به هم می‌رسند و آن ضعفِ طراحی نظام حکمرانی ایران در زمینۀ تفکیک قواست.

امروز 5 آذر سالروز درگذشت «محمّد علی فروغی» یکی از اندیشمندان و سیاست‌مداران بزرگ و ایران‌گرای سدۀ اخیر ایران است؛ که علاوه بر نگارش آثار و کتاب‌هایی مهم چون «اصول علم ثروت ملل» (اولین کتاب علم اقتصاد ایران) و «حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول» (اولین کتاب حقوق اساسی در ایران) نقشی اساسی در تأسیس برخی نهادهای مهم چون «دانشگاه تهران» و «فرهنگستان ایران» و گذراندن ایران به سلامت از برخی بحران‌های مهم تاریخ معاصر چون اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم و برکناری رضاشاه داشته است.

فروغی در رسالۀ «حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دولت» اهمیت اصل تفکیک قوا را اینچنین بیان می‌کند:

«وظیفۀ دولت این است که حافظ حقوق افراد ناس، یعنی نگهبان عدل باشد. دولت از عهدۀ انجام وظیفۀ خود بر نمی‌آید مگر این که به موجب قانون عمل کند. وجود قانون متحقق نمی‌شود مگر به دو امر: اول وضع قانون و دوم اجرای آن. پس دولت دارای دو نوع اختیار می‌باشد: یکی اختیار وضع قانون و دیگر اختیار اجرای قانون. هرگاه اختیار وضع قانون و اختیار اجرای آن در دست شخص واحد یا هیئت واحد باشد، کار دولت به استبداد می‌کشد بر این پایه دولت تنها زمانی قانونی است که این قوه آن از هم جدا و در دست دو گروه مستقل و جدا باشد.»

بیش از 114 سال از زمان نوشتن این رساله توسط محمد علی فروغی می‌گذرد و طراحی نظام حکمرانی ایران هنوز دارای ایرادهایی جدی در زمینۀ اصل تفکیک قواست و همین ناتوانی، یکی از ریشه‌های اصلی بحران‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و محیط‌زیستی ایران کنونی است.

اگر در سدۀ گذشته سازوکارهای انتخاب مقام‌های سیاسی مهمی چون نخست‌وزیران و رؤسای جمهور به گونه‌ای بود که افرادی چون فروغی تصدی این مناصب را عهده‌دار می‌شدند بی‌گمان ایران امروز حال و احوال بهتری داشت.

یادش گرامی.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۰۶:۱۴
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

از منظر جامعه‌شناسی برای آنکه یک سرود بتواند تبدیل به سرودی ملّی شود و در دل و جان تمامی ساکنان یک سرزمین آشیانه کند باید دارای ویژگی‌هایی باشد.

نخست آنکه در تصنیف، شعر یا چامۀ آن مرزبندی‌‌های دینی، مذهبی، جنسی، تاریخی و ... که ساکنان یک ملّت را پاره پاره می‌کند انعکاس نیافته باشد. این ویژگی باعث می‌شود که تمامی ساکنان یک ملّت به هنگام خوانده شدن سرود، خود را در آن ببینند.

دوم آنکه آن سرود باید سرودی متعلق به ملّت و نه نظام سیاسی مستقر در سرزمین باشد.

اگر این دو ویژگی اساسی در کنار کیفیت ترانه و موسیقی یک سرود قرار گیرد آنگاه آن سرود در طول زمان رفته رفته تبدیل به سرودی ملّی خواهد شد؛ حتّی اگر نظام‌های سیاسی آن را به عنوان سرود رسمی خود نپذیرند.   

بر این اساس می‌توان گفت که در تاریخ معاصر ایران سرود «ای ایران» با فاصله‌ای قابل توجه از سایر سرودهای دیگر، شایستۀ نامیده شدن به عنوان سرود ملّی است. من تخصصی در موسیقی ندارم و از این رو نمی‌توانم در مورد کیفیت موسیقی سرود کنونی جمهوری اسلامی قضاوتی کنم اما با توجه به دو ویژگی بالا و ویژگی‌های دیگری که می‌توان به آنها افزود، می‌توان با قطعیت گفت که بی‌گمان این سرود، سرودی ملّی نیست و در بهترین حالت می‌توان آن را سرود جمهوری اسلامی دانست.

