✍️ سجاد فتاحی
https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/
مدتها پیش از آنکه بیگانهای طمع به خاک سرزمینی ببندد، یا مردمانِ بخشی از یک سرزمین بواسطۀ همۀ آشفتگیها و تلخکامیها، اندیشۀ جدایی از سرزمین مادری در نهانخانۀ ذهنشان آشیانه کند، یا گروهی فراوان از ساکنان سرزمینی قصد کوچ کنند؛ خرد، تدبیر و همۀ آن چیزهای نیکویی که میتوان آنها را در مفهوم «کیفیت حکمرانی» خلاصه کرد از نظام سیاسی و حکمرانی آن سرزمین رخت بربسته است.
تمایل به مهاجرت از یک سرزمین یا تمایلات جداییخواهانه از سرزمینی چون ایران، نسبتی مستقیم با کارآمدی نظام سیاسی مستقر و کیفیت حکمرانی آن دارد.
تاریخِ ایران را که میخوانی، هم روزگارانی را خواهی دید که این سرزمین آشیانهای مناسب برای ساکنانش بوده است و از اینرو تمایل به مهاجرت یا جدا شدن از آن اندک؛ و هم روزگارانی را شاهد خواهی بود که در آن چنان دلِ بخشِ اعظمی از ساکنان آن را «خار خار ناامیدی سخت آزردهست» که تمایل به مهاجرت، سکونت در جای دیگر، یا حتی درآمدن تحت حاکمیت کشوری دیگر، در اندیشۀ بخشی از ساکنان آن آشیانه کرده است.
امروز هم سالروز امضایِ معاهدۀ تلخ گلستان است و هم سالروز درگذشتِ فریدونِ شعرِ ایران.
در این سالها هرگاه اندیشۀ مهاجرت در ذهن من و همسرم تقویت میشده است شعر «ریشه در خاک» فریدون مشیری پناهگاهی امن برای ماندن و امید داشتن به «برافراشتنِ گُل از دل این خاک» و «خواندن سرودِ فتح از سه تیغ کوه چون خورشید» بوده است.
امروز که غمِ جدایی 17 ولایت ایران در قفقاز، در سال 1192 خورشیدی، بهواسطۀ معاهدۀ گلستان بر دلمان سنگینی کرد، امروز که تمامی بحرانهایی که در سالهای سپری شده از این معاهده در این منطقه، بواسطۀ این جدایی، رقم خورد خاطرمان را آزرد (که نمونۀ کوچکش مسئلۀ اخیر ارمنستان و آذربایجان است) و امروز اگر خبرِ مهاجرت دوستان و عزیزانی را که این روزها بارها شنیده میشود شنیدیم شعرِ ریشه در خاک فریدون مشیری آرامشبخش و تسلی دهنده است.
ایران برای تبدیل شدن به آشیانی امن برای ماندن و نه جایگاهی برای رفتن، گریزی جز اصلاحِ نظامِ سیاسی و بهبودِ کیفیتِ حکمرانی ندارد؛ در غیر این صورت تاریخ نشان داده است که تکرار معاهداتی چون گلستان و مهاجرتهای فراوان ایرانیان به نقاط دیگر جهان گریزناپذیر است.