«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲۳ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

✍️ سجاد فتاحی

حافظ در کنار مولانا جلال‌الدین رومی یکی دیگر از منادیانِ #دین_ایرانی است. دیوان او سرشار از اندیشه‌ها و آموزه‌هایی است که ویژگی‌هایِ دینِ ایرانی در آن انعکاس یافته و به گمانم یکی از بزرگ‌ترین آموزه‌های آن این است که هنگامی که دین‌داران (با توجه به سرنوشت آیینِ زرتشت و دینِ اسلام تفاوتی نمی‌کند پیروان کدام دین) سودای گسترش و اجرای آموزه‌ها و احکام دین خود را با بهره‌گیری از ابزار قدرتِ سیاسی در سر می‌پرورانند در همان لحظه گرچه تصور خدمت به دین و مردم دارند اما به گونه‌ای پارادوکس‌گونه هم موجبات کاهش شأن دین مورد حمایت خود را در اذهان عموم جامعه فراهم می‌کنند و هم در سودای رساندن مردم به بهشت، نه تنها دنیا را برای آنها جهنم نموده، بلکه دنیا و آخرت آنها را به یکباره با هم بر باد می‌دهند.

این بیت مشهور دیوان حافظ را با هم زمزمه کنیم:

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانۀ تزویر و ریا بگشایند

شکستن سبوی می و بستن در میخانه به تصورِ دین‌دارانِ قائل به حضور دین در قدرت سیاسی کمک به تعالی جامعه و اخلاقی‌تر نمودن آن است؛ اما تجربۀ تاریخی ایران و البته تجربۀ زیستۀ ما در تمامی سال‌های پس از انقلاب 1357 که پس از آن سرخوشانه، سبوها شکسته و میکده‌ها بسته شد، گویای آن است که چنین اقداماتی نه تنها جامعه را اخلاقی‌تر نمی‌کند بلکه بیماری‌هایی بسیار بدخیم‌تر از نوشیدن می، یعنی تزویر، تظاهر، سالوس و ریا را در جامعه تکثیر نموده و از این طریق «مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» را که پیامبر اسلام، هدف بعثت خود را تمام و کامل کردن آن دانسته است ( إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ) بر باد می‌دهند.   

به عبارتی گرچه فقهای معتقد به حضورِ دین در قدرتِ سیاسی و اجرای احکام و آموزه‌های آن از این طریق به این نیندیشیده‌اند اما به محض آنکه احکام دینی با پشتوانۀ قدرت سیاسی در جامعه‌ای اجرا شود کارِ مکارم‌ الاخلاق و دین در آن جامعه تمام است.

بر این اساس است که در نظام اندیشه‌ای منادیانِ دینِ ایرانی که حافظ یکی از آنهاست، دین نه تنها سودای حضور در عرصۀ قدرت و سیاست را در سر نمی‌پروارند بلکه چنین کنشی به دلیل تبعات ویرانگر آن نکوهیده می‌شود؛ چون این حضور اگرچه برای عده‌ای نان خواهد داشت و «می را حرام خواهند کرد و مال اوقاف را حلال» اما نتیجۀ نهایی آن زوالِ دین‌داری و مکارم‌ الاخلاق در جامعه است که با هدف اصلی پیام‌آوران و منادیانِ #دین_ایرانی ناسازگار است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۵۵
سجاد فتاحی

(زادروز استاد محمدرضا شفیعی کدکنی و روز جهانی دختر شاد باد)

✍️ سجاد فتاحی

آنچه برخی نویسندگان و اندیشمندان در صفحات پرشمار کتاب‌های خود با مفاهیمی فنی و دشوار بیان می‌کنند، ادیب اندیشمندانی برجسته از تبار حافظ و سعدی در بیتی یا در جمله‌ای کوتاه به مخاطب انتقال می‌دهند. این سرودۀ استاد «محمدرضا شفیعی کدکنی» که به کوتاه‌ترین شکل ممکن وضعیت کنونی ایران را ترسیم نموده از آن دست است:

«طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است   

با چشم‌های روشن براق  

با گیسویی بلند به بالای آرزو     

هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر     

این هم نشان ما:

یک سو خلیج فارس

سوی دگر خزر»

اما شاعر همین سروده، باز هم چیره‌دستانه و گزیده‌گو در جملۀ انتهایی این فیلم دلیل گم شدن طفلی به نام شادی، که رساترین تعبیر برای بیان وضعیت کنونی ایران است، را بیان نموده:

«اصل اول برای مسئولین باید ایران باشد و نیست»

هنگامی که ایران اصل اول نبود، می‌توان با خط‌کش مذهب و دین، ایرانیان را به دسته‌‌های گوناگون تقسیم کرد.

