«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 که نتیجۀ آن از مدت‌ها پیش مشخص بود؛ همانند آیینه‌ای است که جریان‌های سیاسی می‌توانند با نگریستن در آن ایرادهای خود را کشف نموده و اگر خواستند در صدد برطرف نمودن آن برآیند؛ اگر هم نخواستند که مهم نیست! جهان اجتماعی و سیاسی قواعدی دارد که اگر به آنها تن ندادی حذف خواهی شد.   

بزرگترین درس این انتخابات برای رهبر نظام جمهوری اسلامی و حامیانش است. می‌گویم رهبر نظام، چون ایشان را نیز گرفتار نواقص ساختاری نظام جمهوری اسلامی می‌دانم و البته قربانی این نواقص؛ همانند تمامی رهبران و سران نظام‌های سیاسی ناکارآمد در تاریخ که آخرین قربانیان چنین ساختارهایی بوده‌اند. به هر ترتیب که به نتیجۀ انتخابات بنگریم نرخ مشارکت در این انتخابات به صورت قابل توجهی در مقایسه با انتخابات‌های پیشین کاهش یافته است و بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با گذشته عمیق‌تر شده است. وضعیت کنونی ایران را به هر ترتیب که تبیین کنیم بخش قابل توجهی از علل این وضعیت در نواقص موجود در ساختار نظام جمهوری اسلامی ریشه دارد (به این موضوع در کتاب ایران و مسئلۀ پایداری به صورتی مبسوط پرداخته شده است؛ بنگرید به https://t.me/SIAGS/356). نواقصی که تنها رهبر کنونی نظام می‌تواند در فرصت باقی مانده از حیات خویش برای آنها چاره‌اندیشی نموده و به این ترتیب نامی نیکو از خود در تاریخ برجای گذارد. اگر واقعیت بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی و نقش اساسی معماری این نظام در پیدایش وضعیت کنونی ایران، توسط رهبر جمهوری اسلامی پذیرفته شود، یکدست شدن تقریبی ساختار قدرت سیاسی در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 1400، فرصتی است که آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند از آن با خیالی آسوده برای اصلاح نواقص اساسی جمهوری اسلامی در جهت تأمین منافع ایران استفاده کند.

اصلاح‌طلبان نیز می‌توانند با نگریستن در آینۀ انتخابات ریاست جمهوری 1400 درس‌های خود را بیاموزند. نتایج این انتخابات هم‌راستا با نظرسنجی‌های گذشته نشان داد که آنان به شدت پایگاه اجتماعی خود را در جامعۀ ایران از دست داده‌اند و به احتمال فراوان با نتایج حاصل از این انتخابات بیش از پیش از دست خواهند داد. زمانۀ بازی دوگانۀ اصلاح‌طلبی در ایران به پایان رسیده است و این جریان سیاسی باید بین دو جریان موافق و مخالف جمهوری اسلامی دست به انتخاب بزند؛ این جریان نمی‌تواند در خفا و در عالم ذهن مخالف جمهوری اسلامی باشد و در عمل در درون قواعد این نظام سیاسی بازیگری کند. اصلاح‌طلبان اگر موافق جمهوری اسلامی هستند و آن را نظامی اصلاح‌پذیر می‌دانند باید شیوۀ کنشگری سیاسی و گفتمان سیاسی خود را تغییر دهند و اگر به نظام جمهوری اسلامی اعتقادی نداشته و آن را اصلاح‌ناپذیر می‌دانند، دیگر شرکت در بازی انتخابات و تلاش در جهت کسب رأی مردم از طریق سازوکارهای این نظام سیاسی معنایی ندارد. هم نظام سیاسی و هم پایگاه اجتماعی قدیمی اصلاح‌طلبان پی به این بازی دوگانه برده‌اند و نتیجۀ این انتخابات نشان داد که این جریان هم توسط نظام سیاسی حذف خواهد شد و هم پایگاه و سرمایۀ اجتماعی خود را بیش از پیش در بین جامعۀ ایرانی از دست خواهد داد. نقد دیگر وارد بر اصلاح‌طلبان ایرانی در انتخابات 1400 این بود که این جریان علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجی‌های معتبر که تقریباً بیانگر نتیجۀ نهایی‌ای بود که امروز رقم خورده است دست به یک خودکشی سیاسی زد. مشاوران آقای خاتمی و البته آقای همتی امروز باید پاسخ دهند که علیرغم آگاهی از نتایج نظرسنجی‌ها چرا این دو را وارد یک بازی از پیش باخته کردند؛ در حالی که کناره‌گیری آقای همتی از انتخابات و عدم ورود آقای خاتمی به موضوع انتخابات تعیین‌ تکلیف شدۀ 1400 نتایج بلند مدت بهتری داشت.  

