✍️ سجاد فتاحی
همانگونه که «دماوند» در تاریخ ایران مقامی بس بزرگ یافته است، در طول تاریخ این سرزمین نیز مردان و زنانی بودهاند که به «مقام دماوندی» رسیدهاند. چنین افرادی پس از مرگ تبدیل به اسطورههایی میشوند از جنس همان آدمیانی که «حافظ» در عالم خاکی نمییافت و در جستجوی آنها در عالمی دیگر بود.
در هر سده شمار چنین افرادی به انگشتان یک دست نمیرسد؛ و در دوران معاصر بیگمان یکی از برجستهترین آنها «محمّدرضا شجریان» است. «فریدون مشیری» او را دماوند آواز ایران نام نهاده است و شجریان به درستی خود را فردوسی زمانه میداند که خویشکاریش حفظ موسیقی این سرزمین در شرایط سختی است که به گفتۀ او در سال 1390 «سیوسه سالش به بدبختی گذشته» است.
آنان که تاریخ ایران را خواندهاند میدانند که پرسشی تکرارشونده ذهن خوانندۀ تاریخ این سرزمین را به خود مشغول میکند و آن پرسش این است که: «بوستانِ ایران علیرغم تمامی سمومی که بر آن گذشته است چگونه همچنان رنگ و بویی دارد و در تاریخ جهان ماناست؟». به گمانم یک پاسخ این پرسش میتواند این باشد که:
«در این سرزمین مردان و زنانی بودهاند که به مقام دماوندی رسیدهاند و ایران پشت به این دماوندان تاریخ خود دارد؛ که بیگمان محمّد رضا شجریان یکی از آنهاست».
به امید روزی که مرغِ سحر از ظلم ظالم و جور صیاد رها شده باشد و شنیدن این تصنیف با صدای خسرو آواز ایران اشک بر چشمانمان جاری نکند.