«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

بخش نخست: ناتوانی از شنیدن هشدارها نسبت به پیامدهای اجرای طرح افزایش قیمت بنزین

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

 امروز فرصتی دست داد تا نامههایی را که از فرودین 1398 تا کنون در مورد طرح افزایش قیمت و سهمیهبندی بنزین نوشته بودم مطالعه کنم. دو نامه مربوط به خرداد و مرداد 1398 است و حاوی هشدارهایی نسبت به تبعات ویرانگر اجرای طرح در شرایط اجتماعی خاص ایران و دو نامه مربوط به پس از اجرای طرح یعنی 25 و 29 آبانماه و حاوی توصیههایی برای کاهش هزینههای سنگین ایجاد شده، این نامهها به یقین تنها بخش کوچکی از صدها نامه و هشداری است که نسبت به اجرای این طرح در شرایط کنونی و نحوه ترمیم زخمهای عمیق وارد شده بر جامعه ایران بواسطه اجرای این طرح نوشته و گفته شده و به دلیل «ناشنواییِ سیستماتیکِ» سامانه سیاسی در ایران ناشنیده گرفته شده است.

 ناشنوایی سیستماتیک در یک سامانه سیاسی حالتی است که در آن بواسطه نقص در طراحی سامانه، برخی دادهها، اطلاعات، تحلیلها و توصیهها اصولاً شنیده نمیشود که بخواهد در مرحله تصمیمگیری به کار بسته شود. با دیدن وضعیت این روزهای ایران باید یادمان بماند که سامانههای سیاسی که از نقص ناشنوایی سیستماتیک رنج میبرند سرنوشت خوشایندی را برای خود و کشورهایشان رقم نمیزنند؛ به گمانم پدرانمان یا این نقص را در نظام سیاسی پیشین ندیدند یا اگر دیدند از برطرف کردن آن در سامانه جدید ناتوان بودند که امروز به اینجا رسیدهایم.

 نکات اصلی 2 نامه نخست که در تاریخ 20/3/98 و 16/5/98 تهیه شدهاند را میتوان در موارد زیر بر شمرد:

⭕️ اگر جوامع را از نظر پیشبینی پذیری به سه دسته جوامع ساده که میتوان رفتارهای آنها را پیشبینی کرد؛ جوامع پیچیده که اگرچه به سختی اما بازهم با مطالعات فراوان میتوان الگوهای رفتاری کلی حاکم بر جامعه را مورد شناسایی قرار داد و جوامع آشوبناک که اصولا بواسطه کثرت متغیرهای اثرگذار و ناپایداری شرایط، پیشبینی رفتار جامعه در پاسخ به تغییرات هرچند کوچک تقریبا امکانناپذیر است تقسیم کنیم؛ به نظرم جامعه کنونی ایران بواسطه فشارهای اقتصادی و فقر سرمایه اجتماعی در سطوح خرد، میانه و کلان، جامعهای آشوبناک است که اقداماتی از قبیل سهمیهبندی سوخت در این شرایط یا افزایش قیمت حاملهای انرژی بدون برخورداری از یک پشتوانه دقیق مطالعات اجتماعی و پیوست اجتماعی میتواند موجب پاسخهای پیشبینی ناپذیری از سوی جامعه شود؛ این پاسخها نیز صرفا پاسخهایی از قبیل به آتش کشیدن پمپبنزینها یا آشوبهای خیابانی نیست این پاسخها میتواند در کاهش کارآمدی نیروی کار؛ افزایش سطح خشونت در جامعه و برهم خوردن امنیت روانی افراد که هر کدام تبعات دیگری را در پی خواهد داشت خود را نشان دهند؛ مساله این است که سیاستگذاران ما حتی این تبعات را نیز مورد ملاحظه مقدماتی قرار ندادهاند. از این منظر با نگاهی راهبردی به نظرم بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی مقدم بر هرگونه طرح برای اصلاح اقتصادی است.

