تاملی پیرامون استراتژی تحولخواهان در شرایط موجود (در دوران پس از رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی)
توضیح: امروز به هنگام بررسی نوشتههای سالهای گذشته به این متن برخوردم، که در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد 1392 و در هنگامه رد صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری آن سال و پیرامون استراتژی مناسب تحولخواهان در آن زمان نوشته شده است؛ بعد از احساس ناامیدی حاصل از رد صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی که تصویر هراس انگیز آینده ایران مجالی برای باقی ماندن طولانی مدت در آن حس را ایجاد نکرد؛ نسخه اولیه این متن را که ناپختهتر از نسخه کنونی بود برای استاد عزیزم دکتر محمد فاضلی فرستادم و پس از چند بار رفت و برگشت تبدیل به نسخهای شد که اکنون منتشر میشود؛ نمیدانم در آن فضا اثری بر جای گذارد و یا خیر و نمیدانم به دست کسانی که باید میرسید، رسید و یا خیر، اما خوشحالم که روال امور به گونهای پیش رفت که بهترین مسیر تصور شده در متن تحقق یافت. امروز و در شرایط پس از توافق که تصور میکنم موج اجتماعی ایجاد شده مجالی برای مخالفان توافق در جهت عدم پذیرش آن باقی نگذارده است، ایران میتواند تبدیل به یکی از نمونههای کم شمار برای گذر مسالمتآمیز از سیستمهای اجتماعی تمامیتخواه به سیستمهای اجتماعی دموکرات گردد، که در تاریخ بشر بنا به دلایل گوناگون چندان امکانپذیر نشده است؛ اینکه این امر چگونه میسر میشود موضوعی است که بخشی از پاسخ آن در این متن و بخش دیگر آن در متنی است که پیشتر با عنوان « الگوهای تغییر سیستمی در ایران و استراتژی تحول خواهان در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی» منتشر شد (http://apathtoliberation.blog.ir/1394/03/10/post%2012). برای صحبت پیرامون استراتژی تحولخواهان در آینده نیازمند بازخوانی مسیری هستیم که از خرداد 92 تا امروز طی شده است. به نظر میرسد این متن نقطه شروع این حرکت را نشان میدهد.
در صورت عدم تایید صلاحیت آیتالله هاشمی با حکم حکومتی که دیگر قطعی شده است، تحولخواهان تنها دو راه در پیشروی خود دارند: یکی حمایت از یکی از دو کاندیدای نزدیک به اصلاحطلبان باقی مانده در عرصه و دیگری کنارهگیری از انتخابات. به نظر میرسد فرایند انتخابات ریاست جمهوری تا همین نقطه نشان داده است که حضور هاشمی در عرصه انتخابات حتی با وجود رد صلاحیت وی پیامدهای مثبتتری برای جریان تحولخواهی در مقایسه با عدم حضور او در انتخابات داشته است. رد صلاحیت هاشمی هزینه بسیار سنگینی را بر جریانهای مخالف حضور او در عرصه انتخابات تحمیل نموده و انتقادات پنهان و آشکار جریانهای معتدل اصولگرایی را نیز به همراه داشته است. کمترین دستاورد حضور هاشمی قرار دادن جریان حاکم در موقعیتی دشوار بود که آنان را مجبور نمود که با پرداخت هزینهای سنگین از آن گذر نمایند.
از نظر جهتگیری فکری به نظر میرسد که هاشمی و حسن روحانی تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته باشند. تنها وجه مشخصه هاشمی در مقایسه با حسن روحانی که البته از اهمیت فراوانی نیز برخوردار است وزنه شخصیتی هاشمی است؛ که همین وزنه شخصیتی او را به عنوان بهترین نامزد تحولخواهان در شرایط کنونی معرفی کرد. اما اکنون هاشمی امکان حضور در انتخابات را نداشته و تحولخواهان باید به این پرسش اساسی که به نظر میرسد در شرایط کنونی ذهن بسیاری از آنان در جناحهای مختلف این جریان را به خود مشغول نموده است پاسخ دهند که آیا تحت این شرایط تحولخواهان باید همچنان به بازی در عرصه انتخابات ادامه دهند یا خیر؟ نگارنده با در نظر داشتن نکاتی که در پی میآید معتقد است که ادامه حضور در عرصه انتخابات و حمایت از حسن روحانی به روشی که در ادامه بیان میشود پیامدهای مثبتتری را برای تحولخواهان از عدم شرکت آنان در انتخابات خواهد داشت.