این انتخابات برای تحول‌خواهان، براندازان و مخالفان جمهوری اسلامی و کسانی که بهبود وضعیت ایران را جز در سایۀ تغییراتی اساسی در نظام جمهوری اسلامی یا جایگزینی آن با نظام سیاسی کارآمدتری جستجو می‌کنند نیز حاوی درس‌هایی است. اگرچه می‌توان کاهش قابل توجه نرخ مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری 1400 را به معنای تقویت پایگاه اجتماعی مخالفان جمهوری اسلامی دانست (امری که نتایج نظرسنجی‌های سال‌های گذشته نیز آنرا تأیید می‌کند) اما مسئلۀ اصلی این جریان متکثر سیاسی این است که اصولاً طرحی ایجابی برای فردا ندارد؛ این جریان نمی‌گوید که جایگزین مدنظر او برای نظام جمهوری اسلامی چیست؟ چه ویژگی‌ها دارد؟ و طی چه سازوکاری روند گذار از جمهوری اسلامی را دنبال خواهد کرد؟. تا زمانی که پاسخ این پرسش‌ها نیز مشخص نباشد نمی‌توان از جامعۀ ایرانی انتظار داشت که اقبالی بیشتر از آنچه که به موضوع تحریم انتخابات 1400 از خود نشان داد از خود بروز دهد. این جریان سیاسی باید از همین فردای انتخابات به موضوع طراحی و معماری نظام نوین حکمرانی در ایران ورود کرده و پاسخی ایجابی برای فردای ایران داشته باشد.

ای کاش هر یک از جریان‌های سیاسی ایران به جای مجال دادن به توهم بیهودۀ پیروزی در انتخابات 1400 و غره شدن به آن یا ناامیدی به واسطۀ شکست در این انتخابات، نتایج این انتخابات را به منزلۀ آیینه‌ای برای واکاوی نواقص و اشتباهات خود ببینند؛ به این ترتیب هم رستگار خواهند شد و هم منافع ملی ایران را تأمین خواهند کرد.  

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۰۴
سجاد فتاحی

 

سجاد فتاحی- جامعه‌شناس

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/

در شرایط کنونی، که با تصمیم شورای نگهبان در مورد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400، اندک اصلاح‌طلبان امیدوار به اصلاح نظام جمهوری اسلامی از طریق مشارکت در انتخابات نیز به جرگۀ ناامیدان از اصلاح نظام پیوسته‌اند، سخن گفتن از آیندۀ روشن ایران ممکن است برای عده‌ای اگر نگوییم متوهمانه که خوش‌بینانه باشد.

وقتی می‌گویم آیندۀ روشن، لزوماً به معنای بهتر شدن وضعیت ایران در کوتاه مدت نیست بلکه به آن معناست که ابهام‌ها و عدم قطعیت‌ها کمتر شده و به نظر می‌رسد پس از سال‌ها بلاتکلیفی فرساینده، ایران در حال قرار گرفتن در مسیری روشن است که خوب یا بد بودن این آینده به نحوۀ مواجهۀ ایران‌گرایان با شرایط کنونی وابسته است.    

پیش از بیان استدلال‌هایم برای آیندۀ روشن‌تر ایران، باید به دو نکته اعتراف کنم تا مخاطب تصور نکند که نویسنده این مطلب نیز همانند برخی، هم به نعل می‌زند و هم به میخ.

