( ایرانگرایان و موضوع جانشینی)
✍️ سجاد فتاحی - جامعهشناس
https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official
✅ در قسمتهای پیشین گفته شد که:
⭕️ با توجه به این امر که بیش از 70 درصد قدرت سیاسی و اقتصادی کشور در زیرمجموعهی رهبری نظام قرار دارد، موضوع جانشینی وی امری مهم و حیاتی برای آیندهی ایران است.
⭕️ تمام گزینههای محتمل جانشینی رهبر کنونی، در مقایسه با ایشان به شدت ضعیفتر بوده و بنابراین نمیتوان انتظار داشت که کشور اوضاعی بهتر از شرایط کنونی در زمان جانشین وی داشته باشد.
⭕️ در بین 5 گزینهای که از شانس بیشتری برای رسیدن به جایگاه رهبری برخوردارند قدرت و شانس مجتبی خامنهای برای رسیدن به این جایگاه از سایرین بیشتر است و شرایط به گونهای پیش میرود که سناریوی جانشینی وی از احتمال وقوع بیشتری در مقایسه با سایر سناریوها برخوردار است.
حال بخش پایانی این نوشتار که در تلاش است راهبردی را برای بازیگری فعال ایرانگرایان در مسئلهی جانشینی پیشنهاد نماید.
✅ اگر در دههی 60 یا حتی 70 فردی از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی پیشروی ایران سخن میگفت مشخص نبود چه سرانجامی خواهد یافت؛ اما امروز که دیگر کوه یخ بحرانها نه به صورت کامل، بلکه تا کمر در پیشرویمان قرار گرفته است، دیگر کسی جرات انکار بحرانها را ندارد؛ و بحث بر سر علل وقوع بحرانها رفته است.
✅ اصولگرایان بدون ارائهی تحلیل یا تبیینی از علل پیدایش بحرانهای کنونی، تصور میکنند با جابجایی رئیسجمهور، چند مدیر و برخی اصلاحات قانونی و سیاستگذاری میتوان شرایط را بهبود داد.
✅ ایرانگرایان اصلاحطلب بواسطهی ترس از فردای فروپاشی نظام سیاسی یا برخی منافع اقتصادی و سیاسی که در ساختار کنونی دارند، علل ریشهای را به دست فراموشی سپرده و ناامیدانه بر این عقیدهاند که همچنان باید جامعه را به امید به اصلاحات در ساختار سیاسی کنونی دعوت کرد و با برخی اصلاحات در نظام حکمرانی، که چگونگی آن مشخص نیست، امکان بهبود شرایط، یا دستکم جلوگیری از بدتر شدن آن را ایجاد کرد.
✅ گروهی دیگر از ایرانگرایان معتقدند که علت ریشهای رسیدن ایران به وضعیت بحرانی کنونی، برخواسته از ساختار قدرت سیاسی در ایران است که در آن توازن و تفکیک قوا که نقشی محوری در کارآمدی نظامهای سیاسی و حکمرانی دارد بواسطهی جایگاه تعریف شده برای رهبری نظام به صورت کامل برهم خورده است. وضعیت نامناسب توازن و تفکیک قوا در نظام سیاسی کنونی، کارآمدی نظام برای مواجهه با مسائل پیشروی ایران را کاهش داده و در نتیجه بحرانهای پیچیده و چند بعدی موجود را پدید آورده است. از این منظر در شرایط کنونی بدون برنامهای مشخص برای اصلاح ساختار سیاسی کنونی در جهت افزایش توازن و تفکیک قوا یا در انداختن طرحی نو که در آن این دو ویژگی رعایت شده باشد، نه امیدی به اصلاحات و اصلاحطلبان است و نه امیدی به براندازی و براندازان؛ و هرچه پیشتر میرویم بر عمق و شدت بحرانها افزوده خواهد شد.
✅ جدا از جریانهای فوق که نگارنده خود را متعلق به جریان سوم میداند، از منظر واقعیتهای جامعهشناختی، با توجه به توزیع کنونی قدرت سیاسی در ایران، اینکه جریان یا طیفی در درون گروههای سیاسی کشور بتواند مسیر کنونی در ارتباط با مسئله جانشینی را تغییر دهد محل تردید جدی است؛ چرا که اگرچه درصد قابل توجهی از ایرانیان در شرایط کنونی در زمرهی منتقدین نظم کنونی هستند، اما این گروه بواسطهی پراکندگی و عدم برخورداری از سازماندهی، توان بالفعل نمودن قدرت خود را نداشته و در کوتاه مدت توسط اقلیت برخوردار از قدرت اقتصادی و نظامی مدیریت خواهند شد. نتیجهی این موضوع افزایش احتمال وقوع سناریوی جانشینی به شکلی خواهد بود که در این سلسله یادداشتها به آن اشاره شد و بیان شد که نتیجهی آن نیز تشدید بحرانها در ایران، و وارد شدن ایران به فضایی است که اصولاً پیشبینیناپذیر است.