هنگامی که ایران اصل اول نبود می‌توان آن را به منزلۀ منبعی نگریست که تنها در خدمت سایر اصول است؛ و هر بار به بهانۀ اصولی فراتر و مقدمتر نسبت به ایران، بخشی از منابع و منافع آن را قربانی کرد؛ و اینگونه است که شادی، تبدیل به گم‌شدۀ بزرگ مردمان یک سرزمین می‌شود.

 

امروز زادروز استاد محمد رضا شفیعی کدکنی است، ادیبی که اگر نبود ادبیات و شعر اجتماعی معاصر ایران، گم‌شده‌ای بزرگ داشت.

تنش به ناز طبیبان نیاز مباد.

راستی امروز روز جهانی دختر نیز هست؛ و دختران و زنان ایران زمین در امروز و فردا نقشی اساسی تر از پسران و مردان در بازگرداندن شادی به این مرز و بوم دارند.

روز جهانی دختر بر تمام دختران ایران زمین شاد باد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۷
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی

در فاصلۀ سال‌های 1393 تا 1398، «زاینده‌رود» یکی از موضوعاتی بود که به صورت پراکنده به آن می‌پرداختم؛ حاصل جمع این تأملات و نوشته‌ها که به شیوه‌های گوناگون در اختیار بلندپایه‌ترین مقام‌های سیاسی و اجرایی کشور نیز قرار گرفت و شنیده نشد، را در کتاب «ایران و مسألۀ پایداری» آورده‌ام.

در این پنج سال مطالعه و مشاهدۀ پراکنده، رساترین تعبیر در مورد زاینده‌رود را در مقاله‌ای از «حسن حسینی ابری» (1382) خواندم. او در مورد اهمیت زاینده‌رود در پیدایش تمدن ایران مرکزی که مهمترین شهر آن در طول تاریخ اصفهان بوده است می‌گوید:

«همانگونه که مصر را هدیۀ نیل دانسته‌اند اصفهان نیز هدیۀ زاینده‌رود [به ایران] است».

اصفهان در ناحیه‌ای واقع شده است که میزان تبخیر سالیانۀ آب در آن بیش از 3000میلی‌متر و میانگین 50 سالۀ بارندگی در نواحی غربی آن حدود 125 میلی‌متر در سال است؛ این یعنی اگر زاینده‌رود آب را از ارتفاعات زردکوه بختیاری به بخش‌های مرکزی و غربی این ناحیه منتقل نمی‌کرد و در نهایت به تالاب ارزشمند گاوخونی نمی‌رساند و ایرانیان از کهن‌ترین زمان‌ها که دست‌کم به دوران اردشیر بابکان می‌رسد آب آن را به شیوه‌‌هایی هوشمندانه استفاده نمی‌کردند، اصفهانی که به درستی آن را نصف جهان خوانده‌اند در تمدن ایرانی پدید نمی‌آمد. 

امروز 18 مهر روز بزرگداشت زاینده‌رود است؛ زاینده‌رود و شادی مردمانی که در بخش‌های گوناگون آن از سرچشمه تا تالاب گاوخونی استقرار یافته‌اند و البته وضعیت ناگوار بسیاری دیگر از رودخانه‌های دائمی ایران، در یک عبارت کلی، «قربانی نظام حکمرانی غلط آب در ایران است»؛ که به صورت کامل این موضوع را در کتاب ایران و مسألۀ پایداری توضیح داده‌ام.

آشکارترین نمودهای این نظام ناکارآمد حکمرانی آب نیز، به شماره افتادن نفس‌های زاینده‌رود، تضعیف همبستگی بین برخی هموطنان در استان‌های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و یزد و وضعیت ناگوار کارون است.

تا زمانی نیز که صابون اصلاح نظام حکمرانی آب را به تن نزنیم بزرگداشت‌هایی چون 18 مهر ره به جایی نخواهد برد و تنها فرصتی می‌شود برای مویه بر زیبایی‌ها و پایداری‌هایی که یک‌به‌یک از دست می‌روند.

