بحران آب در ایران، سفر در زمان و مساله ناتوانی از تغیر مسیر
مدتی است به همراه همسر عزیزم (نسترن رفیعی) و دوست و استاد گرامیم «محمد فاضلی» در صدد نگارش کتابی با عنوان «تاریخ گفتمان آب در مجالس ایران» هستیم؛ به هنگام مطالعه برخی سخنان ایراد شده در مجلس شورای ملی و مجلس شورای اسلامی آدمی احساس میکند زمان و سطح فهم سیاستگذاران، نه تنها در این کشور متوقف شده بلکه به عقب باز گشته و سقوط کرده است.
تکرار مسائل و راهحلهای تکراری گذشته و «مرثیه خوانی محیط زیستی» به تعبیر محمد فاضلی، اگرچه ممکن است به کار خودنماییهای آکادمیک و بازیهای سیاسی برخی سیاستمداران بیاید، اما به ما نه در شناسایی عمیقتر مسائل و نه در شناسایی راهحلها کمک چندانی نخواهد کرد؛ مسائل و راهحلها، سالها و دههها پیش در حد لزوم شناسایی شدهاند؛ اما مساله اصلی ما ناتوانی در پیادهسازی راهحلها برای مواجهه بهینه با مسائل و تغییر مسیر هولناکی است که در پیش گرفتهایم... اینکه چرا در پیادهسازی راهحلها ناتوانیم و بواسطه این ناتوانی، در معرض فرسایش و فروپاشی، پرسش مهمی است که باید به آن پاسخ گفت و چارهای برای آن اندیشید.
شرح مفصل این موضوع را به مجالی دیگر وا میگذارم و شما را دعوت میکنم به همراه یکدیگر سفری را در تاریخ آغاز کنیم، به 74 سال پیش و به صحن علنی مجلس شورای ملی؛ «ابوالحسن حائریزاده»، یکی از نمایندگان مجلس، در حال سخنرانی است او چنین میگوید:
«من یکى دو هفته پیش تصمیم براى دیدن سد گرفتم که تهیه ساختمانش را دارند میبینند ... بین دویست یا سیصد میلیون تومان خرج این دستگاه است که اینجا به ثمر برسد، من حساب کردم که قنواتى که در ایران در دوره مغول و تیمور در نتیجه ظلم و تعدى خراب شده است آنها را بگذاریم کنار قنوات موجودى که امروز در ایران هست، اگر این پول را به پنج هزار قنات کمک کنند، نه اینکه مجانى بهشان بدهند، این پول را میدادند به بانک کشاورزى وثیقه میگرفت و به فلان صاحب قنات قرض میداد که براى آبادى هر یک از این قنوات موجود از ده بیست هزار تومان تا پنجاه و شصت هزار تومان را خرج کنند، اگر آبش ده برابر نشود دوبرابر میشود؛ در این تردیدى نیست. محتاج به ماشینهاى سنگین هم که از آمریکا وارد کنیم نیست (صحیح است) و مبلغ زیادى ارز خرج اینکار هم نمیکنیم، همان عملههاى خودمان این عمل را میکردند و در حدود ده بیست هزار سنگ حداقل آب اضافه میشد یک شاهى پول هم به خارج نمیرفت و این آب در تمام مملکت هم پخش میشد که اگر بمب اتمی هم در این مملکت سقوط بکند فقط یکى دوقنات را خراب میکند، مملکت به این پهناورى با این قنواتى که دستگاه تولیدى مملکت ما هست و زراعت ما را به وسیله آبیارى کمک میکند به راه میافتد. هر صاحب قناتى، امروزه سیلاب آمده قناتش را خراب کرده. من گزارشاتى از یزد دارم که قنواتى هست صد هزار تومان، پنجاه هزار تومان خرج برمیدارد که دو مرتبه به راه بیفتد. بانک کشاورزى هم که پول ندارد بدهد، خودشان هم پول ندارند که این قنوات را دوباره به کار بیندازند، ما اگر به جای این سیصد چهار صد میلیونى را که در کرج خرج میکنیم که آبهاى بهارى را آنجا ذخیره بکنیم و بعد بیاوریم شهر، اگر این پول را به قنوات داده بودیم چندین مقابل آب اضافى در مملکت ایجاد می شد، کار براى بیکاران تهیه میشد، سطح تولید مملکت بالا میرفت، زندگى خیلى بهتر بود من به جناب مهندس گفتم این عمل به یک هوسى شبیه است تا به یک کار تولیدى، من نمیگویم که کارى بدى است ولى کارهاى دیگر هست که از اینکار بهتر است؛ مثلاً همان طور که عرض کردم اگر پول این را میدادند به صاحبان قنوات که قنواتشان را آباد بکنند عایداتش براى مملکت و براى دولت و براى آتیه ما به مراتب بهتر و بیشتر بود.»
اکنون به سال 1396 و به یکی از مراکز پژوهشی کشور باز میگردیم؛ گروهی از کارشناسان، مشغول تهیه گزارشی هستند که خلاصه آن، همان سخنانی است که در سفر زمانی خود به 74 سال پیش، از زبان «ابوالحسن حائریزاده» شنیدیم.
اگر به پرسش چرایی ناتوانی ایران از تغییر مسیر پاسخ ندهیم، این پژوهش نیز در قفسهها باقی خواهد ماند، تا همچنان آیندگان پس از مطالعه آن بپرسند، که چرا ایرانیان، علیرغم آگاهی نسبت به سرانجام مسیری که میپیمودند و آشنایی با برخی راهکارها، مسیر خود را تغییر ندادند؟