«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران گرایی» ثبت شده است

✍️ سجاد فتاحی

https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official

 

ایران یکی از کهن‌ترین تمدن‌ها و کشورهای زندۀ تاریخ است؛ که همین کهن‌بودگی بر پیچیدگی‌های آن افزوده است؛ پیچیدگی‌ها و تکثری زیبا که تنها در نام ایران به وحدت می‌رسند و هر قید و بندی بر این نام، سبب حذف یا نادیده گرفته شدن بخشی از این تاریخ، تمدن و پیچیدگی‌های آن خواهد شد و کلیت آن را به خطر خواهد انداخت.

یکی از اشتباهات انجام شده در جریان انقلاب ۱۳۵۷ این بود که  با برجسته نمودن جزئی از تاریخ ایران، یعنی اسلام و مذهب تشیع، آن هم قرائت خاصی از این دین و مذهب، قید اسلامی بر ایران زده شد و پدیده‌ای به نام «ایرانِ اسلامی» زاده شد که معنایِ آن نادیده گرفتنِ تمامی تکثرهای دینی، مذهبی و فرهنگی موجود در ایران و چند هزاره تاریخ این سرزمین و مردمانش بود.

سخن به هیچ‌وجه بر سر کاهش شأن و اهمیت اسلام در تاریخ ایران نیست؛ بلکه صحبت بر سر آن است که نمی‌توان در این سرزمین، کلیت آن را مقید به جزئی از تاریخ آن نمود و آنگاه انتظار داشت که ایران حال‌واحوال خوبی داشته باشد.

موسیقی و زن یکی از نخستین قربانیان این رویکرد در ایرانِ پس از انقلاب بودند؛ چرا که در قرائت غالب در اسلام جایگاه و تکلیف این دو مشخص است و هنگامی که اصولِ اداره و حکمرانی در یک سرزمین بر این مبنا قرار داده شوند این دو محدود و قربانی خواهند شد.

یکی از نقدهایی که می‌توان بر ایران‌گرایانی چون مهندس مهدی بازرگان در گرماگرم انقلاب ۱۳۵۷ داشت همراهی و ائتلاف آنان با جریانی بود که در اندیشۀ آنان اسلام‌گرایی مقامی مهمتر از ایران‌گرایی داشت؛ آن هم در برابر افراد و جریان‌هایی که اگرچه نقدهایی اساسی و صحیح بر عملکرد آنها وارد بود اما در تعلق آنها به جریان ایران‌گرایی تردیدی نبود؛ و نتیجۀ این ائتلاف، غلبۀ اسلام‌گرایی، آن‌هم گونه‌ای خاص از اسلام‌گرایی، بر ایران‌گرایی شد که بعدها تبعات آن را در تدوین قانونِ اساسی و طراحی نظام سیاسی برآمده از آن دیدیم.

۳۰ دی‌ماه سالگرد درگذشت هایده یکی از نامدارترین و محبوب‌ترین زنان عرصۀ موسیقی ایران و یکی از نمادهای قربانی شدن زن و موسیقی در سال‌های پس از انقلاب از یک سو و مهندس مهدی بازرگان یکی از ایران‌گرایانی است که علیرغم تمامی کوشش‌های ستودنی او برای بهبود وضعیت ایران نحوۀ کنشگری او در گرماگرم انقلاب ۱۳۵۷ قابل نقد است.

یاد هر دو گرامی باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۱۴
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

می‌توان ایران‌گرایی سیاست‌مداران را با دو معیار به قضاوت نشست: نخست رویایی که برای ساکنان این سرزمین در سر می‌پرورانند و دوم نحوه‌ی تلاش و عملکردشان در طول دوران زندگی برای تحقق آن رویا. 

هرچه رویاهای یک سیاست‌مدار به  رویای ملی (رویایی که مورد توافق تمامی ساکنان این سرزمین است) نزدیک‌تر باشد و هرچه در دوران زندگی اثرگذاری بیشتری برای حرکت به سمت تحقق این رویا داشته باشد می‌توان بیان کرد که آن سیاست‌مدار در جرگه‌ی سیاست‌مداران ایران‌گرا بوده و احتمالاً در حافظه‌ی جمعی ساکنان آن سرزمین باقی خواهد ماند.