به امید روزی که زاینده‌رود و کارون روزهای زیبای گذشتۀ خود را بازیابند. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۴
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی

 

همانگونه که «دماوند» در تاریخ ایران مقامی بس بزرگ یافته است، در طول تاریخ این سرزمین نیز مردان و زنانی بوده‌اند که به «مقام دماوندی» رسیده‌اند. چنین افرادی پس از مرگ تبدیل به اسطوره‌هایی می‌شوند از جنس همان آدمیانی که «حافظ» در عالم خاکی نمی‌یافت و در جستجوی آنها در عالمی دیگر بود.

در هر سده شمار چنین افرادی به انگشتان یک دست نمی‌رسد؛ و در دوران معاصر بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین آنها «محمّد‌رضا شجریان» است. «فریدون مشیری» او را دماوند آواز ایران نام نهاده است و شجریان به درستی خود را فردوسی زمانه می‌داند که خویشکاریش حفظ موسیقی این سرزمین در شرایط سختی است که به گفتۀ او در سال 1390 «سی‌وسه‌ سالش به بدبختی گذشته» است.

آنان که تاریخ ایران را خوانده‌اند می‌دانند که پرسشی تکرارشونده ذهن خوانندۀ تاریخ این سرزمین را به خود مشغول می‌کند و آن پرسش این است که: «بوستانِ ایران علیرغم تمامی سمومی که بر آن گذشته است چگونه همچنان رنگ و بویی دارد و در تاریخ جهان ماناست؟». به گمانم یک پاسخ این پرسش می‌تواند این باشد که:

«در این سرزمین مردان و زنانی بوده‌اند که به مقام دماوندی رسیده‌اند و ایران پشت به این دماوندان تاریخ خود دارد؛ که بی‌گمان محمّد رضا شجریان یکی از آنهاست».    

به امید روزی که مرغِ سحر از ظلم ظالم و جور صیاد رها شده باشد و شنیدن این تصنیف با صدای خسرو آواز ایران اشک بر چشمانمان جاری نکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۰
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی

 

فستیوال‌ها و جشن‌ها در جهان امروز از اهمیتی بیشتر در مقایسه با گذشته برخوردار شده‌اند و کشورها و نظام‌های سیاسی بواسطۀ کارکرد هویتی، اجتماعی و حتی اقتصادی که این رویدادها دارند بیش از گذشته به آنها توجه می‌کنند. اما در ایران علیرغم آنکه در هر ماه دست‌کم جشنی و مناسبتی نیکو وجود دارد که بواسطۀ ماهیت ملی آن میتواند فرصت و بهانه ای برای شادی تمامی ایرانیان با هر دین و مذهب و تیره ای باشد، از آنرو که نظام سیاسی کنونی تاریخ ایران را به دو پاره تقسیم نموده و عموماً پارۀ دوم یعنی ایرانِ پس از حملۀ اعراب را مورد توجه قرار می‌دهد، سرمایۀ بزرگ جشن‌های ایرانی که قدمت آنها به هزاره‌ها قبل باز می‌گردد و می‌تواند کارکردها و مزیت‌های گوناگونی داشته باشد نادیده گرفته شده است.

جشن‌های ایرانی ویژگی‌هایی دارند که آنها را در خور توجه و ستایش می‌کند:

نخست آنکه این جشن‌ها بزرگداشت یک فرد نیست بلکه فرصتی است برای گرامی‌داشت زمانی مناسب در طبیعت یا اقدام و کنشی نیکو در تمدن ایرانی.

دوم آنکه این جشن‌ها با فراتر رفتن از مرزهای دینی، قومی، تیره‌ای و حتی سیاسی کنونی، فرصتی است برای شادی همۀ ایرانیان فارغ از تفاوت‌های بزرگ و کوچکشان. در این جشن‌ها بر خلاف جشن‌های دینی که در آن تنها پیروان یک دین یا مذهب شادند و پیروان ادیان و مذاهب دیگر با آن احساس نزدیکی نمی‌کنند همۀ ایرانیان، فارغ از تفاوت‌هایشان، شادمانند.

سوم آنکه این جشن‌ها با طبیعت، پیوندی دیرین و عمیق دارند و از این رو فرصتی هستند برای یادآوری یگانگی انسان و طبیعت.

این ویژگی‌ها و موارد دیگری که می‌توان به آنها افزود جشن‌های ایرانی را تبدیل به سرمایه‌ای می‌کند که بیش از پیش باید به آن توجه نمود.

به امید آن روز که نوروز، مهرگان و سایر جشن‌های ایرانی تبدیل به جشنواره‌هایی بزرگ در ایران شوند که در ایام آنها ضمن افزایش شادی، همدلی و پیوستگی تمامی ایرانیان، مسافران فراوانی از نقاط دیگر جهان برای شرکت در این جشنواره‌ها و لذت بردن از زیبایی‌های آن به ایران بیایند.