من به دلایل مختلف که در نوشتاری دیگر به آن می‌پردازم معتقدم که اصلاح نظام جمهوری اسلامی آن‌قدر دشوار است که بهتر است وقت خود و دیگران را با امید به این موضوع و تلاش برای آن تلف نکرده و هزینه‌ای برای آن نپردازیم. تجربۀ بیش از 4 دهۀ گذشته نشان می‌دهد که در این نظام سیاسی جایگزینی افراد اگرچه ممکن است در کوتاه مدت امیدهایی واهی را آفریده و بهبودهایی جزئی را ایجاد نماید، اما کمکی به حل بحران‌های بزرگ پیش‌رو و رسیدن ایران به جایگاهی که شایستۀ آن است نخواهد کرد. به همین دلیل تا اطلاع ثانوی پرداختن ایران‌گرایان به موضوع انتخابات در جمهوری اسلامی و شرکت در آن در بهترین حالت عملی بی فایده و صرفاً باعث اتلاف وقت و انرژی و در بدترین حالت موجب افزایش شکاف‌ بین گروه‌های مختلف ایران‌گراست، گروه‌هایی که نزدیک‌تر شدن آنها به هم برای آیندۀ ایران لازم و ضروری است.

این از اعترافات نویسنده، که امیدوارم شک و تردیدها نسبت به اینکه او هم به نعل می‌زند و هم به میخ، برطرف کرده باشد.       

در 4 متن که در مرداد ماه 1399 منتشر کردم (بنگرید به https://b2n.ir/b58948 ) تاکید بر آن بود که مسألۀ جانشینی رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی، مهمترین مسألۀ پیش‌روی این ساختار سیاسی است و از این به بعد تمامی تصمیم‌گیری‌های کلان نظام، با توجه به آن انجام می‌شود.     

در آن متن بیان شد که مجتبی خامنه‌ای و سید ابراهیم رئیسی از بین تمامی گزینه‌های محتمل و ممکن جانشینی رهبر کنونی نظام، از شانس و قدرت بیشتری برخوردارند. به هنگام نوشتن آن متن‌ها تصور من بر این بود که شانس مجتبی خامنه‌ای از ابراهیم رئیسی بیشتر است و به همین دلیل در تحلیل نهایی آن نوشتار گزینۀ نهایی جانشینی رهبری را تا آن زمان، مجتبی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی را حامی مهم او برای رسیدن به این جایگاه می‌دانستم؛ البته در بخش چهارم و پایانی آن نوشتار به این نکته اشاره شده بود که: «در صورت ورود ابراهیم رئیسی به انتخابات ریاست جمهوری 1400 و پیروزی او در این انتخابات، به شدت شانس او برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری افزایش خواهد یافت ...» (بنگرید به https://b2n.ir/t72100 )

در شرایط کنونی که هم رئیسی در انتخابات شرکت کرده است و هم شورای نگهبان زمین بازی را به گونه‌ای چیده است که او بدون کمترین مشکل به جایگاه ریاست جمهوری دست یابد، به نظر می‌رسد که عزم لایه‌های بالای نظام سیاسی برای تبدیل کردن رئیسی به گزینۀ نهایی جانشینِ رهبری جزم شده است. تصمیمی که با توجه به منابع قدرت نیروهای سیاسی موجود در عرصۀ سیاست ایران، تصور نمی‌کنم دست‌کم در کوتاه مدت گروهی توانایی مقابله با آن را داشته باشد.