علت ترجیح حسن روحانی بر محمدرضا عارف نیز این است که به نظر میرسد در شرایط کنونی ائتلاف بر سر روحانی در مقایسه با عارف در بین جناحهای مختلف تحولخواهی راحتتر شکل گرفته و همچنین از بین روحانی و عارف، این روحانی است که میتواند بخشی از آراء جریانهای معتدل اصولگرا را نیز به خود اختصاص دهد. امتیاز دیگری که روحانی را بر عارف مقدم میدارد، توان چانهزنی با مقامهای بلندمرتبه نظام است. وی پیش از این در سال 1382 و به هنگام امضای معاهده سعدآباد درخصوص مسأله هستهای این توانمندی را بروز داده بود. این عامل در شرایط کنونی یکی از مهمترین فاکتورهایی است که یک نامزد جریان تحولخواه باید از آن برخوردار باشد. اگرچه هر دوی این افراد در مقایسه با آیتالله هاشمی از توانایی بسیار کمتری در این زمینه برخوردارند اما در بین این دو با توجه به موضوعاتی همچون اقدام دکتر حسن روحانی برای رفع حصر آیتالله منتظری و موضوع هستهای، وی از اولویت بیشتری برخوردار است. در ضمن، باید در نظر داشت که حسن روحانی از بخت بیشتری برای همراهی بخش مهمی از روحانیت معتدل، منتقد و معترض برخوردار است. به یاد داشته باشیم که دکتر حسن روحانی تنها شخصیت روحانی موجود در میان هشت کاندیدای نهایی است.
در بین دو حالت کلی ادامه یا عدم ادامه حضور تحولخواهان به نظر میرسد دو حالت زیر در هر یک از این دو شرایط بهترین حالات ممکن باشند:
1- بهترین حالت در صورت عدم ادامه حضور در انتخابات: انتقاد هاشمی از عملکرد شورای نگهبان و کنارهگیری عارف و روحانی در اعتراض به رد صلاحیت آیتالله هاشمی و فراهم نشدن شرایط رقابت حداکثری.
2- بهترین حالت در صورت ادامه حضور در انتخابات: اعلام حمایت آیتالله هاشمی از دکتر حسن روحانی – بواسطه جلوگیری از تحمیل هزینههای بیشتر به کشور- و بیان مطالبات جناح میانه تحولخواهی از قبیل غیرامنیتی شدن فضای سیاسی کشور، لزوم در پیش گرفتن سیاست خارجی هوشیارانه و توأم با تعامل سازنده، و مواردی از این دست با استفاده از فرصت تبلیغات انتخاباتی از سوی دکتر عارف و در نهایت انصراف وی از انتخابات در حمایت از روحانی. (این گزینه در شرایطی مطرح است که در نهایت نظرسنجیها نشان دهند دکتر حسن روحانی از آراء بیشتری برخوردار است و با اضافه شدن آراء دکتر عارف، بخت وی افزایش مییابد.)
نتیجه احتمالی حالت نخست یعنی عدم ادامه حضور در انتخابات چیست؟ با این عمل به نظر میرسد سطح تخاصم بین جناح راست تحولخواهی که در بین تحولخواهان از نزدیکی بیشتری به جریانهای ذی قدرت درون نظام برخوردار است و توانسته است برخی کانالهای ارتباطی خود را با نظام حفظ نماید افزایش یافته و اندک کانالهای ارتباطی موجود نیز قطع میگردد. کانالهایی که در شرایطی بحرانیتر از شرایط موجود که حفظ ارتباط این بخش از جریان تحولخواهی با مقامات نظام ممکن است بتواند هزینههای تحمیلی به کشور را کاهش دهد، تحولخواهان و کشور را از این ارتباط بی بهره خواهد نمود. باید توجه داشته باشیم که تحولخواهان هم اکنون دارای جریانها و رهبران مختلفی برای نقش آفرینی در شرایط گوناگون میباشند – سبزها و موسوی برای بحرانیترین شرایط، خاتمی و اصلاحطلبان نزدیک به وی برای شرایطی اندکی بهتر از بحرانیترین شرایط – اما با انتخاب حالت قهرگونه تحولخواهان، آنان اندک کانالهای ارتباطی کنونی خود با نظام را قطع نموده و در صورت ادامه شرایط موجود، که میتواند به دلیل موازنه قوای بینالمللی یا هر عامل دیگری باشد از نقشآفرینی در شرایطی که میتوانند به منافع ملی خدمت نمایند باز خواهند ماند. بعلاوه اینکه به جریان حاکم اجازه خواهد داد که در غیاب جریان تحولخواهی و بدون نگرانی از ادامه حضور آنها در انتخابات، بدون پرداخت هر هزینهای هر گونه که خود تمایل دارند صحنه انتخابات را مدیریت نمایند و بهترین نامزد مد نظر خود را که در شرایط کنونی به نظر میرسد سعید جلیلی باشد از صندوقهای رای بیرون آورند.