راستش را بخواهید از سال‌های اول دانشگاه، به هنگام نواخته شدن این سرود دیگر پایم یاری نکرده است که به احترام آن برخیزم چون ویژگی‌هایی را که یک سرود ملی باید داشته باشد تا ناخودآگاه آدمی به احترام آن برخیزد، ندارد؛ نمی‌دانم این حس برای شما هم ایجاد شده است یا نه؟!

امروز سالروز در گذشت روح الله خالقی آهنگساز سرود ماندگارِ «ای ایران» است، سرودی که ترانۀ آن را «حسین گل گلاب» نوشت و «غلامحسین بنان» با صدای ماندگار خود آن را برای اولین بار اجرا کرد.

«ای ایران»، امروز اگرچه سرود رسمی ایران نیست و آن را سرود ملّی غیر رسمی ایران می‌نامند اما به گمانم روزی فرا می‌رسد که تبدیل به سرود ملّی ایران خواهد شد.

یاد روح الله خالقی که با آهنگ سرود ای ایران جاودانه شد گرامی باد.    

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۰ ، ۱۲:۲۹
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

در تاریخِ جهان باستان که رواداری عقیدتی و مذهبی و دادگری با مردمان کالایی کمیاب است، می‌توان کوروش را استثنایی بزرگ دانست که سیاستِ خود را بر این دو پایه استوار ساخت. او سرمشقی را برای تمام سیاست‌مداران و حکمرانان پس از خود برجای نهاد که می‌توانیم آن را «سیاستِ ایرانشهری» یعنی سیاستِ مناسب برای ادارۀ ایرانشهر بدانیم؛ سرزمینی که تنوع و تکثر وجه قالب در تمام حوزه‌های آن است و بدون سیاستی که امکان وحدت در کثرت را فراهم کند بقا و ادارۀ آن امکان‌پذیر نیست. به گمانم از بین تمامِ خدمات کوروش به ایران، بر جای نهادن این سرمشق برجسته‌ترین مورد است. سرمشقی که دلیلِ انحطاط و شکوفاییِ تاریخِ ایران در دوره‌‌های مختلف را می‌توان در رعایت یا عدم رعایت آن از سوی سیاست‌مداران و حکمرانان جستجو کرد.

ضعف بنیادینِ تاریخِ ایران آن است که اجرایِ «سیاستِ ایرانشهری» در بخش قابل توجهی از تاریخ این سرزمین به عهدۀ سیاست‌مداران و حاکمان آن نهاده شد. به همین دلیل نیز بود که اگر حاکمی بر اساس این سیاست رفتار می‌کرد، ایران به سرعت به شکوفایی می‌رسد و گلستانی می‌شد که یاد و نامش در خاطره‌‌ها می‌ماند؛ و اگر از آن سیاست فاصله می‌گرفت تبدیل به کلنگستانی می‌شد که تلخی ایامش برای سده‌ها در کام مردمان این سرزمین حس می‌شد. اما ایران برای حرکتی با ثبات و رو به رشد در تاریخ نیازمند آن است که اجرایِ «سیاستِ ایرانشهری» به عهدۀ یک نظامِ سیاسی و حکمرانی خوش‌ساخت و کارآمد قرار گیرد که اصولاً اجازۀ انحراف از این سیاست را به سیاست‌مداران و حکمرانان ندهد و اگر آنان در جهت منافع فردی یا ایدئولوژیک سودای نقض این سیاست را در سر پروراندند دست‌وپای آنها را بسته و امکان برکناری آنها را فراهم کرده باشد.