در ساختارهای سیاسی شبیه جمهوری اسلامی، اصلاحات کلان در ساختار این نظام‌ها که بدون آن اصلاحات افزایش کارآمدی و حل مسائل و بحران‌ها امکان‌پذیر نیست تنها به سه شرط زیر رخ خواهد داد:

  1. عالی‌ترین مقام‌های نظام سیاسی که در جمهوری اسلامی، در درجۀ نخست رهبری نظام و در وهلۀ بعد رئیس جمهور است، بواسطۀ آشکار شدن کامل بحران‌ها، خود تبدیل به منتقد شرایط و رویه‌های موجود در نظام سیاسی شده و برای حفظ قدرتی که در حال از دست رفتن است، انگیزۀ اصلاح در آنها افزایش یابد.
  2. رئیس جمهور بتواند و بخواهد که با نخبگان لایه‌های گوناگون جامعه در حوزه‌های مختلف ارتباط برقرار نموده، ایده‌های اصلاحی آنها را دریافت کرده، از بین آنها بهترین ایده‌ها را انتخاب نموده و در نهایت تبدیل به پروژه‌هایی اجرایی برای اصلاح ساختارها و مکانیزم‌ها و بهبود شرایط کشور کند.
  3. رئیس جمهور که رئیس دستگاه اجرایی کشور است، به صورت کامل معتمد بالاترین مقام نظام، یعنی رهبری باشد به گونه‌ای که اصلاحات مدنظر رئیس جمهور و اجرایی کردن این اصلاحات با تردید یا ترس از دست دادن قدرت توسط رهبری نظام همراه نباشد؛ چرا که تمرکز منابع قدرت سیاسی و اقتصادی در دست رهبر نظام جمهوری اسلامی به گونه‌ای است که می‌تواند هر پروژه اصلاحی را زمین‌گیر و متوقف کند. تجربۀ دوره‌های ریاست جمهوری هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی بیانگر این موضوع است.  

در چند دهۀ گذشته در جمهوری اسلامی، رؤسای جمهور حتی اگر ویژگی‌های اول و دوم را داشتند، اما همگی در کل دورۀ ریاست جمهوری خود و یا برخی چون محمود احمدی‌نژاد در دورۀ دوم ریاست جمهوری، ویژگی سوم را از دست داده و به همین دلیل هیچگاه این سه شرط به صورت کامل در یک رئیس‌جمهور محقق نبوده است. این موضوع را می‌توان راز شکست تمامی طرح‌ها و پروژه‌های اصلاحی کلان در نظام جمهوری اسلامی دانست.  

با پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری 1400 که از هم اکنون کاملاً مشخص است، سه شرط فوق محقق خواهد شد، و حتی اگر بپذیریم او گزینۀ نهایی رهبری نظام برای جانشینی است اختیارات قابل ملاحظه‌ای را نیز در دوران ریاست جمهوری خود کسب خواهد کرد که هیچ یک از رؤسای جمهور پیشین از آن بهره‌مند نبوده است. در ارتباط با شرط دوم و موضوع برقراری ارتباط رئیس جمهور با نخبگان و دریافت پیشنهادهای اصلاحی آنها، لازم به توضیح است که از یک سو با توجۀ به تجربۀ رئیسی در مسند ریاست قوۀ قضاییه به نظر می‌رسد که او تمایلی جدی برای برقراری این ارتباط و دست‌کم دریافت ایده‌ها و پیشنهادات اصلاحی را دارد؛ و از سوی دیگر به نظر می‌رسد برخی از نخبگان حوزه‌‌های اقتصادی، اجتماعی و محیط‌زیستی ایران نیز در صورت تمایل او، از انگیزۀ ارائه مشاوره و برقراری ارتباط با رئیسی برخورداند.

با این توضیحات دو سناریو پیش رو خواهد بود:

سناریوی نخست آنست که با توجه به فراهم شدن سه شرط اصلاح در نظام جمهوری اسلامی، و با افزایش شانس تبدیل شدن رئیسی به جانشین رهبر کنونی نظام، او با برخورداری از اختیارات بی‌سابقه از سوی رهبری، به سمت انجام اصلاحات اساسی در نظام جمهوری اسلامی حرکت نموده و با این اصلاحات، توان این نظام را برای مواجهه بهتر با بحران‌ها افزایش دهد. در صورت تحقق این سناریو احتمال فروپاشی نظام جمهوری اسلامی کاهش می‌یابد.  