اما در صورت برگزیدن حالت دوم، یعنی اعلام حمایت آشکار از دکتر حسن روحانی که تشابهات فراوانی با آیتالله هاشمی دارد و استفاده دکتر عارف از فرصت تبلیغات و در نهایت کنارهگیری از انتخابات به نفع آقای روحانی، حالتهای زیر متصور است:
- حسن روحانی در انتخاباتی بدون مهندسی در مقابل رقیب دیگر شکست خواهد خورد.
- حسن روحانی در انتخابات پیروز خواهد شد.
- جریان حاکم مجبور خواهد شد با مهندسی آرا مانع پیروزی روحانی به هر نحو ممکن شود.
در صورت وقوع حالت نخست، حداقل دستآورد تحولخواهان از ادامه حضور در انتخابات منهای تمامی دستآوردهایی که از حضور هاشمی در آن، نصیب این جریان شده است، استفاده از فرصت انتخابات برای طرح مطالبات و برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی و معرفی الگویی بدیل در مقایسه با الگویی است که حاکمیت سعی در به پیروزی رساندن آن دارد و به نظر میرسد منافع ملی را به شدت به خطر خواهد انداخت. دیگر پیامد مثبت این حالت در صورت وقوع، برای جریان تحولخواهی و بویژه جناح راست این جریان معرفی گزینهای بدیل برای رهبری جناح راست تحولخواهی است، امری که با توجه به افزایش سن آیتالله هاشمی از اهمیت فراوانی برای این جریان برخودار است. حاکمیت همچنین با تأیید صلاحیت دکتر حسن روحانی، گزینهای را برای تحولخواهان جهت معرفی در انتخابات دور بعد در صورت ادامه شرایط کنونی ایجاد نموده است که در صورت برگزیدن رویکرد نخست و انصراف از انتخابات در اعتراض به رد صلاحیت آیتالله هاشمی این فرصت را نیز از دست خواهند داد. در این حالت با توجه به رد صلاحیت آیتالله هاشمی و عدم حضور آقای خاتمی که سبب شده است نامزدهای اصلی آنان در این انتخابات حضور نداشته باشند شکست تحولخواهان هزینه چندانی را به آنها تحمیل نخواهد کرد.
در صورتی که دکتر حسن روحانی پیروز انتخابات باشد، ایدهآلترین حالت برای تحولخواهان در شرایط کنونی رغم خورده و نیازی به بیان پیامدهای مثبت آن نیست. اما در صورت شکست حسن روحانی در انتخاباتی که از نظر آرا مهندسی شده باشد – البته به نظر میرسد در شرایط کنونی تحولخواهان برای اطلاع از این امر هیچ مکانیزمی را در اختیار ندارند- نظام برای همین مهندسی آرا در صورت آشکار شدن آن، باید هزینههای دیگری را نیز پرداخت نموده و همین امر شکاف درون حاکمیت را در بین جناحهای مختلف اصولگرایی افزایش خواهد داد و بر قدرت اجتماعی تحولخواهان خواهد افزود.
نقش سیدمحمد خاتمی نیز در این میان از اهمیت فراوانی برخوردار است، ایشان نیز میتوانند با حمایت از روحانی بر آراء او، در شرایط کنونی که هیچ یک از نامزدها رای بالایی ندارند، بیافزایند. بعلاوه اینکه رهبری جناح چپ تحولخواهی یعنی میرحسین موسوی به صورت خواسته یا ناخواسته سکوت کرده است و همین امر سبب میشود که تحولخواهان تمامی قدرت خود را در این عرصه وارد ننموده و در صورت شکست هزینه کمتری را متحمل شوند.
با توجه به تمامی مطالب فوق از نظر نگارنده بهترین استراتژی در شرایط کنونی باقی ماندن دکتر عارف و دکتر حسن روحانی در عرصه انتخابات، حمایت آیتالله هاشمی و سید محمد خاتمی از دکتر حسن روحانی و البته تداوم بیان انتقادات ایشان به رویه جاری در کشور، استفاده دکتر عارف از فرصت تبلیغات برای طرح مطالبات جناح میانه و چپ تحولخواهی و در نهایت کنارهگیری وی از گردونه انتخابات به نفع دکتر حسن روحانی است. جریانهای مختلف تحولخواهی نیز میتوانند از فرصت تبلیغات انتخاباتی برای طرح مطالبات خود و از جمله اعتراض گسترده به رد صلاحیت هاشمی استفاده کرده و به پیروزی روحانی در انتخابات امیدورا باشند.
