«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

✍️ سجاد فتاحی

توضیح: اگرچه امید چندانی به ساختار سیاسی کنونی برای حل مسائل، شنیده شدن پیشنهادات و کاربست آنها ندارم؛ اما به نظر می‌رسد هر بحران و چالش ملّی می‌تواند فرصت و آزمونی برای ایران‌گرایان جهت اندیشیدن به نحوه حل کارآمد این بحران‌ها در شرایط استقرار حکومتی ملّی باشد؛ حکومتی که می‌شنود و منافع ملّی برای آن در اولویت است. حکومتی که دیر یا زود جامعه ایرانی ناگزیر به حرکت به سمت آن است. این متن بر این اساس نوشته شده است.  

1- مقدمه

شیوع بیماری کرونا در کشور در زمره مسائل ساده نیست و نمی‌توان انتظار داشت که با ساختارها و روش‌های ساده گذشته بتوان به گونه‌ای کارآمد به مواجهه با شرایط پدید آمده ناشی از شیوع این بیماری پرداخت. پس از رصد اقدامات دولت و شرایط حاکم بر جامعه، برای مواجهه کارآمدتر با شرایط کنونی به نظر می‌رسد که سه اقدام کلی زیر باید در دستور کار قرار گیرد:

-        افزایش اعتماد جامعه به هسته مرکزی مدیریت این بحران

-        افزایش کارآمدی و کیفیت سیاست‌های تجویزی

-        افزایش قابلیت دستگاه‌های اجرایی برای پیاده‌سازی بهینه‌ی سیاست‌های تجویز شده

این پیشنهاد برای پیاده‌سازی اقدامات فوق که برای مواجهه با شیوع این بیماری لازم و ضروری است ارائه می‌شود.

2- پیش‌فرض‌ها

این پیشنهاد مبتنی بر چند پیش‌فرض است که باید به آن توجه نمود:

-        اعتماد جامعه به دولت و نظام سیاسی در کل خدشه‌دار شده است.

-        هسته مرکزی سیاست‌گذار برای مواجهه بهینه با بحران کنونی، علیرغم ارتباطی پیوسته با بخش اجرایی، باید منفک از آن باشد؛ تداخل و ترکیب این دو سبب می‌شود هیچ یک از بخش‌‌ها وظیفه خود را به درستی انجام ندهد.

-        مواجهه با مساله‌ی پیچیده‌ی شیوع بیماری کرونا نیازمند نگرشی بین رشته‌ای و ترکیب اطلاعات روز جهان با دانش بومی موجود برای مواجهه بهینه با مساله است؛ امری که به نظر نمی‌رسد دستگاه‌های دولتی از قابلیت چندانی برای انجام آن برخوردار باشند.

-        نظام اجرایی و سیاسی در ایران به شدت دچار از هم گسیختگی، ناهماهنگی و تداخل عملکرد است به همین دلیل است که به محض وقوع یک بحران نیازمند نهادی واسط برای ایجاد هماهنگی بین دستگاهی هستیم

3- نقاط کانونی تمرکز در شرایط کنونی

در ارتباط با مواجهه بهینه با شیوع بیماری کرونا در شرایط کنونی باید بر دو موضوع متمرکز شد:

-        کنترل شیوع بیماری از طریق سیاست‌هایی مبتنی بر کاهش تماس افراد مختلف جامعه با یکدیگر و فراهم نمودن تجهیزات پیشگیری برای بخش‌های آسیب‌پذیر جامعه

-        رساندن ظرفیت پذیرش بخش‌های درمانی به حداکثر مقدار ممکن از طریق ایجاد بیمارستان‌های صحرایی و ...

با توجه به نکات فوق دستگاه‌های مسئول باید با دیدی آینده‌نگرانه ظرف مدت کوتاهی (نهایتاً یک روز) برآوردی دقیق از امکانات و توانایی کشور در ارتباط با دو موضوع فوق ارائه نمایند؛ تا در صورت ناتوانی کشور در ارتباط با هر یک از این موارد رایزنی‌های لازم برای جلب کمک‌های بین‌المللی پیش از رسیدن به وضعیت بحرانی و شکست نظام حکمرانی سلامت در کشور صورت گیرد.

4- بازآرایی ستاد ملّی مبارزه با کرونا

با توجه به نکات فوق به نظر می‌رسد بازآرایی ستاد ملی مبارزه با کرونا امری لازم و ضروری باشد که در ادامه متن بر آن تمرکز خواهد شد.

این ستاد نیازمند آن است که از سرمایه اجتماعی و اعتماد کافی جامعه نسبت به خود برخوردار باشد؛ بر این اساس پیشنهاد می‌شود که ریاست این ستاد به فردی که هم در جامعه تخصصی پزشکی، هم در فضای اجتماعی جامعه ایران و هم در فضای بین‌المللی دارای اعتبار است سپرده شود؛ پیشنهاد این متن پروفسور مجید سمیعی یا فردی هم تراز ایشان است؛ انتخاب مقام‌های دولتی برای ریاست این ستاد امری اشتباه است که باید به شدت از آن پرهیز نمود.

ستاد دارای دو کارگروه اصلی خواهد بود: «کارگروه سیاست‌گذاری بین رشته‌ای» و «کارگروه ارتباطات جامعه و ستاد» که در ادامه در ارتباط با هر یک توضیحاتی ارائه می‌شود:

کارگروه سیاست‌گذاری بین رشته‌ای: با توجه به ماهیت بین‌ رشته‌ای بحران کنونی و پیچیده بودن مساله، ستاد ملی مبارزه با کرونا نیازمند مشارکت متخصصینی از رشته‌های گوناگون است؛ بنابراین باید در کنار بهترین پزشکان کشور زبده‌ترین متخصصین در حوزه‌های گوناگون از قبیل جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، روانشناسی، سیاست‌گذاری بهداشت و سلامت و .... شناسایی شده و به عنوان عضو در آن حضور داشته باشند. در انتخاب این افراد کارآمدی و برخورداری از سرمایه اجتماعی مثبت در جامعه امری مهم وضروری است که باید به آن توجه شود. همچنین در این کارگروه باید از کلیه دستگاه‌های اجرایی زبده‌ترین کارشناسان مرتبط با موضوع نیز حضور داشته باشند. کلیه اطلاعات موجود در ارتباط با وضعیت این بیماری باید به صورت شفاف در اختیار این کارگروه قرار گرفته و کلیه امکانات لازم برای آن فراهم شده باشد.

