توضیح: پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در 18 آبان گذشته، متنی با عنوان «درسهای انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا » (http://apathtoliberation.blog.ir/1395/08/25/post%2041 ) منتشر شد. اکنون به نظر میرسد با توجه به شرایط انتخابات ریاست جمهوری در ایران برخی مباحث مطرح در آن متن شایسته طرح و توجه دوباره باشد. در ادامه چکیدهای از آن متن ارائه شده است.
انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا، دارای درسهایی آموزنده برای همگان است. درسهایی مشابه آموزههای انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1384، که اگر اتاقهای فکر احزاب آمریکا، به آن توجه مینمودند شاید نتایج انتخابات کنونی آمریکا به گونه دیگری رقم میخورد؛ و اگر اتاقهای فکر گروههای سیاسی در ایران به این درسها توجه ننمایند، دور از انتظار نخواهد بود که نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 نیز با شگفتی روبرو شود.
در سیستم انتخاباتی کنونی، نامزدی که نظم مستقر را به چالش میکشد، از توانایی بیشتری برای جلب رای برخوردار است. بنابراین استراتژی مناسب برای تحولخواهان ایران در سال 84 و دموکراتهای آمریکایی در سال 2016، پس از مواجهه با چنین نامزدهایی در جریان مقابل، حمایت از نامزدهایی بود که نماد نظم مستقر نبودند.
عدم کنارهگیری اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال 84 به نفع مهدی کروبی ( که پیشنهاد آن از سوی عباس عبدی پیش از برگزاری انتخابات 1384 در دور دوم ارائه شده بود) و عدم توجه حزب دموکرات آمریکا، به لزوم کنارهگیری هیلاری کلینتون از انتخابات 2016 به نفع نامزدی چون سندرز، پس از مشخص شدن آسیبپذیری او در برابر ترامپ، را شاید بتوان مهمترین علت پیروزی احمدینژاد در انتخابات سال 84 و پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال 2016 دانست.
حسن روحانی، علیرغم تمامی نقاط قوتی که از آن برخوردار است، در برابر نامزدی که نظم کنونی را که طبیعتا نماد بخشی از آن حسن روحانی است، به چالش میکشد به شدت آسیبپذیر است.
تحولخواهان از هم اکنون میبایست به فکر گزینه پشتیبان حسن روحانی برای انتخابات سال 96 باشند، تا گرفتار دامی که تحولخواهان و اصلاحطلبان ایرانی و دموکراتهای آمریکایی در انتخاباتهای سال 84 ایران و 2016 آمریکا شدند نگردند. این اقدام، درجه آزادی بیشتری به آنها برای تصمیمگیری صحیح در آن شرایط خواهد داد.
تجربه تاریخی نشان داده است، نامزدهای محافظهکاری که به شدت نظم مستقر را به چالش میکشند و از اینرو مورد اقبال قرار میگیرند در دوران پسا انتخابات، تعلق کمتری به احزاب حامی خود داشته و خود را کمتر وامدار آنها میدانند؛ از اینرو مکانیزمهای کنترل حزبی در مورد آنها اثرگذاری خود را تا حدودی از دست خواهد داد و این افراد دست به اقداماتی میزنند که تبعات سنگینی برای حزب حامی آنها و منافع ملی کشورشان خواهد داشت.