در این میان توجه به نکات زیر در به موفقیت رسیدن این استراتژی از اهمیت فراوانی برخوردار است:
- بیانیهها و نوع حمایت آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی از دکتر حسن روحانی از اهمیت فراوانی در شرایط کنونی برخوردار است. تاکید بر منافع ملی و خطری که تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند باید در این بیانیهها و حمایتها مورد تاکید قرار گیرد. حمایت از دکتر روحانی نباید به عنوان حمایت از یک شخص قلمداد شود، بلکه این حمایت باید در راستای دفاع از منافع ملی و رهانیدن کشور از خطری باشد که آن را تهدید میکند. این بیانیهها و حمایتها در اندک فرصت باقی مانده تا انتخابات میتواند موجی را که دکتر روحانی برای پیروزی در انتخابات به آن نیازمند است ایجاد نماید. میزان آرائی که از سبد آرای سید محمد خاتمی و آیتالله هاشمی به سبد دکتر روحانی منتقل میشود بستگی شدیدی با لحن و ادبیات این بیانیهها و حمایتها دارد.
- به نظر میرسد در شرایط کنونی آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی هستند که میتوانند با استفاده از وزنه شخصیتی خود دکتر عارف را به بر عهده گرفتن نقشی که او میتواند ایفا نماید مجاب نمایند. در صورتی که دکتر عارف توانایی یا آمادگی طرح مطالبات جناح میانه و یا چپ تحولخواهی را ندارد، پذیرش کنارهگیری به نفع روحانی از سوی او کفایت میکند. در صورتی که عارف مجاب به کنارهگیری از فرایند انتخابات نگردد باید تنها روحانی به عنوان نامزد نهایی تحولخواهان معرفی گردد.
- زمان عاملی اساسی است. هر چه سریعتر نسبت به استراتژی تحولخواهان تصمیمگیری شود فرصت بیشتری برای جلب آرا به سمت دکتر روحانی وجود خواهد داشت.
- همراهی قاطع سیدمحمد خاتمی و آیتالله هاشمی سبب خواهد شد که بخش وسیعی از تحولخواهان که به سبب شوک ناشی از رد صلاحیت آیتالله هاشمی تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند در تصمیم خود به نفع دکتر روحانی تجدید نظر نمایند.
سخن آخر
- ممکن است با پیشرفت فضای انتخاباتی، مشخص شود که دکتر عارف از قابلیت بیشتری برای کسب آراء برخوردار است (که نگارنده البته چنین تصوری ندارد). در این صورت میتوان نقشهای در نظر گرفته شده برای دکتر عارف و دکتر حسن روحانی در این نوشتار را جابهجا کرد. در شرایط اعتقاد به چنین سناریویی، آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی میتوانند تا زمان مشخص شدن رأیآوری دکتر عارف و دکتر حسن روحانی، صبر کنند و از حدود 15 اردیبهشت نسبت به حمایت قاطع از یکی از این دو نفر اعلام نظر کنند.
- بدترین گزینه برای تحولخواهان آن است که چیزی شبیه به تجربه سال 1384 را تکرار کنند و هر دو کاندیدای تحولخواه نزدیک به اصلاحطلبان در صحنه باقی بمانند. به نظر میرسد سبد آراء هر دو کاندیدا شباهتهای ساختاری دارد و در صورت کنار رفتن یکی به نفع دیگری، احتمال ریخته شدن آراء وی به سبد یکی از کاندیداهای اصولگرا بسیار اندک است. از اینرو رقابت نکردن این دو در انتخابات با یکدیگر، بسیار مهم است.
- بر مبنای همین راهبرد، به شدت مهم است که هر دو کاندیدا و طرفداران آنها، در مقابل همه تخریبهای احتمالی، چه در جریان مناظرات و چه در بقیه فرایند انتخابات، حمایت از یکدیگر را در فهرست راهبرد خود داشته باشند.
- در صورت کنار رفتن یکی از دو کاندیدای تحولخواه به نفع دیگری، لازم است ستادهای فرد کنار رفته برای فعالیت احتمالی در دور دوم به نفع کاندیدای تحولخواهی که به دور دوم میرود، فعال باقی بمانند.
- روی بازنمایی ائتلاف روحانی-عارف، به عنوان ائتلافی با عناوین زیر میتوان کار کرد:
· منافع ملی-اعتدال
· تدبیر، امید، آینده
· امید، اعتدال، آینده
- به هر حال، راست اصلاحطلب بودن دکتر حسن روحانی، و اصلاحطلب نزدیک به اصولگرایان بودن دکتر عارف، میتواند تداعی کنندهی منشی باشد که آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی دنبال آن بودهاند. این بازنمایی میتواند برانگیزاننده بخشی از همان شوقی باشد که ظرف ده روز مردم را به ریاستجمهوری آیتالله هاشمی جذب کرد.
- بر این اساس، در شرایط فعلی بیش از تعیین کردن کاندیدایی که در صحنه باقی میماند، مشخص کردن تکلیف ائتلاف اهمیت دارد. این ائتلاف بدون نقشآفرینی فعال آیتالله هاشمی و سیدمحمد خاتمی، تشکیل نخواهد شد.