مهرگانتان شاد باد

پی‌نوشت:

تصویر: جلد کتاب جشن‌های ایرانی

#شانزدهم_مهر

#مهرگان

#جشن_ایرانی

#سجاد_فتاحی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۹:۳۶
سجاد فتاحی

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

هنگامی که داشتم مناسبت‌های پانزدهم مهرماه، را نگاه میکردم تا در مورد یکی از آنها چند خطی بنویسم علیرغم برخی مناسبت‌های شناخته‌شده‌تر‌، سالروز شهادت «یحیی شمشادیان» از خلبانان هوانیروز ارتش ایران توجه‌ مرا  بیشتر به خود جلب کرد.

علت این توجه هم تعلق مذهبی او به آیین یارسان یا آنچه که عموماً به نام آیین اهل حق شناخته شده است بود. پیروان آیین یارسان در ایران همانند سایر پیروان ادیان و مذاهب دیگر در این سرزمین، سال‌ها به‌واسطۀ تبعیض‌های مذهبی از برخی حقوق بدیهی که همۀ ایرانیان باید از آن برخوردار باشند محروم شده‌اند. نمی‌دانم اگر یحیی شمشادیان در زمانه‌ای همانند زمانۀ ما بزرگ می‌شد که روح حاکم بر سیاست‌‌های رسمی نظام سیاسی وقت، رنگ و بوی تبعیض‌ و بیداد دینی و مذهبی داشت آیا باز هم مجالی برای رشد و انگیزه‌ای کافی برای فداکاری در راه این سرزمین داشت؟

یحیی در بیست و سه ماه نخست جنگ ایران و عراق، بارها با توانایی‌های خود پادگان‌ها و شهرستان‌های غربی ایران را از سقوط نجات داد و نهایتاً به همراه هم‌پروازش «خلبان یدالله واعظی» در ساعت 14.30 دقیقۀ 15 مهر ماه 1362، در سن 29 سالگی، در منطقۀ عملیاتی سومار مورد اصابت مستقیم گلولۀ تانک قرار گرفت و در حالی که یک پایش قطع شده بود جان خود را در حفاظت از ایران و هموطنانش از دست داد.  

ایران‌زمین در طول تاریخ خود آشیان ادیان و مذاهب گوناگونی بوده است و یکی از اصول بدیهی حکمرانی در این سرزمین احترام به همین تکثر دینی و مذهبی است. هیچ نظام سیاسی در ایران حق ندارد که با اعمال قوانین تبعیض‌آمیز شکافی در وحدت ملّی ایرانیان ایجاد نموده و از دسترسی ایرانیانی با ادیان و مذاهبی متفاوت از اسلام شیعی به حتی عالی‌ترین مقام‌های سیاسی و اجرایی جلوگیری کند.

تکثر دینی و مذهبی در ایران اگر قدر دانسته شود فرصتی بزرگ است که با بیداد دینی و مذهبی می‌تواند به تهدیدی برای این سرزمین تبدیل شود.

در 26 مرداد امسال رهبر جمهوری اسلامی «دریادار شهرام ایرانی» را که اولین فرد غیر شیعه‌ای است که در دوران جمهوری اسلامی به یک پست عالی‌رتبۀ نظامی می‌رسد به سمت فرماندهی نیروی دریایی ارتش منصوب کرد؛ اگرچه این اقدام پس از دهه‌ها بیداد دینی و مذهبی، گامی به سوی دادگری دینی و مذهبی است اما کافی نیست.

به امید روزی که همۀ ایرانیان، با کیش‌ها و آیین‌‌های متفاوت، از فرصتی برابر برای دست‌یابی به بلندپایه‌ترین موقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشند؛ بی‌گمان آن روز ایران آشیانۀ بهتری برای همۀ ایرانیان خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۰ ، ۲۰:۴۶
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

تصور کنید در کشور شما رئیس‌جمهورتان را ترور کنند و بعد نظام سیاسی کشور دیگری به احترام ترور کننده و بزرگداشت عملی که انجام داده است، نام او را بر روی یکی از خیابان‌های پایتخت خود بگذارد؛ آیا می‌توانید حقی به کشور حامی ترورکنندۀ رئیس‌جمهورتان بدهید؟ آیا آن نظام سیاسی با این اقدام کمکی به تأمین منافع ملّی سرزمینی که در آن استقرار یافته است می‌کند؟

این دقیقاً موضوعی است که در رابطۀ بین ایران و مصر اتفاق افتاده است. 40 سال پیش در 6 اکتبر 1981 (14 مهرماه  1360) «خالد اسلامبولی» به همراه تنی چند از سربازان ارتش مصر که وابسته به گروه جهاد اسلامی بودند، انور سادات رئیس جمهور مصر را در اعتراض به امضای قرارداد صلح کمپ دیوید با اسرائیل ترور کردند.