امروز 5 مرداد سالروز درگذشت محمد رضا پهلوی آخرین پادشاه ایران است؛ به نظر می‌رسد اگر با دو معیار فوق به او و حاکمان هم‌رده‌ی پیش و پس از او بنگریم درکی واقع‌گرایانه‌تر نسبت به این شخصیت سیاسی ایران معاصر به دست خواهیم آورد.

دوست داشته باشیم یا خیر، ایران و سرنوشت ایرانیان دال مرکزی گفتمانی است که می‌توان از سخنان و گفتگوهای او استخراج کرد؛ گفتمانی ایران‌گرا، که در حاکمان هم‌رده‌ی پیش و پس از او اگر نگوییم بی‌سابقه اما کم سابقه است. ایرانی که او تحویل گرفت و در سال 1357 از آن خارج شد نیز به روایت آمار و داده‌های تاریخی مشخص است و از این منظر می‌توان گفت که در دوران حکومت او حرکتی مثبت و روبه‌جلو برای تحقق رویایِ ملّی رقم خورد.

ناگفته پیداست که این سخن به معنای نادیده گرفتن ضعف‌ها و خطاهای بزرگ او، از قبیل نحوه‌ی تعامل او با دکتر محمد مصدق، یا تایید نظام پادشاهی نیست؛ اما هرچه بود می‌توان محمد رضا پهلوی را ذیل جریان گسترده‌ی ایران‌گرا تعریف کرد؛ جریانی که امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی خاکستری به شخصیت‌های تاریخی این سرزمین است؛ چرا که نگاهی سیاه و سفید به این شخصیت‌ها نه تنها با واقعیت‌های تاریخی و علمی منطبق نیست بلکه شکاف‌هایی ترمیم‌ناپذیر را در این جریان پدید می‌آورد که تنها به سود جریان‌هایی است که در دغدغه‌مندی آنها برای آینده‌ی ایرانیان تردید‌هایی جدی وجود دارد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۴۳
سجاد فتاحی

 

(تاملی درباره نظام اندیشهای مصدق، پریشانی ایران و ضرورت ائتلاف ایرانگرایان)

🖋 سجاد فتاحی

t.me/SIAGS

 محمد مصدق را میتوان یکی از برجستهترین شخصیتهای سیاسی جریانی دانست که تحت عنوان جریان ملّیگرایی یا ایرانگرایی شناخته میشود؛ از قضا در درون این جریان، دوگانههایی حول شخصیتهای سیاسی گوناگون و از جمله محمد مصدق شکل گرفته است که یکی از مهمترین آسیبهای وارد بر این جریان و یکی از مهمترین دلایل عدم شکلگیری ائتلافی در درون آن برای رقم زدن آیندهای بهتر برای ایران است.  

 فارغ از اقدامات محمد مصدق که میتواند مورد موافقت یا مخالفت ما باشد، در دستگاه نظری او گزارههایی وجود دارد که میتواند محور ائتلاف ایرانگرایان برای آینده ایران باشد؛ امری که با آشفتگیها و پریشانحالیهای کنونی ایران بیش از هر زمان دیگری لازم و ضروری است.

⭕️ در دستگاه نظری مصدق، «نجات وطن عالیترین و بزرگترین قانون است» و همین اصل تبدیل به نقطه مرکزی اندیشهی ایرانگرایی شده است؛ در این رویکرد، ایران به منزله کلیت آن اصلی اساسی است و تنها ایرانی بودن برای بهرهمندی از کلیه حقوق برابر با ساکنان این سرزمین کافی است؛ بنابراین آنان که با تقسیمبندیهای دینی و مذهبی ساکنان این سرزمین را به شهروندانی درجه یک و دو تقسیم میکنند بنیانهای انسجام ملّی را نشانه گرفتهاند؛ از منظر مصدق «قانون برای مملکت است و نه مملکت برای قانون» بر این اساس هیچ قانون مقدسی وجود ندارد و همه چیز باید در خدمت سعادت ایران و ساکنانش باشد؛ قانونی که پایداری ایران را در معرض خطر قرار میدهد باید بازنگری شده و تغییر کند.