کارگروه ارتباط ستاد و جامعه: ستاد ملّی مبارزه با کرونا نیازمند یک بازوی ارتباطی قوی برای برقراری ارتباط با جامعه است؛ بر این اساس این ستاد نیازمند یک کمیته تخصصی با مشارکت هنرمندان شناخته شده کشور است هنرمندانی از قبیل پرویز پرستویی، مسعود کیمیایی، فاطمه معتمد آریا، ابراهیم حاتمی کیا، حسین علیزاده، همایون شجریان، شهرام ناظری، کیهان کلهر و حتی تمامی هنرمندانی که سال‌ها از ایران دور نگاه داشته شده‌اند اما در جامعه‌ی ایرانی از سرمایه اجتماعی مناسبی برخوردارند.  هرچه دامنه پذیرش برای ورود هنرمندان صاحب نفوذ اجتماعی بیشتر باشد بازوی ارتباطی ستاد ملی مبارزه با کرونا که وظیفه اشاعه پیام‌ها و سیاست‌های ستاد به جامعه را بر عهده دارد گسترده تر خواهد شد.

5- شیوه عمل

ستاد ملی کرونا پس از رصد منابع آماری موجود در ارتباط با شیوع بیماری در کشور، سیاست‌های پیشنهادی خود را برای ابلاغ به دستگاه‌های اجرایی و حکومتی به رئیس‌جمهور ارسال می‌کند و رئیس‌جمهور نیز این سیاست‌ها را به دستگاه‌های اجرایی مربوطه ابلاغ می‌نماید. ایجاد ستاد به این شکل به نظر می‌رسد دو مساله ضعف اعتماد و کیفیت نه چندان مناسب سیاست‌گذاری‌ها را کاهش خواهد داد.

در شرایط موجود برای افزایش قابلیت اندک دستگاه‌های دولتی در اجرای بهینه سیاست‌های تجویزی که یکی از مهمترین مسائل پیش‌روی نظام اداری ایران است اقدام چندانی را نمی‌توان انجام داد؛ در این بازه زمانی کوتاه تنها افزایش نظارت بر عملکرد دستگاه‌هاست که می‌تواند تا حدودی راهگشا باشد؛ بر این اساس به نظر می‌رسد که وظیفه نظارت دقیق بر عملکرد دستگاه‌ها و ارائه گزارش مستقیم به رئیس‌جمهور در ارتباط با هر یک از دستگاه‌ها، جهت اصلاح ناکارآمدی‌های موجود در زمینه اجرای سیاست‌ها، باید به نهادی چون وزارت اطلاعات سپرده شود.

نکته دیگر آن است که ستاد ملّی برای سیاست‌گذاری مناسبِ متناسب با شرایط کشور نیازمند کسب آمار دقیق از تغییر شرایط کشور در ارتباط با بحران کنونی است؛ به همین منظور این اطلاعات باید توسط مرکز آمار ایران و وزارت اطلاعات از کلیه منابع موجود گردآوری شده و در اختیار ستاد قرار گیرد.  

پس از ایجاد این ساختار در سطح ملّی باید با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی موجود در نقاط مختلف کشور، و ضرورت سیاست‌گذاری محلّی، مشابه چنین ساختاری در استان‌های مختلف نیز پیاده‌سازی شود.   

در شکل‌های زیر اجزای گوناگون ستاد، نحوه ارتباط آنها با یکدیگر، نحوه ارتباط ستاد با رئیس‌جمهور و دستگاه‌های اجرایی و نحوه ارتباط ستاد، بخش اجرایی و دولت به تصویر کشیده شده است.  

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۰۳
سجاد فتاحی

 

(تاملی درباره نظام اندیشهای مصدق، پریشانی ایران و ضرورت ائتلاف ایرانگرایان)

🖋 سجاد فتاحی

t.me/SIAGS

 محمد مصدق را میتوان یکی از برجستهترین شخصیتهای سیاسی جریانی دانست که تحت عنوان جریان ملّیگرایی یا ایرانگرایی شناخته میشود؛ از قضا در درون این جریان، دوگانههایی حول شخصیتهای سیاسی گوناگون و از جمله محمد مصدق شکل گرفته است که یکی از مهمترین آسیبهای وارد بر این جریان و یکی از مهمترین دلایل عدم شکلگیری ائتلافی در درون آن برای رقم زدن آیندهای بهتر برای ایران است.  

 فارغ از اقدامات محمد مصدق که میتواند مورد موافقت یا مخالفت ما باشد، در دستگاه نظری او گزارههایی وجود دارد که میتواند محور ائتلاف ایرانگرایان برای آینده ایران باشد؛ امری که با آشفتگیها و پریشانحالیهای کنونی ایران بیش از هر زمان دیگری لازم و ضروری است.

⭕️ در دستگاه نظری مصدق، «نجات وطن عالیترین و بزرگترین قانون است» و همین اصل تبدیل به نقطه مرکزی اندیشهی ایرانگرایی شده است؛ در این رویکرد، ایران به منزله کلیت آن اصلی اساسی است و تنها ایرانی بودن برای بهرهمندی از کلیه حقوق برابر با ساکنان این سرزمین کافی است؛ بنابراین آنان که با تقسیمبندیهای دینی و مذهبی ساکنان این سرزمین را به شهروندانی درجه یک و دو تقسیم میکنند بنیانهای انسجام ملّی را نشانه گرفتهاند؛ از منظر مصدق «قانون برای مملکت است و نه مملکت برای قانون» بر این اساس هیچ قانون مقدسی وجود ندارد و همه چیز باید در خدمت سعادت ایران و ساکنانش باشد؛ قانونی که پایداری ایران را در معرض خطر قرار میدهد باید بازنگری شده و تغییر کند.

⭕️ او وجود شخصیتهای سیاسی و اجتماعی برجسته را عاملی اساسی برای بهبود اوضاع وطن میدانست؛ چرا که معتقد بود «مملکتی که رجال ندارد، هیچ چیز ندارد» یکی از دلایل مخالفت او با دیکتاتوری نیز همین بود:

«از خصائص دیکتاتوری یکی اینست که مملکت، فاقد رجال، و دیکتاتور رجل منحصر به فرد باشد».

⭕️ هنگامی که یک فرد یا یک نهاد تبدیل به نهاد و فرد مرکزی در یک کشور میشود اندک اندک همه نهادها از نهادهای قانونگذاری و اجرایی گرفته تا نهادهای قضایی تعطیل شده و کارکردهای خود را از دست میدهند؛ در پایان، همه، آن فرد یا نهاد را مسئول و مقصر اوضاع کشور میدانند و این اتفاقی بود که در اواخر حکومت پهلوی رخ داد و امروز نیز زمزمههایش به گوش میرسد.

️ مصدق با هرگونه اختناق با هر توجیهی مخالف بود؛ چرا که معتقد بود که «اگر از طریق آزادی و دموکراسی نتوانیم کاری بکنیم، از طریق اختناق و زور و قلدری برای مردم ناراضی نمی توانیم کاری انجام دهیم».

⭕️ او معتقد بود که ایرانیان باید عقیده خود را به اصل و اصولی مشترک حفظ کنند چرا که «اگر یک ملتی عقیده نداشته باشد آن ملت کارش زار میشود. همه باید سعی کنید که در جامعه یک عقیده و مسلک و مرامی باشد. اگر ملت بی مرام باشد آن ملت از بین می رود» و چه اصلی برای ایرانیان بالاتر از ایران.

