✍️ سجاد فتاحی
در مرز پایان یک سده و آغاز سدهای نو ایستادهایم.
وضعیت ایران در پایان سدۀ چهاردهم خورشیدی از منظر شاخصهای محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و حکمرانی در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، وضعیتی نامناسب است (برای گزارشی دربارۀ وضعیت پایداری ایران اینجا را ببینید)؛ ما با محیطزیستی فرسوده، اقتصادی ورشکسته، و جامعهای سرخورده به سدۀ جدید پا میگذاریم.
اگرچه میتوان عوامل درونی و بیرونی گوناگونی را برای توضیح این وضعیت و شکستها و ناکامیهای سدۀ گذشته برشمرد؛ اما به گمانم دو دلیل از همه مهمترند:
نخست قوانین اساسی نامناسب، که بواسطۀ بیتوجهی به پیسنگها و بنیانهایی که یک قانون اساسی کارآمد باید بر آنها مبتنی باشد؛ قوانینی بودهاند که از دل آنها استبداد، سرکوب، کودتا، انقلاب، تورم و جنگ زاده شده است.
دومین عامل، معماری و طراحی نظامهای سیاسی پیش و پس از انقلاب 1357 است؛ که خود زادۀ علت نخست است. این نظامها بواسطۀ برخوردار نبودن از ویژگیهایی چون، شفافیت، پاسخگویی، توازن و تفکیک قوا و... اصول مثبت موجود در قوانین اساسی را نیز بیاثر و تعطیل کردهاند.
طنز تلخ داستان سدۀ پیش آن است که قانون اساسی و نظام سیاسی برآمده از انقلاب 1357، که زادۀ ناکارآمدیهای نظم سیاسی پیشین بود، به مراتب ناکارآمدتر و نامناسبتر از قانون اساسی مشروطه و نظام پهلوی بود؛ تفاوت آن قانون و نظام سیاسی و این قانون و نظام سیاسی را میتوان در جایگاه ایران در منطقه و جهان در امروز و دیروز دید.
سایر شکستها و تلخکامیهای این سده برآمده از دو عامل بنیادین فوق است.
بدون توجه به این عوامل، نادیده گرفتن آنها در تحلیل و عدم تغییر آنها، سدۀ نو تکرار تلخ سدۀ گذشته خواهد بود در ظاهری جدید.
بر این اساس است که در ساعات، روزها، هفتهها و ماههای نخستین این سده باید خواست بازنگری قانونِ اساسی و بازآرایی نظام سیاسی را به خواستی عمومی تبدیل کرد، دربارۀ آن سخن گفت، بدیلهای قانون اساسی و نظام سیاسی کنونی را طرح کرد و برای فرصتی آماده شد که دیر یا زود از راه خواهد رسید و فرصتی برای بنیانگذاری دوباره است:
بنیانگذاری قانونِ نو و نظمِ سیاسیِ نو در سدهای نو.
نوروز بر همۀ دوستداران آن فرخنده باد.