در ضرورت بازاندیشی در تقویم ایران
✍️ سجاد فتاحی
https://www.instagram.com/sajjad_fattahi_official/
آنان که تاریخ ایران را مطالعه کردهاند میدانند که یکی از دشواریهای خوانندۀ تاریخ این سرزمین آن است که تقویمهایی که با آن تاریخ ایران خوانده میشود (میلادی، هجری قمری و هجری شمسی) نسبتی با پیشینۀ تاریخی طولانی مدت آن ندارد. به عبارتی هر یک از این تقویمها نقطۀ شروعی را برای خود در نظر گرفتهاند که دستکم 559 سال با یکی از نقاط مهم تاریخ ایران که میتوان آن را به عنوان نقطۀ آغاز تاریخ این سرزمین در نظر گرفت فاصله دارد.
سخن بر سر مبدأ تاریخ ایران که رخدادهای گوناگونی چون تاجگذاری کوروش بزرگ در سال 559 پیش از میلاد یا ورود او به بابل در سال 539 پیش از میلاد را میتوان برای آن در نظر گرفت (یا حتی فراتر رفت و با توجه به ورود تمدن ایلام در جنوب غرب ایران، به دوران تاریخی، در سدهها پیشتر از تاریخ تاجگذاری کوروش و ورود او به بابل مبدأیی کهنتر را جستجو کرد) در حد توان علمی خوانندۀ آماتور تاریخی چون من نیست و پژوهشگران بزرگ تاریخ ایران باید در مورد آن سخن بگویند؛ اما بیگمان میلاد مسیح که مبدأ تقویم میلادی است یا هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه که مبدأ تقویم شمسی و قمری است اگرچه رخدادهایی مهم در تاریخ جهان، مسیحیت و اسلاماند؛ اما هیچ یک از آنها نمیتواند مبدأ تقویم سرزمینی کهن چون ایران باشد؛ که مبدأ تاریخ آن را باید در سدهها و شاید هزارهها پیش از چنین رخدادهایی جستجو کرد.
گرچه بحث تغییر مبدأ تاریخ ایران و طراحی تقویمی نوین بر اساس آن بواسطۀ اجرایی شدن در دوران حکومت پهلوی، ابعاد سیاسی گستردهای یافت، اما خوش بداریم یا نه تاریخ ایران نقطۀ شروعی بسیار دورتر از تقویمهای کنونی دارد و بهتر آن است که آن نقطۀ شروع را برگزیده و تقویمی نوین بر اساس آن طراحی کنیم.