⭕️ او در عین احترام به سایر کشورها، #امت_گرایی، که یکی از اصول ایدئولوژیک ساختار سیاسی کنونی است و جهانوطنی را اصولی دستکم در شرایط کنونی غیر ممکن و حتی فریبنده و ویرانگر برای ایرانیان میدانست زیرا معتقد بود که:  «اگر دنیا وطن همگی است پس این جنگ ها و آدم‌کشیها برای چی است؟ و اگر هر ملتی برای خود وطنی است پس چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است».

مصدق مانند هر شخصیت سیاسی دیگری در دوران فعالیت سیاسی خود و بویژه در دوران نخست وزیری، اقداماتی را انجام داد که میتوانیم با آن موافق یا مخالف باشیم؛ #کوررنگی_اجتماعی_و_سیاسی سبب میشود که او را همانند برخی دیگر از شخصیتهای سیاسیِ ایرانِ معاصر یکپارچه سفید یا به زعم بعضی یکپارچه سیاه ببینیم و این یکی از آسیبهای اساسی جریان ایرانگرا در تاریخ معاصر است که سبب شده است آنها در برابر جریانهای سیاسی دیگری که اصولاً ایران، اصل اساسی مورد توجه آنها نیست شکننده و آسیبپذیر باشند.

بر این اساس به نظر میرسد گفتگو و ائتلاف بین تمامی ایرانگرایانِ دلبستهی شخصیتهای سیاسیِ ایران معاصر از محمد مصدق، ایرانگرای در حصرِ دیروز، تا میرحسین موسوی، ایرانگرای در حصرِ امروز و تمامی آنانی که شاید نتوان نام آنها را به زبان آورد یا بر کاغذ نوشت اما در نظام اندیشهای آنها ایران اصلی اساسی است لازم و ضروری باشد.  

ایران میتواند و باید محور گفتگو و ائتلاف بین ایرانگرایان باشد و تصور میکنم  مصدق اگر امروز بود همین را میخواست.  

 

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۲۹
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی-جامعه‌شناس

 

یک نظام حکمرانی که وظیفه پاسخ‌گویی به نیازها و تنظیم و کنترل رفتارِ کنشگرانِ فردی و جمعی در یک حوزه را بر عهده دارد، در صورت ناکارآمدی و ناتوانی در پاسخ به نیازهای کنشگران یا مواجه شدن با حجم قابل توجهی از درخواست برای پاسخ به نیازها در یک بازه زمانی کوتاه، اصطلاحاً دچار شکست خواهد شد؛ و اگر این نظام حکمرانی، یکی از نظام‌های مهم در کشور یعنی نظام بهداشت و سلامت باشد جامعه را به مرحله آشوب می‌رساند.  

رصد اخبار و واکنش‌های اجتماعی و بررسی اظهار نظرهای صورت گرفته از سوی مقام‌های مختلف در ارتباط با کمبود اقلام گوناگون (دستکش، ماسک و مواد ضد عفونی کننده و ...) نشان‌دهنده آن است که جامعه‌ی ایرانی در حال حرکت به سمت وضعیت هراس جمعی است و طی روزهای آتی نظام بهداشت و سلامت کشور هم بواسطه این هراس و هم بواسطه افزایش تعداد بیماران مبتلا به کرونا با حجم قابل توجهی از درخواست روبرو خواهد شد؛ که می‌تواند این نظام را دچار شکست و فروپاشی کند؛ با وقوع این وضعیت به مرحله آشوب اجتماعی خواهیم رسید که اصولاً کنترل ناپذیر است.

علت رسیدن جامعه به این وضعیت یا بزرگی بحران پیش‌رو یا ضعف نهادهای حکمرانی است که در مورد وضعیت کنونی ایران می‌توان هر دو عامل را موثر دانست.

با ادامه وضعیت کنونی، جامعه‌ی به هراس درآمده، به مراکز درمانی هجوم خواهد برد و نظام درمانی کشور به نقطه شکست خواهد رسید. از سوی دیگر درخواست برای اقلام پیشگیرانه‌ای چون ماسک، دستکش و مواد ضد عفونی کننده به میزان زیادی افزایش خواهد یافت و بخش قابل توجهی از کالاهای موجود در بازار به سمت بازار سیاه روانه خواهد شد، این موضوع چرخه شوم کمبود اقلام و افزایش قیمت را به طرز کنترل ناپذیری شکل خواهد داد. اگر شیوع بیماری کرونا را یک ورودی ضربه به نظام حکمرانی سلامت ایران بدانیم این ورودی تمامی آسیب های موجود در این نظام را برجسته کرده و آشفتگی نهادی و سازمانی در ایران را به شدت افزایش خواهد داد؛ این موضوع امکان رسیدن به مرحله آشوب و آشفتگی اجتماعی را افزایش می دهد.

به نظر می‌رسد پیش از رسیدن کشور به این وضعیت بحرانی باید مجموعه‌ای از اقدامات زیر را هرچه سریعتر در دستور کار قرار داد:

⭕️ مشارکت گروه‌های اجتماعی صاحب نفوذ در جامعه را (پزشکان، هنرمندان و ...) برای کنترل بحران ضمن حفظ استقلال آنها به صورت سیستماتیک جلب کرد.

⭕️ به سوالات مطرح در ذهن جامعه و مطالبات اجتماعی موجود در رابطه با این ابهام‌ها به سرعت و با کیفیت مناسب پاسخ داد.

⭕️ از مجامع جهانی و کشورهایی که از امکانات لازم برای کمک به ایران در چنین شرایطی برخوردارند درخواست کمک نمود؛ این اقدام برای به تاخیر انداختن رسیدن به مرحله شکست و آشوب لازم و ضروری است و نباید به تاخیر انداخته شود. باید پذیرفت که بزرگی این بحران نسبتی با توانمندی‌های ما ندارد.   

⭕️ هرچه سریعتر نسبت به شناسایی نقاط ضعف ستاد ملّی مبارزه با کرونا و برطرف نمودن آنها اقدام کرد؛ در چنین بحران‌هایی اقتدار، کارآمدی، مرجعیت و اعتماد بالای جامعه به هسته مرکزی مقابله با بحران امری مهم و استراتژیک است؛ که به نظر می‌رسد این ستاد در ارتباط با موارد فوق با مسائلی جدی روبروست.  

باید توجه داشت که مرحله اول مواجهه صحیح با چنین بحرانی پذیرش بزرگی آن است؛ چرا که اگر بزرگی بحران کمتر از آن‌چه باشد که ما می‌پنداریم ضرری نکرده‌ایم و اگر بزرگ‌تر باشد تمامی اقداماتی که در حد توان بوده است را انجام داده‌ایم. امیدوارم ناشنوایی سیستماتیک نظام حکمرانی در ایران دست کم در این مورد برطرف شده و چنین هشدارهایی هر چه سریعتر شنیده شود.