شادکامی ایرانیان و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی این سرزمین نیازمندِ اجرایِ سیاستِ ایرانشهری و اجرای این سیاست نیازمند یک نظام سیاسی و حکمرانیِ کارآمد است که نه نسبتی با ساختارِ سیاسیِ کنونی دارد و نه می‌توان نمونۀ نعل به نعل آن را از تاریخ ایران بیرون کشید. چنین ساختاری نیازمند طراحی بر اساسِ ویژگی‌های ایران و آموزه‌های تاریخی ایران و جهان است.

هر سرزمین و سیاستی را بنیان‌گذاری است و کوروش بنیان‌گذار ایران‌شهر و سیاستِ ایرانشهری است.

هفتم آبان روز بزرگداشت کوروش یادش گرامی باد.  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۰۰ ، ۰۸:۲۴
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی

 

همانگونه که «دماوند» در تاریخ ایران مقامی بس بزرگ یافته است، در طول تاریخ این سرزمین نیز مردان و زنانی بوده‌اند که به «مقام دماوندی» رسیده‌اند. چنین افرادی پس از مرگ تبدیل به اسطوره‌هایی می‌شوند از جنس همان آدمیانی که «حافظ» در عالم خاکی نمی‌یافت و در جستجوی آنها در عالمی دیگر بود.

در هر سده شمار چنین افرادی به انگشتان یک دست نمی‌رسد؛ و در دوران معاصر بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین آنها «محمّد‌رضا شجریان» است. «فریدون مشیری» او را دماوند آواز ایران نام نهاده است و شجریان به درستی خود را فردوسی زمانه می‌داند که خویشکاریش حفظ موسیقی این سرزمین در شرایط سختی است که به گفتۀ او در سال 1390 «سی‌وسه‌ سالش به بدبختی گذشته» است.

آنان که تاریخ ایران را خوانده‌اند می‌دانند که پرسشی تکرارشونده ذهن خوانندۀ تاریخ این سرزمین را به خود مشغول می‌کند و آن پرسش این است که: «بوستانِ ایران علیرغم تمامی سمومی که بر آن گذشته است چگونه همچنان رنگ و بویی دارد و در تاریخ جهان ماناست؟». به گمانم یک پاسخ این پرسش می‌تواند این باشد که:

«در این سرزمین مردان و زنانی بوده‌اند که به مقام دماوندی رسیده‌اند و ایران پشت به این دماوندان تاریخ خود دارد؛ که بی‌گمان محمّد رضا شجریان یکی از آنهاست».    

به امید روزی که مرغِ سحر از ظلم ظالم و جور صیاد رها شده باشد و شنیدن این تصنیف با صدای خسرو آواز ایران اشک بر چشمانمان جاری نکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۰
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

هنگامی که داشتم مناسبت‌های پانزدهم مهرماه، را نگاه میکردم تا در مورد یکی از آنها چند خطی بنویسم علیرغم برخی مناسبت‌های شناخته‌شده‌تر‌، سالروز شهادت «یحیی شمشادیان» از خلبانان هوانیروز ارتش ایران توجه‌ مرا  بیشتر به خود جلب کرد.

علت این توجه هم تعلق مذهبی او به آیین یارسان یا آنچه که عموماً به نام آیین اهل حق شناخته شده است بود. پیروان آیین یارسان در ایران همانند سایر پیروان ادیان و مذاهب دیگر در این سرزمین، سال‌ها به‌واسطۀ تبعیض‌های مذهبی از برخی حقوق بدیهی که همۀ ایرانیان باید از آن برخوردار باشند محروم شده‌اند. نمی‌دانم اگر یحیی شمشادیان در زمانه‌ای همانند زمانۀ ما بزرگ می‌شد که روح حاکم بر سیاست‌‌های رسمی نظام سیاسی وقت، رنگ و بوی تبعیض‌ و بیداد دینی و مذهبی داشت آیا باز هم مجالی برای رشد و انگیزه‌ای کافی برای فداکاری در راه این سرزمین داشت؟

یحیی در بیست و سه ماه نخست جنگ ایران و عراق، بارها با توانایی‌های خود پادگان‌ها و شهرستان‌های غربی ایران را از سقوط نجات داد و نهایتاً به همراه هم‌پروازش «خلبان یدالله واعظی» در ساعت 14.30 دقیقۀ 15 مهر ماه 1362، در سن 29 سالگی، در منطقۀ عملیاتی سومار مورد اصابت مستقیم گلولۀ تانک قرار گرفت و در حالی که یک پایش قطع شده بود جان خود را در حفاظت از ایران و هموطنانش از دست داد.  