⭕️ شرایط کنونی اجتماعی و سیاسی کشور بهگونهای است که اجرای این طرح به معنای وارد کردن ضربهای سنگین به سرمایه اجتماعی دولت است. چنین طرحی باید در دوران آغاز به کار دولتها که از نظر میزان اعتماد جامعه و سرمایه اجتماعی در نقطه اوج هستند اجرا شود.

⭕️ اگر اصرار بر اجرای چنین طرحی است این موضوع نیازمند گفتگویی صادقانه و مستقیم پیش از اجرا با مردم و طراحی سازوکاری است که مورد توافق اکثریت قابل توجه ملت و دولت باشد؛ تصمیمگیری یکسویه در مورد این موضوع پشت درهای بسته تنها تبعات منفی آن را برای دولت بیشتر خواهد کرد.  

⭕️ برای تبدیل شدن موضوع سهمیهبندی بنزین به بازی برد برد دولت و ملت بیگمان باید همزمان با اجرای این طرح بخشی از فواید و سودهای اقتصادی حاصل از آن بلافاصله به مردم تعلق گیرد؛ امری که در طرح در دست اجرا به نظر میرسد مورد توجه قرار نگرفته است.

⭕️ این طرح بیگمان برای دولت و حامیان آن در انتخابات 1396 تبعات سیاسی خواهد داشت و میتواند بر نتایج انتخابات 1400 اثرگذار باشد این موضوع در تحلیلها عموما نادیده گرفته میشود... اگرچه میدانیم که تصمیم برای اجرایی شدن این طرح تصمیمی در سطح کلان است اما به نظرم کاملا آشکار است که در فردای اجرای این طرح مخالفان دولت مسئولیت اجرای آن را به صورت کامل بر عهده دولت خواهند گذاشت و این ضربه آخر به سرمایه اجتماعی دولت و حامیانش خواهد بود.

آدرس کانال تلگرامی:

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۹
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

t.me/SIAGS

در شرایط کنونی جریانهای سیاسی کشور را میتوان به دو دسته اصولگرایان و ایرانگرایان تقسیم کرد. وجه ممیزه این دو جریان از یکدیگر آن است که اصولگرایان در بین دوگانههایی چون «اسلام یا ایران» و «ایران یا نظام»، اسلام یا نظام را برمیگزینند و ایرانگرایان در بین ایندوگانهها با این استدلال که نسبت اسلام و نظام با ایران نسبتی خاص به عام است ایران را بر خواهند گزید. در این جریان، اسلام جزئی از فرهنگ ایرانی و نظام تنها ابزاری برای بهبود وضعیت ایران و ایرانیان است؛ جزء به کل نباید مسلط شود و ابزار تنها تا زمانی قابلیت حفظ دارد که در خدمت هدف باشد.

ایرانگرایان خود به سه دسته تقسیم میشوند: «اصلاحطلبان»، «براندازان» و جریان سومی که به نظر میرسد از نظر تعداد در مقایسه با دو جریان دیگر در اکثریت قرار دارد؛ اما از نظر سازماندهی نسبت به دو جریان دیگر به دلایل گوناگون ضعیفتر است و همین امر سبب دیده نشدن یا شنیده نشدن صدای آنها در فضای سیاسی کنونی کشور شده است.