جمهوری اسلامی هم که بواسطۀ میزبانی انورسادات از محمد رضا شاه در آخرین ماه‌های حیاتش، رد و بدل شدن سخنانی تند بین انورسادات و آیت‌الله خمینی نسبت به یکدیگر در سال‌های پس از انقلاب و البته امضای قرارداد صلح کمپ دیوید روابط مناسبی با او نداشت، نام خالد اسلامبولی را بر روی یکی از خیابان‌های تهران (خیابان وزرا)  گذاشت.

وظیفۀ بدیهی هر نظام سیاسی که در ایران مستقر باشد این است که رابطۀ بین ایران و تمامی کشورهای حاضر در منطقه، و از جمله مصر و اسرائیل، را به گونه‌ای مدیریت کند که بیشینۀ منافع ملّی ایران تأمین شود؛ امروز که ساختار قدرت در جمهوری اسلامی یکدست شده است زمانی برای بازنگری در تصمیم‌گیری‌های اشتباه گذشته است؛ البته اگر نگرش‌ها و رویکردهای ایدئولوژیک و امت‌گرایانه‌ای که منافع ملّی ایران در آنها اولویتی دست چندم است اجازۀ این کار را بدهد. 

در کتاب ایران و مسألۀ پایداری توضیح داده‌ام که رویکرد امت‌گرایانۀ جمهوری اسلامی در چند دهۀ گذشته ضربات جبران‌ناپذیری را به منافع ملّی ایران وارد کرده است؛ نحوۀ مواجهۀ جمهوری اسلامی با قرارداد صلح کمپ دیوید و موضوع ترور انور سادات تنها نمونه‌هایی کوچک در این زمینه است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۰۹:۵۳
سجاد فتاحی

 

 

یکی از نخستین کلاس‌های آموزشیِ دورۀ دکتری در مهر ماه 1390 در دانشگاه مازندران کلاس درس روش تحقیق بود. وقتی کلاس به پایان رسید بدون آنکه سایر کلاس‌ها برگزار شده باشد و اساتید دیگر را دیده باشم مطمئن بودم که استاد راهنمای من، استاد درس همین کلاس است. طرز بیان، مطالبی که در اولین جلسۀ کلاس گفت و نحوۀ تدریسش همه به‌گونه‌ای بود که پیشتر تجربه نکرده بودم. بعد از کلاس به اتاق او رفتم و گفتم می‌خواهم رسالۀ دکتری را با شما بگذرانم، لبخندی زد و گفت هنوز برای این انتخاب خیلی زود است و البته این تصمیم، تصمیمی دو طرفه است. از اتاق بیرون آمدم درحالی که می‌دانستم او استاد راهنمای رساله‌ام خواهد بود.

امروز روز جهانی معلم است و به نظرم معلم خوب در همان اولین جلسۀ کلاس با طرز بیان، نحوۀ پوشش، و تسلط بر مطالب آموزشی، دانش‌آموز و دانشجو را به خود جذب خواهد کرد.

«محمّد فاضلی» از همان نخستین دیدار در کلاس درس روش تحقیق در مهرماه 1390 تا به امروز به عنوان معلمی بی‌نظیر مرا به خود جذب کرده است. رابطۀ معلمی و دانش‌آموزی بین ما در سال‌های بعد عمق بیشتری پیدا کرد و امروز او علاوه بر آنکه همچنان معلم یگانۀ من است دوستی بی‌نظیر نیز هست. کسانی که لذت دوستی با بهترین معلم دوران زندگی خود را تجربه کرده‌اند می‌دانند که این لذت یکی از بزرگترین لذت‌های زندگی است. 

با او که باشی همیشه چیزی برای آموختن وجود دارد و هنگامی که او را ترک می‌کنی سرشار از انرژی برای آموختن و بهتر کردن ایران هستی و البته این هر دو در دانشگاه فرسودۀ ایرانی گناهی بس بزرگ است؛ چرا که دانشگاه سیاست‌زدۀ ایرانی، دیری است که خانۀ دانش نیست و تبدیل به یکی از ادارات دولتی شده است.