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۱۷
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

فردا انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. به نظر می‌رسد در هیچ یک از انتخابات های برگزار شده تا کنون درصد ایرانیانی که تصمیم قطعی و اعتراضی برای عدم شرکت در انتخابات گرفته‌اند و آنانی که دچار تردیدهایی جدی برای شرکت در انتخابات هستند تا این حد بالا نبوده است.

شرکت یا عدم شرکت افراد و جریان های سیاسی در انتخابات فردا برای آنکه مبتنی بر بنیانی منطقی و قابل دفاع باشد نیازمند پاسخ به ۲ پرسش زیر است:

⭕️ نخست آنکه آیا ساختار سیاسی کنونی اصلاح پذیر است؟

⭕️ و دیگر آنکه آیا از طریق شرکت در انتخابات احتمال اصلاح ساختار افزایش می یابد؟

اگر پاسخ شما به پرسش اول منفی است در انتخابات فردا و البته انتخابات های بعدی شرکت نکنید و با آنانی که پاسخشان مشابه پاسخ شماست به پرسش هایی از این دست بیاندیشید که ایران بواسطه کدام ضعف های موجود در ساختار سیاسی به اینجا رسید؟ و ساختار سیاسی کارآمدی که توانایی رساندن ایران به جایگاهی که شایستگی آن را دارد باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد؟

بی گمان اگر ساختار سیاسی ناکارآمد کنونی اصلاح نشود، فارغ از درصد مشارکت در انتخابات، یا برگزیده شدن فردی بد به جای بدتر، دیر یا زود زمینه برای بنیان گذاری ساختاری جدید فراهم خواهد شد و اگر پاسخ هایی دقیق به این پرسش ها نداده باشیم ممکن است تجربه‌ای تلخ را تکرار کنیم.

اگر پاسخ شما به پرسش اول مثبت است و مبتنی بر تجربه چند دهه گذشته پاسختان به پرسش دوم منفی، باز هم منطقی است که در انتخابات شرکت نکنید، به این امید که شاید آسودگی خاطر بخش های قدرتمند نظام سیاسی از عدم وجود رقیب، در درون بخش های گوناگون نظام و بزرگی بحران های پیش رو امکان انجام اصلاحات را افزایش دهد که البته با توجه به تجارب قبل این را بعید می‌دانم.

در انتخابات فردا تنها آنانی باید شرکت کنند که پاسخشان به پرسش های اول و دوم مثبت است. البته این گروه باید توضیح دهند که آنچه که با مجالس قبل که به مراتب نامزدهای آن قوی تر از مجلس کنونی بودند محقق نشده است چگونه با این مجلس محقق خواهد شد؟

در گفتگوهای چند روز اخیر با دوستانی که قصد شرکت در انتخابات را دارند متوجه شده‌ام که آنها بدون توجه به پاسخ پرسش های فوق و همچون انتخابات‌های گذشته مبتنی بر فلسفه انتخاب بین بد و بدتر و ترس از بدتر شدن شرایط بواسطه انتخاب آنانی که بدتر می‌دانند همچنان از شرکت در انتخابات دفاع می‌کنند و البته این بار با تردید و شرمساری قابل توجهی به پای صندوق های رای خواهند رفت؛ در این زمینه باید به چند نکته توجه داشت:

⭕️ شرکت در انتخابات بدون توجه به پاسخ پرسش های فوق و از روی ترس نسبت به هر رخداد ناگواری در آینده، هیچ کمکی به جلوگیری از وقوع آن رخداد ناگوار نخواهد کرد. رخدادهای ناگوار برای ملت ها نتیجه ناکارآمدی نظام های سیاسی است و نه درصد مشارکت مردم در انتخابات؛ مشارکت در انتخابات بدون امکان انجام اصلاحات ساختاری، در حالی که منتقد جدی ساختار سیاسی و رویه های جاری هستیم تنها توهم سیاست مدارانِ در قدرت را نسبت به مقبولیت خود افزایش می‌دهد و آنها را در پیگیری سیاست های ویرانگر خود مصمم تر می کند.

⭕️ انتخاباتی که منجر به اصلاح ناکارآمدی های ساختاری نشود ( مشخصاً افزایش توازن بین بخش های گوناگون نظام سیاسی و تفکیک آنها) که تا کنون نشده است کمکی به عدم حرکت کشور به سمت وقوع رخدادهای ناگوار نخواهد کرد.

⭕️ اگرچه هانا آرنت دهه ها پیش نسبت به بنیان های سست و غیر اخلاقی فلسفه انتخاب بین بد و بدتر هشدار داده بود اما برای ما ایرانیان هیچ زمانی بیش از امروز امکان درک ناکارآمدی این فلسفه در بهبود شرایط و عدم حرکت به سمت موقعیت های ناگوار آشکار نشده است... شاید لازم باشد که یک بار دیگر مقاله مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری آرنت را بخوانیم.

 

t.me/SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۵۸
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

فیلم خروجِ ابراهیم حاتمی‌کیا، از منظر اجتماعی و سیاسی به دلایل گوناگون یکی از قابل‌توجه‌ترین فیلم‌های به نمایش درآمده در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر است:

⭕️ نخست آنکه این فیلم تصویری واقع‌گرایانه از انباشت نارضایتی در جامعه ایرانی ارائه نموده و نشان می‌دهد که بحران اعتماد و سرمایه اجتماعیِ نظام سیاسی به مراحلی رسیده است که مردمِ ناامید از ایجاد اصلاح و تغییر در سطوح خردِ نظام اداری و اجرایی ایران، آخرین تلاش‌ها را برای گفتگو با سطوح عالی نظام سیاسی جهت انجام اصلاحات اساسی انجام می‌دهند.

⭕️ دوم آنکه این فیلم بر خلاف فیلم‌های نمایش داده شده تا کنون، در پایان فیلم، تماشاچی را در یاس و ناامیدی عدم امکان تغییر باقی نمی‌گذارد و نشان می‌دهد که چگونه جامعه، خارج از جریان‌های رسمی سیاسی و دوگانه‌های کهنه‌‌ای چون اصلاح‌طلب و اصول‌گرا قهرمانان خود را برای ایجاد تغییرات اساسی پرورش خواهد داد.

⭕️ سوم آنکه در این فیلم، حاتمی‌کیا در سطح نمادین، پس از بیش از ده سال حصر میرحسین موسوی، او را در نقش رحمت بخشی، با بازی درخشان فرامرز قریبیان که براستی شایسته دریافت جایزه بهترین بازیگر است، بر پرده سینما به تصور کشیده است؛ طبیعی است که حاتمی‌کیا ممکن است منکر این موضوع شود اما اثر هنری هنگامی که منتشر شد تفسیرش دیگر صرفاً از دست تولید کننده اثر خارج است؛ گرچه در این فیلم نشانه‌ها و نمادهای قابل توجهی برای اثبات این ادعا وجود دارد، که در یادداشت های بعدی به آن پرداخته خواهد شد.