ایران‌زمین در طول تاریخ خود آشیان ادیان و مذاهب گوناگونی بوده است و یکی از اصول بدیهی حکمرانی در این سرزمین احترام به همین تکثر دینی و مذهبی است. هیچ نظام سیاسی در ایران حق ندارد که با اعمال قوانین تبعیض‌آمیز شکافی در وحدت ملّی ایرانیان ایجاد نموده و از دسترسی ایرانیانی با ادیان و مذاهبی متفاوت از اسلام شیعی به حتی عالی‌ترین مقام‌های سیاسی و اجرایی جلوگیری کند.

تکثر دینی و مذهبی در ایران اگر قدر دانسته شود فرصتی بزرگ است که با بیداد دینی و مذهبی می‌تواند به تهدیدی برای این سرزمین تبدیل شود.

در 26 مرداد امسال رهبر جمهوری اسلامی «دریادار شهرام ایرانی» را که اولین فرد غیر شیعه‌ای است که در دوران جمهوری اسلامی به یک پست عالی‌رتبۀ نظامی می‌رسد به سمت فرماندهی نیروی دریایی ارتش منصوب کرد؛ اگرچه این اقدام پس از دهه‌ها بیداد دینی و مذهبی، گامی به سوی دادگری دینی و مذهبی است اما کافی نیست.

به امید روزی که همۀ ایرانیان، با کیش‌ها و آیین‌‌های متفاوت، از فرصتی برابر برای دست‌یابی به بلندپایه‌ترین موقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشند؛ بی‌گمان آن روز ایران آشیانۀ بهتری برای همۀ ایرانیان خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۰ ، ۲۰:۴۶
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

ایران‌زمین در طول تاریخ خود آشیانه و پناهگاه ادیان گوناگونی بوده است.

مطالعۀ تاریخ این سرزمین بیانگر آن است که تمامی ادیان بزرگ تاریخ در برهه‌هایی، پرستشگاه‌ها و پیروانی بیش و کم در این سرزمین داشته‌اند؛ و ادیان کهن در آن بر ادیان جدید اثراتی عمیق برجای گذاشته‌اند. همین است که به نظر می‌رسد در این سرزمین در هم‌زیستی و ترکیب ادیان گوناگون (از آیین مهر و دین زرتشت و بودا گرفته تا آیین مسیحیت و یهودیت و دین اسلام) دینی پدید آمده که می‌توان آن را با توجه به محدودۀ جغرافیایی که در آن پرورش یافته است «دینِ ایرانی» نامید؛ دینی که همۀ آن ادیان بزرگ هست و هیچ‌یک به تنهایی نیست؛ دینی که در آن کثرت ادیان به وحدت تبدیل می‌شود. از این رو تعصب دینی در این دین، کودکانه‌ترین رفتار و تبدیل نمودن دین به ابزاری برای کسب قدرت سیاسی و اقتصادی نکوهیده‌ترین منش است.

«دینِ ایرانی» در مقاطعی منادیانی بزرگ و متونی سُتُرگ نیز داشته است که یکی از آنها «مولانا جلال‌الدین رومی» و «مثنوی معنوی» اوست؛ مردی که امروز 8 مهر سالروز تولد و بزرگداشت آن دُردانه است.

به نظر می‌رسد که یکی از کامل‌ترین تعاریف را از او و مثنوی معنوی‌اش شیخ بهایی ارائه داده است:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب / هست پیغمبر ولی دارد کتاب   

مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ پهلوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۰۰ ، ۲۱:۱۴
سجاد فتاحی