همۀ اینها را نوشتم تا 5 اکتبر روز جهانی معلم را به معلم و دوست گرامیم محمد فاضلی تبریک بگویم.

⭕️ محمّد جان بابت همۀ آنچه در سال‌های گذشته به من آموخته‌ای سپاسگزارم و روزت مبارک.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۰۹:۵۰
سجاد فتاحی

عوامل گوناگونی دست به دست هم داده‌اند تا ایران بر خلاف تمدن‌های بزرگ دیگری چون مصر، که پس از حملۀ اعراب هویت تاریخی و ملّی خود را از دست دادند، به حیات فرهنگی و تاریخی خود ادامه دهد. اما به نظر می‌رسد که از میان تمامی این عوامل، فردوسی و شاهنامۀ او نقشی اساسی در این استمرار و بقا داشته‌اند؛ از این روست که ایران و ایرانیان برای همیشۀ تاریخ وامدار اویند.

بر اساس همین نقش بزرگ فردوسی در تاریخ ایران نیز بود که نخستین کنگرۀ بزرگ علمی ایران به مناسبت هزارمین سالگرد تولد او به این حکیم بزرگ ایران‌شهر اختصاص یافت.

کنگرۀ هزارۀ فردوسی در فاصلۀ روزهای 12 تا 16 مهرماه 1313 در تهران و تالار مدرسۀ دارالفنون با حضور بسیاری از شرق‌شناسان برجسته هم‌چون «آرتور کریستنسن» برگزار شد. کنگره‌ای با کیفیت که حتی تا امروز نیز کمتر کنگره‌ای در ایران در سطح آن برگزار شده است.   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۹
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

ساعت 5 عصر امروز، 11 مهر‌ماه، 63 سال از آغاز به کار نخستین فرستندۀ تلویزیونی ایران می‌گذرد.

این فرستنده در سال 1337 و با همّت یکی از بزرگ‌ترین کارآفرینان ایرانی یعنی «حبیب‌الله ثابت» شروع به کار کرد.

ثابت در زمرۀ نسلی از کارآفرینان خودساختۀ ایرانی بود که دوران کودکی را در وضعیتی نه چندان مناسب از نظر اقتصادی سپری کرد؛ اما به پشتوانۀ سخت‌کوشی و نظم، تبدیل به یکی از ثروتمندترین ایرانیان زمان خود شد؛ که ایرانیان فراوانی در شرکت‌های گوناگون تجاری او مشغول به کار بودند. او در بهره‌گیری از فرصت‌های تجاری و خلق ثروت چنان توانمند بود که در سال 1974، دارایی او را یک دهم کل دارایی‌های ایران تخمین می‌زدند و همین امروز امارت مصادره شده و مخروبۀ او در خیابان جردن تهران همچنان یکی از گران‌قیمت‌ترین خانه‌ها در شهر تهران است.

امروز اگر چشممان به تلویزیون افتاد و نام و تصویر حبیب‌الله ثابت در ذهن ما نقش بست باید یک نکتۀ اساسی را به خاطر داشته باشیم و آن این است که:

همۀ ایرانیان و بویژه ایرانیان شیعۀ مسلمان باید یک صدا خواهان برطرف شدن کلیۀ اشکال تبعیض مذهبی و دینی در این سرزمین باشند؛ چرا که حبیب‌الله ثابت یک بهایی بود و اگر قرار بر این بود که با محدودیت‌های امروز ایران با او و خانواده‌اش برخورد می‌شد، شاید اصولاً حبیب‌الله ثابتی در تاریخ ایران پدید نمی‌آمد و ثروت و فرصت‌های کاری که او خلق کرد، و بخشی از ایرانیان از آن بهره‌مند شدند، ایجاد نمی‌شد. در ایرانِ امروز ایرانیانی با کیش‌هایی متفاوت از اسلام شیعی، چون ایرانیان زرتشتی، مسیحی، یهودی، بهایی و حتی اهل سنت و اهل حق ایران، با تبعیض‌ها و محدودیت‌هایی ناروا و کم‌سابقه در تاریخ این سرزمین مواجه‌اند که همین امر خود یکی از موانع رشد اقتصادی در ایران است که تبعات مخرب آن ایرانیان شیعۀ مسلمان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.   

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۰۰ ، ۰۹:۴۷
سجاد فتاحی