⭕️ چهارم آنکه این فیلم را می‌توان مانیفست جریان سوم ایران‌گرا دانست؛ جریانی که علیرغم احترام به تمامی جریان‌های ایران‌گرا، نه الگوهای رفتاری اصلاح‌طلبی و اعتدال‌گرایی مرسوم در جامعه را رهایی‌بخش می‌داند و نه شیوه کنش‌ورزی جریان‌های سیاسی برانداز در خارج از کشور را (بنگرید به https://t.me/SIAGS/285)؛ جریانی که همانطور که رحمت بخشی در فیلم می‌گوید دیگر در خفا حرکت نخواهد کرد و خواهان آن است که همگان صدای آن را برای رقم زدن آینده‌ای بهتر برای ایران بشنوند.

در ادامه به نکات ابتدایی و در یادداشت‌های بعدی به سایر نکات طرح شده خواهم پرداخت.

تراکتورها در فیلم خروج زمانی روشن می‌شوند و انقلاب‌ها زمانی در  جوامع به راه می‌افتند که مردم از برآورده شدن انتظارات و خواسته‌های خود از طریق سطوح خرد نظام سیاسی ناامید شوند؛ همان سطوحی که بواسطه عدم توجه نظام سیاسی به شایسته‌گزینی از کنشگرانی مملو شده است که نه تنها ناتوان‌تر از آن هستند که به گونه‌ای کارآمد به نیازها و انتظارت مردم پاسخ گویند، بلکه آب شور در زمین ملت رها کرده و ضربات جبران‌ناپذیری را به منافع مردم وارد می‌کنند. 

اما مردم با ناامیدی از ناکارآمدی و ناتوانی مسئولان در سطوح خرد نظام سیاسی به فکر خروج از کلیت نظام نمی‌افتند؛ چرا که همچنان خود را با این گزاره کلی متقاعد می‌کنند که مقام‌های بلند پایه سیاسی، انسان‌هایی شریف و پاک‌اند که از آنچه که در سطوح خرد جامعه رخ می‌دهد بی‌اطلاع‌اند و اگر مطلع شوند کارها خواهند کرد؛ به همین دلیل است که تراکتورها را روشن کرده و رو به سوی پایتخت و پاستور می‌آورند تا بی‌واسطه صدا و سخن خود را به قلب نظام سیاسی منتقل کنند؛ به همین دلیل است که در جامعه ایرانی مخاطب شعارها در اعتراضات رفته رفته تغییر می‌کند؛ اگر تا دیروز سخن از فرماندار، استاندار و وزیر بی‌کفایت بود امروز شعارها سطوح عالی‌تر نظام سیاسی را مخاطب قرار می‌دهد.

زمانی که جامعه و رحمت بخشی با تلاش‌های فراوان فرصت حضور در برابر بلندپایه‌ترین مقام اجرایی نظام سیاسی را می‌یابد، و شاید اگر حاتمی‌کیا محدودیتی نداشت حضور او را در برابر بلندپایه‌ترین مقام نظام در این فیلم به تصویر می‌کشید، آخرین امید خود را برای رساندن صدای ضرورت ایجاد تغییرات اساسی برای ایجاد بهبود در وضعیت جامعه و مردم می‌آزماید و اگر این امید نیز پاسخی نگیرد جامعه از مرحله اصلاح به انقلاب یا خروج گذر خواهد کرد.

در سکانس پایانی فیلم رحمت بخشی در انتظار دیدار رئیس‌جمهور است و مامور امنیتی از او می‌پرسد که می‌خواهی چه بگویی؟

به گمانم او همان را خواهد گفت که میرحسین موسوی در آخرین موضع‌گیری خود در ارتباط با رخدادهای دی‌ماه 96 گفت. 

سیاست‌مداران باید این فیلم را جدی گرفته و بارها و بارها ببینند چرا که روایت انقلابی است که در راه است!

این یاداشت ادامه دارد...

 

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۵۵
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

وضعیت انقلابی در یک کشور شرایطی است که در آن از یک سو درصد قابل توجهی از مردم دستیابی به رویاها و آرزوهای خود را در چارچوب حفظ نظم سیاسی کنونی امکانپذیر ندانند و از سوی دیگر پروژه اصلاح ساخت سیاسی نیز به دلایل گوناگون امکانناپذیر بوده و تلاشها برای آن با شکست مواجه شده باشد.


در چنین شرایطی نیروها و جریانهای سیاسی کشور، علیرغم تکثرهای درونی، رفته رفته در دو قطب جای میگیرند: یک قطب، حامیان حفظ ساختار سیاسی و قطبی دیگر مخالفان ساخت کنونی و حامیان تغییر آن؛ که البته نمی‌توان تکثرهای درونی این دو قطب را نادیده گرفت، اما اصلی جامعه‌شناختی وجود دارد که سبب وحدت درونی هر یک از این دو قطب میشود و آن اصل این است: وجود رقیب مشترک تضادهای درونی را به حالت تعلیق در میآورد.

 

روند تغییر و تحولات ارزشها و نگرشهای جامعه ایرانی از یک سو و ناکارآمدیهای ساختاری سامانه سیاسی کنونی از سوی دیگر (که با برآمدن بحرانهای انباشته شده در چند دهه گذشته بیش از پیش خود را نشان می‌دهد) بیانگر آن است که جمعیت خواهان تغییر ساخت سیاسی که پاسخگویی به نیازهای خود را در چارچوب این ساخت امکانپذیر نمیدانند هر چه پیشتر می‌رویم افزایش خواهد یافت و سپاه انقلاب تقویت خواهد شد.

 

ماکس وبر جامعهشناس شهیر آلمانی جملهای دارد که وصف شرایط کنونی ایران است، مضمون این جمله آن است که: بدترین شرایط برای یک کشور زمانی است که طبقه حاکم در عین حال طبقه در حال زوال نیز باشند.
باید توجه داشت که مفهوم طبقه در نظام اندیشهای وبر فراتر از طبقه اقتصادی است و تفاوتهای فرهنگی را نیز شامل می‌شود. طبقه حاکم در ایران از آنرو که ایجاد اصلاحات اساسی ساختاری را به معنای زوال خود میداند جز در شرایطی که به نظر می‌رسد دیگر کار از کار گذشته است و اکثریت جامعه حاضر به مصالحه نیست و شنیدن صدای انقلاب دیگر فایدهای ندارد، تن به اصلاحات ساختاری اساسی که لازمه برون رفت از شرایط کنونی است نخواهد داد و این اندک امید موجود نسبت به انجام اصلاحات اساسی پیش از رسیدن به نقطه بیبازگشت را کمرنگ میکند. باید توجه داشته باشیم که میل به مصالحه در جوامع همانند سایر پدیدههای اجتماعی زمانی دارد که اگر زمان آن گذشت مصالحه بین دو قطبِ تضاد اگر نگوییم غیر ممکن اما به دشواری امکانپذیر خواهد بود.      