⭕️ اما اگر بخواهیم از موضع ناامید کنندهی فوق فراتر رفته و به دنبال راهی برای رقم زدن شرایطی بهتر برای آیندهی ایران باشیم نکات ذیل به نظر میرسد:
✅ جهان کنونی آبستن بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مهمتر از همه محیطزیستی گوناگونی است که مواجهه مناسب با آنها نیازمند نظامها و ساختارهای سیاسیای است که در آن دانشمند - سیاستگذاران نخبه، به معنای واقعی کلمه، نقشی تعیین کننده و اثرگذار داشته باشند. از این منظر نظامی سیاسی که اصولاً در چند دههی گذشته خود مولد بحران بوده است، نخبگان را به حاشیه رانده یا به مهاجرت وادار کرده است، و نخبگان حوزههای مختلف امکان اثرگذاری و نقشآفرینی در تصمیمات آن را نداشتهاند، از توانایی کافی برای هدایت ایران در این جهان آشوبناک برخوردار نیست؛ بنابراین موضوع کارآمدسازی نظام سیاسی کنونی از طریق افزایش توازن و تفکیک قوا، که مهمترین بخش آن بازنگری در جایگاه ولیفقیه و رهبری نظام است موضوعی است که باید در کانون توجه نخبگان و فعالین سیاسی کشور قرار گیرد. ناگفته پیداست که به هر اندازه که این بازنگری و اصلاح در فضایی آرامتر و بدون تنش صورت پذیرد بهتر است.
✅ از این منظر مسئلهی جانشینی رهبری نظام، فرصتی برای ایرانگرایان در جریانهای گوناگون است که یک صدا موضوع ضرورت بازنگری در ساختار نظام سیاسی در ایران را طرح نموده و مورد تاکید قرار دهند. طبیعی است که همصدایی و تاکید بر ضرورت تغییر ساخت قدرت سیاسی به معنی همصدایی در الگوی مطلوب بعدی نیست و این الگو باید از فرایند بحث و گفتگوی پیوسته استخراج شود.
✅ بنابراین نخبگان و جریانهای ایرانگرای کشور به نظر میرسد دو راه بیشتر پیشرو ندارند:
⭕️ نخست سکوت در برابر فرایند و مسئلهی جانشینی که زمینه و امکان را برای مدیریت این مسئله بر اساس سناریویی که در این سلسله یادداشتها به عنوان سناریوی محتمل به آن اشاره شد فراهم نموده و احتمال وقوع آن را افزایش میدهد. نتیجهی انتخاب این راه تا حدودی مشخص است: حرکت الگوی اقتدار سیاسی در ایران به سمت جانشینی پسر به جای پدر، تشدید و تعمیق بحرانهای کنونی در حوزههای مختلف و وارد شدن کامل ایران به فضای آشوبناکی که پیشبینیناپذیر است.
⭕️ راه دوم تبدیل کردن مسئلهی جانشینی به فرصتی برای تبدیل خواست تغییرات اساسی در ساختار قدرت سیاسی ایران به خواستی عمومی است. باید مسئلهی جانشینی را به موضوع گفتگوهای عمومی تبدیل کرد و از این رهگذر درخواست بازنگری اساسی در ساختار قدرت سیاسی در ایران را در راستای رسیدن به ساختاری که توازن قدرت و تفکیک قوا در آن رعایت شده باشد طرح نمود. اگر در شرایط کنونی تمامی ایرانگرایان (از اصلاحطلبان و اصولگرایان ایرانگرا تا گروههای اپوزوسیون خارج از کشور) حولِ خواستِ مشترکِ تغییر در ساخت قدرت سیاسی برای رسیدن به نظام حکمرانی کارآمدی که با بحرانهای کنونی و شرایط ایران تناسب داشته باشد، وحدت یابند احتمال وقوع سناریوی محتمل جانشینی کاهش و امکان پیروزی و نقشآفرینی اثرگذار آنها در نقطهی جانشینی افزایش خواهد یافت.
✅ در این سلسله یادداشتها تلاش نمودم که بیپرده هرآنچه که در ارتباط با مسئلهی جانشینی در ایران در سه سال گذشته موضوع تاملاتم بوده است را طرح نمایم، طبیعتاً نکات فراوانی در ارتباط با این موضوع وجود دارد که از نظر من نادیده گرفته شده است. امیدوارم دیگران با ورود به این بحث به آنها اشاره نموده و عمق دید را نسبت به وضعیت مهمی که در حال حرکت به سمت آن هستیم افزایش دهند.
✅ ممکن است با برخی نکات طرح شده در این سلسله یادداشتها موافق یا مخالف باشید اما به نظر میرسد برای رقم زدن آیندهای بهتر برای ایران و ایرانیان، گریزی از این نداریم که:
⭕️ موضوع جانشینی را به مسئلهای عمومی تبدیل کنیم؛ شاید گره کار ایران از این نقطه گشوده شود.