جریان سوم ایرانگرایی ستیزی با اصلاحطلبی و اصلاحطلبان در ایران ندارد و تنها واقعبینانه معتقد است که بواسطه محدودیتهای موجود در ساخت سیاسی کنونی، پروژه اصلاحات پروژهای شکست خورده است؛ از نظر این جریان در ساخت سیاسی کنونی اگر هم اصلاح امکانپذیر باشد با حضور اصلاحطلبان در قدرت میسر نخواهد شد و حضور آنها در ساخت قدرت بواسطه افزایش تنشهای سیاسی، اندک امید پذیرش اصلاح از سوی لایههای سخت قدرت در شرایط دشواری که ممکن است این لایهها به سمت انجام اصلاحات اساسی متمایل شوند را از بین میبرد. این جریان فهم همدلانهای از دغدغه اصلاحطلبان ایرانگرا دارد که فردای پس از جمهوری اسلامی را فردایی پر از عدم قطعیتها و مخاطرات گوناگون میدانند اما این فهم همدلانه مانعی در برابر دیدگان آنها نیست که این واقعیت را نبینند که اصرار بر پروژه اصلاحطلبی در شرایطی که اصولا امکان ساختاری آن فراهم نیست؛ تنها آتش زدن بر اعتماد جامعه نسبت به خود است؛ سرمایهای که بیش از هر چیز دیگری در همان فردای پر مخاطرهای که اصلاحطلبان بیم آن را دارند به کار خواهد آمد.

جریان سوم ایرانگرا ستیزی نیز با براندازان ندارد و آنها را به مثابه هموطنانی میبیند که بخش قابل توجهی از آنها دلبسته ایراناند اما در روش بهبود وضعیت ایران نظری متفاوت دارند. جریان سوم ایرانگرا از منظری منطقی معتقد است که بهتر است پایگاه اصلی و رهبران اصلی یک جریان سیاسی ایرانگرا، در درون مرزهای کشور باشند؛ به همین دلیل نیز هست که یک بیانیه میرحسین موسوی پس از بیش از 10 سال حصر، احساس مثبت بیشتری را از بیانیهها و حمایتهای پی در پی در برون مرز در بین حامیان این جریان ایجاد میکند. این جریان بواسطه تجربههای تاریخی ناخوشایند، مرزبندی روشنی با هرگونه حمایت خارجی از جریانهای سیاسی ایران دارد. مساله ایران تنها باید با اتکا به ایرانیان حل شود حتی اگر زمان حل مساله طولانیتر شود.

جریان سوم ایرانگرا، بهبود وضعیت ناگوار کنونی در ایران را که در ریشهایترین سطح برآمده از تمرکز بدون نظارت قدرت در بخشی از ساخت سیاسی است با تکرار ساخت سیاسی دیگری که کم و بیش دچار همین آسیب است میسر نمیداند؛ اگرچه وظیفه این جریان است که از رویکرد سلبی فراتر رفته و بهگونهای ایجابی بگوید که اگر این و آن نه پس چه؟ این جریان باید بداند که جامعه برای همیشه معلق نخواهد ماند و دست به انتخاب خواهد زد.

جریان سوم ایرانگرا در پی فهم همدلانه و گفتگو با جریانهای دیگر ایرانگراست و در دام خاطرات ناخوشایند دو جریان دیگر از یکدیگر و برچسبزنیهای آنها به هم نمیافتد و یکی از مهمترین انتقادهایش به دو جریان ایرانگرای دیگر برچسبزنیهای آنها به هم و گفتگوی متخاصمانه آنها با یکدیگر است.

جریان سوم ایرانگرا هم اصلاحطلبان، هم براندازان و هم بخش قابل توجهی از اصولگرایان را دلبسته ایران میداند و همین وجه مشترک را برای آغاز گفتگو با تمامی این جریانها که لازمه جلوگیری از رشد خشونت است کافی میداند.

به نظر میرسد جریان سوم ایرانگرا تا پیش از بیانیه اخیر میرحسین موسوی از نبود یک شخصیت محوری در این جریان رنج میبرد؛ اما اکنون میرحسین موسوی با توجه به نکات طرح شده در بیانیه کوتاه او، عضوی از این جریان است و تصور میکنم صاحب بیشترین سرمایه اجتماعی در بین حامیان این جریان، همین نیز او را تبدیل به شخصیت محوری جریان سوم ایرانگرا میکند. شخصیتی که اگرچه محوری است، اما به پرسش کشیده میشود؛ چرا که ماهیت این جریان به گونه‌ای است که شخصیت محوری در آن هیچگاه تقدس نخواهد یافت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۹
سجاد فتاحی