با در نظر داشتن مجموع نکات فوق و شرایط ایران باید گفت:    
⭕️ حرکت جامعه ایرانی به سمت وضعیت انقلابی که با توجه به شاخصهای اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادی از آبان 96 آغاز شده بود و اولین تجلی آن در دی ماه 96 خود را نشان داد، با رخدادها و اعتراضات آبان 98 شدت گرفت و با ضربهای قابل توجه به اعتماد به نظام سیاسی ناشی از رخداد هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 و اعتراضات متعاقب آن به شدت تسریع شد.         

پاسخ به این پرسش که زمان وقوع انقلاب چه زمانی است؟ از آنرو که این پدیده اجتماعی- سیاسی در شرایطی رخ میدهد که جوامع از مرز پیچیدگی به آشوب گذر کردهاند به دشواری امکانپذیر است؛ در وضعیت انقلابی هر رخداد کوچک یا بزرگ، انقلاب را به مرحله نهایی میرساند.

این پرسش نیز که آیا لزوماً انقلاب به ایجاد وضعیتی بهتر در کشور منتهی خواهد شد یا خیر نیز پاسخی قطعی ندارد و به عملکرد جامعه در زمینه بنیانگذاری ساخت سیاسی بعدی وابسته است. بنیانگذاری ساختی سیاسی، ناکارآمدتر از ساخت کنونی، فاجعه آفرین است و بنیانگذاری ساختی سیاسی، کارآمدتر از ساخت کنونی رهاییبخش و امید آفرین.  

وقوع یا عدم وقوع انقلابها با قدرت سرکوب نظامهای سیاسی نیز رابطه دارد؛ این قدرت سرکوب برای ساخت سیاسی کنونی به دو دلیل به شدت کاهش یافته است و در ادامه کاهش خواهد یافت. نخست ایجاد تزلزل در اعتقاد و اعتماد برخی نیروهای ارزشی نسبت به ساختار سیاسی که ارزشهای آنها را نقض کرده است و دیگری افزایش فشارهای اقتصادی بر بخشهای دیگری از این نیروها، همراستا با سایر بخشهای جامعه، که در کوتاه و بلند مدت امیدی به برطرف شدن آنها نیست و بر اساس نظر کارشناسان هرچه پیشتر رویم بیشتر نیز خواهد شد.

با در نظر داشتن نکات فوق جدا از هر احساس مثبت یا منفی که نسبت به پدیده انقلاب داشته باشیم به نظر میرسد اکنون جامعه ایرانی به صورت کامل در وضعیت انقلابی قرار گرفته است و هرچه پیشتر رویم این وضعیت تعمیق خواهد شد.

بر این اساس در پاسخ به پرسش آنانی که میخواهند بدانند انقلابی در راه است یا خیر باید گفت:

آری! صدای پای انقلاب می‌آید.

 

#انقلاب

#جریان_سوم_ایرانگرا

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۳
سجاد فتاحی

 

سجاد فتاحی


 

پس از خواندن بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح در مورد سقوط هواپیمای اوکراینی بر اثر شلیک پدافند سپاه، ناخودآگاه به یاد خاطرهای از یکی از کهنه سربازان ارتش در دوره خدمت سربازی و تجربه تلخ ایران در عملیات کربلای 4 افتادم؛ عملیاتی که بواسطه اشتباهات غیر قابل قبول محاسباتی یا به قول آقایان خطاهای انسانی، هزاران نفر از فرزندان این سرزمین در آن به مسلخ رفتند.  
کهنه سرباز داستان نقل می‌کرد که در روزهای جنگ، ارتش و فرماندهان آن، که آموزشها و دورههای لازم را دیده بودند به گونه‌ای منطقی با موضوعات برخورد می‌کردند و مثلاً می‌دانستند که در جنگ تحت شرایطی باید عقب‌نشینی کرد؛ اگر عملیاتی لو رفت نباید آن را انجام داد؛ تحت چه شرایطی باید به هواپیمایی اجازه برخواستن داد و هزاران نکته باریکتر از مو که یک نظامی آموزش دیده با آن آشناست؛ اما فرماندهان سپاه که عموماً جوانانی بودند که آموزشهای لازم برای حضور در چنین صحنههایی را ندیده بودند در برخی موارد آنجا که باید دستور عقبنشینی میدادند نمیدادند؛ آنجا که باید از بیم لو رفتن یک عملیات فرمان لغو عملیات را میدادند نمیدادند؛ و با این اقدامات خود سبب افزایش قابل توجه تلفات نیروی انسانی ما میشدند.

هنوز آنقدر نگذشته است که فراموش کنیم که فرمانده جوان دیروز و سردار محسن رضایی امروز گفت عملیات کربلای 4 نه عملیاتی لو رفته که عملیات فریب بوده است و ندانست که با این سخن داغ تلفات انسانی شدید در این عملیات و مسئولیت خود را سنگینتر میکند.      
امروز که بیانیه ستاد کل را در مورد خطای انسانی در هدف قرار دادن هواپیمای مسافرتی دیدم یاد تمامی این داستانها و خطاهای انسانی افتادم؛ خطاهایی که اگر انسانی بود تبدیل به الگوهایی تکرار شونده در زندگی ما نمیشد و بر شمار مادران داغداری که هنوز سر از سجادهها بر نگرفتهاند نمیافزود.    
اما تکرار این رخدادها در چند دهه گذشته و انکار آنها که اکنون به لطف رسانه ناممکن شده است بیانگر این واقعیت است که این خطایی انسانی نیست و ناشی از معماری پر ایراد نظام سیاسی است.

زمانی که یک نظام سیاسی نهادهای نظامی خود را دوپاره میکند (ارتش و سپاه) کارآمدی سیستم دفاعی کشور را کاهش میدهد؛ زمانی که یک نظام سیاسی مسئولیت حراست از امنیت کشور را به دو نهاد میسپارد مرتکب خطایی غیر قابل قبول در عرصه نظامی شده است؛ زمانی که یک نظام سیاسی به بهانههایی که مرغ پرکنده را به خنده وامیدارد پدافند کشور را دوپاره میکند و بخشی را به ارتش و بخشی را به سپاه میسپارد در نقطه شروع رقم زدن اشتباهی است که یکی از نتایج فاجعهبارش هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 است!

