✍️ سجاد فتاحی
https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official
۲۳ دیماه ۱۳۵۷، محمدرضا شاه فرمان تشکیل شورای سلطنت را به منظور ادارۀ امور کشور در زمان خروج او از ایران و مذاکره با انقلابیون در جهت کنترل شرایط صادر کرد. اما این شورا بدون آنکه بتواند نقش مؤثری در تحولات آیندۀ ایران داشته باشد با کنارهگیری سیّد جلالالدین تهرانی (رئیس این شورا) پس از چندی منحل شد.
بزرگترین درس تشکیل و انحلال این شورا آن است که «اصلاحات زمان دارد!» و اگر فرادستان و حاکمان زمان مناسب برای اصلاحات را درنیابند، زمانی خواهد رسید که شنیدن صدای انقلاب و تن دادن فرادستان به اصلاحات نه تنها فایدهای نخواهد داشت بلکه امواج انقلاب را سهمگینتر خواهد کرد.
در قانونِ اساسی باید سازوکارهایی عملی و تعطیلناپذیر برای شنیده شدن بههنگام صدای نارضایتیها و مسیرهایی برای انجام اصلاحات بر اساس آنها اندیشیده شود؛ در غیر این صورت با انباشتِ نارضایتیها در حوزههای گوناگون فرصت برای اصلاحات از دست رفته و انقلاب فرا خواهد رسید.
یکی از ضعفهای بنیادین قانونِ اساسی کنونی این است که این قانون اگرچه در برخی اصول بر آزادی بیان و حق برگزاری تجمعات، که روشهایی برای شنیده شدن بههنگام اعتراضات است، تأکید نموده اما این اصول با شیوهٔ توزیع قدرت در این قانونِ اساسی که سبب تراکم قدرتِ اقتصادی و سیاسی در اجزائی از نظام سیاسی شده عملاً تعطیل و به حاشیه رفته است.
بر این اساس پیسنگِ پنجمِ قانونِ اساسی
«باز بودن همیشگی مسیرِ اصلاح و شنیده شدن بههنگامِ صدایِ نارضایتیها» است.
مطالب مرتبط