سناریوی دوم آن است که بنا به دلایلی از قبیل عدم برقراری ارتباط صحیح رئیسی با نخبگان حوزه‌های گوناگون، عدم توانایی و عزم او برای انجام اصلاحات اساسی لازم در جهت افزایش کارآمدی نظام جمهوری اسلامی و یا افزایش نزاع بر سر جانشینی بین حامیان او و حامیان مجتبی خامنه‌ای، فرصت و پنجرۀ باز دو سال اول ریاست جمهوری رئیسی برای انجام اصلاحات از دست رفته و رئیسی در دام بحران‌های تشدید شوندۀ پیش‌رو قرار گیرد؛ در این شرایط با از بین رفتن اعتبار و شانس رئیسی برای قرار گرفتن در جایگاه جانشینی رهبری نظام، احتمال جانشینی مجتبی خامنه‌ای افزایش یافته و سرعت حرکت نظام جمهوری اسلامی به سمت فروپاشی نیز افزایش می‌یابد.

در شرایط موجود از بین دو سناریوی کلی فوق که می‌توان سناریوهای خردتری را نیز ذیل هر یک تعریف کرد، احتمال وقوع سناریوی دوم محتمل‌تر است؛ اما نمی‌توان به کلی احتمال رخ دادن سناریوی نخست را نیز رد کرد و به نظر می‌رسد برای قضاوت دقیق‌تر در مورد این موضوع باید منتظر 6 ماه اول ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی باشیم.

با این توضیحات است که تصور می‌کنم آیندۀ ایران نسبت به گذشته بسیار روشن‌تر شده و از عدم قطعیت‌ها و ابهام‌های آن تا حدود زیادی کاسته شده است، نظام جمهوری اسلامی با برگزاری انتخابات تک نامزدی 1400  و با ابراهیم رئیسی در دوراهی اصلاحات ساختاری، افزایش کارآمدی و بقا یا فروپاشی و فنا قرار گرفته‌ است.

ایران‌گرایان اصلاح‌طلب و تحول‌خواه در شرایط کنونی، دو مسیر در پیش رو دارند که به نظر من هر یک را که انتخاب کنند بازی پیش‌رو به نفع ایران و ایران‌گرایان رقم خواهد خورد.

بخشی از ایران‌گرایان که به واسطۀ تجربیات تاریخی، به شدت از مخاطرات ناشی از فروپاشی نظام سیاسی برای آیندۀ ایران در هراسند می‌توانند تمامی ایده‌های اصلاحی خود را به صورت شفاف و روشن و بدون آنکه دغدغۀ درگیر شدن در کارهای اجرایی را داشته باشند به ابراهیم رئیسی منتقل نموده و تصمیم‌گیری و رایزنی برای اجرایی شدن این پیشنهادات را به صورت کامل به او واگذار کنند.

بخش دیگری از ایران‌گرایان نیز که اصولاً اصلاح نظام جمهوری اسلامی را غیر ممکن دانسته و رسیدن این نظام به مرحلۀ فروپاشی را ناگزیر می‌پندارند، یا از نظر روانی نمی‌توانند خود را متقاعد به همکاری و برقراری ارتباط با ابراهیم رئیسی در جهت پیش بردن پروژۀ اصلاح ساختاری نظام جمهوری اسلامی کنند، می‌توانند با خیالی آسوده و بدون آنکه درگیر مشاجرات بی حاصل با ایران‌گرایان اصلاح‌طلب در اصلاح‌پذیر بودن یا نبودن نظام جمهوری اسلامی شوند به فردای پس از فروپاشی این نظام بیاندیشند و طرح‌هایی مناسب برای معماری نظام حکمرانی آیندۀ ایران درانداخته و پیشنهاد کنند.

با تصمیم سران نظام جمهوری اسلامی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در شکل و شمایل موجود، که البته با توجه به مسألۀ بحران جانشینی، گریزی از آن نیز نداشتند، ابراهیم رئیسی در شرایطی قرار گرفته است که می‌تواند تبدیل به عامل بقا یا فنای جمهوری اسلامی شود؛ برای قضاوت در این مورد باید منتظر 6 ماه نخست ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۲۷
سجاد فتاحی