بزرگترین دروغ طرح شده در این فاجعه که مکرر از سوی مسئولین تکرار میشود و نباید باور کرد این است که این خطا، خطایی انسانی بوده است؛

نه آقایان، این خطا، دارای ریشههای عمیق  ساختاری و سیستمی است و دهههاست که ادامه دارد.     
ندیدن ریشههای ساختاری چنین خطاهایی و صرفاً برخورد با کنشگران انسانی که در آخرین حلقه این اشتباه هستند، که آن هم در چند دهه گذشته منحصر به مقامهای دونپایه بوده است، تنها برای تبرئه یک سیستم ناکارآمد است و نتیجه آن تکرار مکرر فجایعی اینچنین در تاریخ یک سرزمین است.

 

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۸ ، ۱۴:۲۲
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی- جامعه‌شناس

یکی از آخرین جملات پویا بختیاری از کشته‌شدگان اعتراض‌های آبان‌ماه 98 این جمله بود: «من هم پسر کَسی هستم».

به نظرم یکی از ارزشمندترین دارایی‌های یک انسان در این جهان، جان اوست و کسی که حاضر باشد برای آرمانی یا عقیده‌ای جان خود را در معرض خطر قرار دهد جدا از آنکه آن آرمان و عقیده چه باشد انسانی قابل احترام است. چنین انسان‌هایی اگر در خدمت منافع ملّی قرار گیرند بزرگترین سرمایه‌های انسانی کشورها خواهند بود.

از این منظر ریخته شدن خون افرادی چون پویا بختیاری در اعتراض‌های آبان‌ماه و سپهبد قاسم سلیمانی در واقعه اخیر ضربه‌ای قابل توجه به یکی از مهمترین منابع سرزمینی ما یعنی منبع انسانی است. 

اما به نظرم باید از لایه سطحی موضوع که می‌تواند مورد بهره‌برداری‌های سیاسی گوناگون قرار گیرد و اکنون می‌بینیم که قرار گرفته است گذر کرد و یک پرسش بنیادین را پاسخ گفت و آن پرسش بنیادین این است:

⭕️ عامل اصلی و ریشه‌ای از بین رفتن منابع گوناگون ایران‌زمین و از جمله منابع انسانی آن چیست؟

هر عاملی برای آنکه ذهن ما را از پاسخ‌گویی به این پرسش‌ بنیادین منحرف سازد عاملی انحرافی است و در صدد است که از خون پویا برای شستن خون قاسم یا از خون قاسم برای شستن و از یاد رفتن خون پویا استفاده کند؛ مراقب باشیم که ما در این بازی ویرانگر نیافتیم و به جای مِهر در این خاک نفرت نکاریم که آنگاه همه با هم بازنده خواهیم بود.

مراقب باشیم که عامل اصلی، در پس پرده، به بهانه خون پویا یا قاسم ما را به دو دسته متخاصم و در مقابل یکدیگر تبدیل نکند.

در این سرزمین چه شده است که ناکارآمدی سیاست داخلی خون پویا را در خیابان‌های همین سرزمین بر زمین می‌ریزد و ناکارآمدی سیاست خارجی خون قاسم سلیمانی را در بغداد. چرا سیاست داخلی و سیاست خارجی ما اینچنین ناکارآمد است؟

در این سرزمین چه شده است که گروهی از ایرانیان برای بر زمین ریخته شدن خون پویا هلهله و شادی می‌کنند و گروهی دیگر از ایرانیان برای بر زمین ریخته شدن خون قاسم. 

آیا نمی‌شد خون این دو بر زمین نمی‌ریخت و هر دو با زنده بودنشان در خدمت کاهش رنج‌های مردم ایران‌زمین و تعالی این سرزمین قرار می‌گرفتند؟ به گمانم اگر تا امروز نشده است اما فردا خواهد شد به شرط آنکه خون پویا یا قاسم، توجیحی برای ناکارآمدی‌ها و ضعف‌ها نشود و ذهن ما را از توجه به عامل اصلی پیدایش شرایط کنونی منحرف نسازد.

پویا و قاسم فرزند کَسی هستند و آن کَس ایران است. در غم ایران شادمانی نکنیم که نفرت زاده می‌شود و تنها به این پرسش بیاندیشیم:

ایران را چه شده است که خون فرزندانش به بهانه‌های گوناگون اینچنین بر زمین می‌ریزد؟

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۸ ، ۱۱:۱۵
سجاد فتاحی

 

(بخش دوم: در تالار ایران‌زمین)

✍️ سجاد فتاحی

 

⭕️ توضیح: در بخش نخست این نوشتار (بنگرید به http://apathtoliberation.blog.ir/1398/10/11/post%2096 ) تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که اگر ایران‌زمین، زبان به گفتگو با ما می‌گشود چه رویایی در سر داشت؟ در پایان آن بخش به تالاری بزرگ به نام ایران زمین وارد شدیم و اکنون ادامه نوشتار ...

 

... به تالار وارد می‌شویم همه هستند.

برای آنکه ایران، ایران شود همه باید باشند؛ باید مرزهایِ کاذب فرو بریزد؛ باید خطوطِ بین آنان که دغدغه پایداری و مانایی ایران را دارند سیال شود؛ باید حلاج در بیان اندیشه‌ و احساسش آنقدر آزادی و امنیت داشته باشد که شیخ در مسجد؛ باید اندیشه‌ی خیام و حافظ و مولوی بر صدر بنشیند چرا که اگر بر صدر نشست تساهلِ نهفته در آن مجال زندگی، اندیشه‌ورزی و سخن‌گویی به همه می‌دهد و ایران برای شکوفایی تشنه این است.

این است که در گوشه‌ای از تالار، سعدی در باب مدحِ فروتنی، خدمت به خلق، انسان‌دوستی و عدالت سخن می‌گوید ...

در گوشه‌ای دیگر حافظ در مزمتِ ریاکاری و دورویی داد سخن می‌دهد.

در گوشه‌ای دیگر سهروردی و مولوی با یکدیگر گفتگو می‌کنند ...

و در گوشه‌ای دیگر ...

چون اصل در تالار بر تساهل است مخالفان آنها نیز نظرات خود را آزادانه بیان می‌کنند اما این‌بار دیگر در تالار ایران‌زمین قواعد به گونه‌ای چیده شده است که کسی تعرضی به آنها نمی‌تواند بکند ... حلاج شمع‌آجین نمی‌شود ... سهروردی را نمی‌آزارند و به زندانش نمی‌افکنند و فرهنگِ ایران فیلسوفِ جوان خود را از دست نمی‌دهد ... گویی تاریخ ایران زمین عزم آن دارد که به گونه‌ای دیگر نوشته شود و نوشته خواهد شد.

در تالار که جلوتر می‌روی می‌بینی که مرزبندی‌هایِ تاریخیِ کاذب نیز فروریخته است ...

برای آنکه ایران، ایران شود باید مرزبندی‌هایِ تاریخی کاذب نیز کنار گذاشته شود؛ ایران کشوری است با هزاران سال تاریخ و نمی‌توان با کج‌سلیقگی، تاریخ آن را از 40 سال پیش یا 100 سال پیش نوشت.