⭕️ او وجود شخصیتهای سیاسی و اجتماعی برجسته را عاملی اساسی برای بهبود اوضاع وطن میدانست؛ چرا که معتقد بود «مملکتی که رجال ندارد، هیچ چیز ندارد» یکی از دلایل مخالفت او با دیکتاتوری نیز همین بود:

«از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت، فاقد رجال، و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد».

⭕️ هنگامی که یک فرد یا یک نهاد تبدیل به نهاد و فرد مرکزی در یک کشور میشود اندک اندک همه نهادها از نهادهای قانونگذاری و اجرایی گرفته تا نهادهای قضایی تعطیل شده و کارکردهای خود را از دست میدهند؛ در پایان، همه، آن فرد یا نهاد را مسئول و مقصر اوضاع کشور میدانند و این اتفاقی بود که در اواخر حکومت پهلوی رخ داد و امروز نیز زمزمههایش به گوش میرسد.

️ مصدق با هرگونه اختناق با هر توجیهی مخالف بود؛ چرا که معتقد بود که «اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم، از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی توانیم کاری انجام دهیم».

⭕️ او معتقد بود که ایرانیان باید عقیده خود را به اصل و اصولی مشترک حفظ کنند چرا که «اگر یک ملتی عقیده نداشته باشد آن ملت کارش زار میشود. همه باید سعی کنید که در جامعه یک عقیده و مسلک و مرامی باشد. اگر ملت بی مرام باشد آن ملت از بین می رود» و چه اصلی برای ایرانیان بالاتر از ایران.

⭕️ او در عین احترام به سایر کشورها، #امت_گرایی، که یکی از اصول ایدئولوژیک ساختار سیاسی کنونی است و جهانوطنی را اصولی دستکم در شرایط کنونی غیر ممکن و حتی فریبنده و ویرانگر برای ایرانیان میدانست زیرا معتقد بود که:  «اگر دنیا وطن همگی است پس این جنگ ها و آدم‌کشیها برای چی است؟ و اگر هر ملتی برای خود وطنی است پس چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است».

مصدق مانند هر شخصیت سیاسی دیگری در دوران فعالیت سیاسی خود و بویژه در دوران نخست وزیری، اقداماتی را انجام داد که میتوانیم با آن موافق یا مخالف باشیم؛ #کوررنگی_اجتماعی_و_سیاسی سبب میشود که او را همانند برخی دیگر از شخصیتهای سیاسیِ ایرانِ معاصر یکپارچه سفید یا به زعم بعضی یکپارچه سیاه ببینیم و این یکی از آسیبهای اساسی جریان ایرانگرا در تاریخ معاصر است که سبب شده است آنها در برابر جریانهای سیاسی دیگری که اصولاً ایران، اصل اساسی مورد توجه آنها نیست شکننده و آسیبپذیر باشند.

بر این اساس به نظر میرسد گفتگو و ائتلاف بین تمامی ایرانگرایانِ دلبستهی شخصیتهای سیاسیِ ایران معاصر از محمد مصدق، ایرانگرای در حصرِ دیروز، تا میرحسین موسوی، ایرانگرای در حصرِ امروز و تمامی آنانی که شاید نتوان نام آنها را به زبان آورد یا بر کاغذ نوشت اما در نظام اندیشهای آنها ایران اصلی اساسی است لازم و ضروری باشد.  

ایران میتواند و باید محور گفتگو و ائتلاف بین ایرانگرایان باشد و تصور میکنم  مصدق اگر امروز بود همین را میخواست.  

 

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۲۹
سجاد فتاحی