بیماریِ کوررنگیِ اجتماعی باعث شده است به شخصیت‌های تاریخی‌ و نظام‌هایِ سیاسی این سرزمین نگاهی سیاه و سفید داشته باشیم؛ وقتی که کوررنگی اجتماعی داشته باشی همه چیز را یا سیاه می‌بینی یا سفید. نمی‌توانی بین اقدامات مثبت و منفی رضا شاه و محمد رضا پهلوی با اقدامات مثبت و منفی آیت‌الله خمینی و ... تفکیک و تمایزی قائل شوی. نظام پهلوی برای آدمی که دچار کوررنگیِ اجتماعی شده است یا سفید است یا سیاه به همان اندازه که جمهوری اسلامی برای عده‌ای یا سیاه است یا سفید. این نظام‌های سیاسی و شخصیت‌های تاریخی همگی بخش‌هایی از تاریخ این سرزمین‌اند که البته قطعا کفه ترازوی خدمت‌هایِ آنها به ایران زمین برابر نیست آنگونه که کفه ترازوی اشتباهات آنها نیز برابر نخواهد بود...

کوررنگی اجتماعی که داشته باشی اصلاح‌طلبان، اصول‌گرایان و تحول‌خواهان را یا سیاه می‌بینی یا سفید؛ در حالی که اگر نیک بنگری تمامی آنانی که دغدغه پایداری و مانایی ایران دارند و در هر یک از این جریان‌های سیاسی یا در جریانی دیگر جای گرفته‌اند تشابهات‌شان بسیار بیشتر از تفاوت‌هایشان است.

این است که اگر در رویا وارد تالاری بزرگ به نام ایران‌زمین شدی همه هستند ... چه آنها که تو دوست‌داری و چه آنها که نمی‌پسندی ... رازِ این حضور همگانی نیز تساهلی است که باید اصلی اساسی در طراحی سامانه حکمرانی این سرزمین باشد؛ اصلی که اگرچه در تاریخ فراوان ستایشش کرده‌ایم اما در عرصه عمل نتوانسته‌ایم اصول و قواعد خود را به‌گونه‌ای سامان دهیم که رعایت آن تضمین شده و کسی نتواند به بهانه‌هایی واهی آن را نقض کند. 

همین‌طور که در تالار گام بر می‌دارم با خود می‌اندیشم که رویای مشترک همه آنهایی که در این تالار حضور دارند چیست؟ رویایی که اگر توصیفش کردی همه آن را از آن خود بدانند و برای تحققش هم‌گام و هم‌پیمان شوند.

ادامه دارد ...

#رویای_ملی

#راهبرد_نوروز

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید تا آفریده شود.

⭕️ برای آفرینش رویای ملی ایرانیان به کانال زیر بپیوندید:

@royayemelli

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۱۵:۱۲
سجاد فتاحی

 

(بخش نخست: گفتگو با ایران)

✍️ سجاد فتاحی

 

 

برای به تصویر کشیدن رویایِ ملّی و نه رویایِ ملّیِ من، روش‌های گوناگونی وجود دارد؛ یکی از روش‌ها آن است که ایران زمین را در خیال خود سامانه‌ای زنده تصور کنیم و با او به گفتگو بپردازیم؛ دو دیگر آن است که باز هم در عالم خیال، تمامی ایرانیان را از ابتدای تاریخِ این سرزمین کهن فرابخوانیم و این بار با آنها به گفتگو بنشینیم؛ چرا که رویایِ ملّی نه متعلق به امروز است، نه دیروز و نه فردا و پس‌فردا؛ چرا که رویایِ ملّی نه متعلق به من است نه تو و نه او، بلکه متعلق به ماست؛ مایی به گستردگی تاریخ این سرزمین. این رویا، رویایی است برای تمامی فصل‌های وطن و تمامی ایرانیان در تمامی ادوار تاریخ؛ و از این‌رو نمی‌توان آن را به تنهایی به تصویر کشید.

 

اگر ایرانیان در گذشته رویایِ ملّی را اینچنین به تصویر کشیده بودند، امروز کار ما سهل‌تر بود و کافی بود تنها نقش خود را بر آن حک کنیم و به آیندگان بسپاریم؛ اما چون نشده است باید در این امر بکوشیم.

طبیعی است چنین امری، پروژه ای عظیم است که رساله های گوناگون باید در مورد آن نوشت و سال ها باید برای آن وقت صرف نمود؛ اما چنان ضرورت دارد که باید از همین امروز هر کداممان در حد توان آن را آغاز کنیم.

 

فکر می‌کنید اگر ایران، زبان به گفتگو با ما می‌گشود چه رویایی در سر داشت؟ و فکر می‌کنید اگر تمامی ایرانیان را از پریروز تا امروز و تا فردا و پس فردا گرد هم می آوردیم چه رویای مشترکی داشتند؟ 

 

نخست بیابید با ایران به گفتگو بپردازیم.

ایران در برابرمان ایستاده است! زن است یا مرد؟ پیر است یا برنا؟... نمی دانم، فقط می دانم ایران است در قامت سیمرغی که همه ایرانیان در آن تجلی یافته‌اند؛ هیچ‌یک حذف نشده‌اند و همه هستند بی کم‌وکاست؛ و این راز زیبایی آن است.

زبان به سخن می گشاید.

با چه زبانی؟

نمیدانم، گویی ترکیبی است از تمامی زبان‌های مردمان ایران زمین از گذشته های دور تا امروز، اما هر چه هست، آهنگی اهورایی دارد و زیباست و دلنشین... او نیز همانند تمامی سامانه‌های زنده دیگر، بزرگترین رویایش جاودانگی و پایداری است. 

 

از این منظر به نظرم رویایِ ملّیِ ایران، «ایرانِ پایدار» است. ایرانی که پایداری در ابعاد گوناگون اجتماعی و محیط‌زیستی وجه غالب آن است؛ چرا که پایداری ایران بدون جامعه‌ای بالنده و محیط زیستی پایدار امکان‌پذیر نیست؛ جامعه‌ای فرومانده و ناآگاه می‌تواند محیط‌زیست را نابود کرده پایداری ایران را با مخاطراتی جدی روبرو کند. 

 

حال بیابید به تالاری بزرگ برویم؛ بر سردر تالار با خطی زیبا که گویی ترکیبی از تمامی خطوطی است که از ابتدای تاریخ در ایران زمین رواج داشته است نوشته اند:

«ایران زمین»

به تالار وارد می‌شویم، همه هستند.

ادامه دارد...

 

#رویای_ملی

#راهبرد_نوروز

⭕️ این مطلب را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید تا آفریده شود.

⭕️ برای آفرینش رویای ملی ایرانیان به کانال زیر بپیوندید:

@royayemelli

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۸ ، ۱۵:۰۸
سجاد فتاحی