«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جریان سوم ایران گرا» ثبت شده است

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

 

وضعیت انقلابی در یک کشور شرایطی است که در آن از یک سو درصد قابل توجهی از مردم دستیابی به رویاها و آرزوهای خود را در چارچوب حفظ نظم سیاسی کنونی امکانپذیر ندانند و از سوی دیگر پروژه اصلاح ساخت سیاسی نیز به دلایل گوناگون امکانناپذیر بوده و تلاشها برای آن با شکست مواجه شده باشد.


در چنین شرایطی نیروها و جریانهای سیاسی کشور، علیرغم تکثرهای درونی، رفته رفته در دو قطب جای میگیرند: یک قطب، حامیان حفظ ساختار سیاسی و قطبی دیگر مخالفان ساخت کنونی و حامیان تغییر آن؛ که البته نمی‌توان تکثرهای درونی این دو قطب را نادیده گرفت، اما اصلی جامعه‌شناختی وجود دارد که سبب وحدت درونی هر یک از این دو قطب میشود و آن اصل این است: وجود رقیب مشترک تضادهای درونی را به حالت تعلیق در میآورد.

 

روند تغییر و تحولات ارزشها و نگرشهای جامعه ایرانی از یک سو و ناکارآمدیهای ساختاری سامانه سیاسی کنونی از سوی دیگر (که با برآمدن بحرانهای انباشته شده در چند دهه گذشته بیش از پیش خود را نشان می‌دهد) بیانگر آن است که جمعیت خواهان تغییر ساخت سیاسی که پاسخگویی به نیازهای خود را در چارچوب این ساخت امکانپذیر نمیدانند هر چه پیشتر می‌رویم افزایش خواهد یافت و سپاه انقلاب تقویت خواهد شد.

 

ماکس وبر جامعهشناس شهیر آلمانی جملهای دارد که وصف شرایط کنونی ایران است، مضمون این جمله آن است که: بدترین شرایط برای یک کشور زمانی است که طبقه حاکم در عین حال طبقه در حال زوال نیز باشند.
باید توجه داشت که مفهوم طبقه در نظام اندیشهای وبر فراتر از طبقه اقتصادی است و تفاوتهای فرهنگی را نیز شامل می‌شود. طبقه حاکم در ایران از آنرو که ایجاد اصلاحات اساسی ساختاری را به معنای زوال خود میداند جز در شرایطی که به نظر می‌رسد دیگر کار از کار گذشته است و اکثریت جامعه حاضر به مصالحه نیست و شنیدن صدای انقلاب دیگر فایدهای ندارد، تن به اصلاحات ساختاری اساسی که لازمه برون رفت از شرایط کنونی است نخواهد داد و این اندک امید موجود نسبت به انجام اصلاحات اساسی پیش از رسیدن به نقطه بیبازگشت را کمرنگ میکند. باید توجه داشته باشیم که میل به مصالحه در جوامع همانند سایر پدیدههای اجتماعی زمانی دارد که اگر زمان آن گذشت مصالحه بین دو قطبِ تضاد اگر نگوییم غیر ممکن اما به دشواری امکانپذیر خواهد بود.      


با در نظر داشتن مجموع نکات فوق و شرایط ایران باید گفت:    
⭕️ حرکت جامعه ایرانی به سمت وضعیت انقلابی که با توجه به شاخصهای اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادی از آبان 96 آغاز شده بود و اولین تجلی آن در دی ماه 96 خود را نشان داد، با رخدادها و اعتراضات آبان 98 شدت گرفت و با ضربهای قابل توجه به اعتماد به نظام سیاسی ناشی از رخداد هدف قرار گرفتن پرواز شماره 752 و اعتراضات متعاقب آن به شدت تسریع شد.         

پاسخ به این پرسش که زمان وقوع انقلاب چه زمانی است؟ از آنرو که این پدیده اجتماعی- سیاسی در شرایطی رخ میدهد که جوامع از مرز پیچیدگی به آشوب گذر کردهاند به دشواری امکانپذیر است؛ در وضعیت انقلابی هر رخداد کوچک یا بزرگ، انقلاب را به مرحله نهایی میرساند.

این پرسش نیز که آیا لزوماً انقلاب به ایجاد وضعیتی بهتر در کشور منتهی خواهد شد یا خیر نیز پاسخی قطعی ندارد و به عملکرد جامعه در زمینه بنیانگذاری ساخت سیاسی بعدی وابسته است. بنیانگذاری ساختی سیاسی، ناکارآمدتر از ساخت کنونی، فاجعه آفرین است و بنیانگذاری ساختی سیاسی، کارآمدتر از ساخت کنونی رهاییبخش و امید آفرین.  

وقوع یا عدم وقوع انقلابها با قدرت سرکوب نظامهای سیاسی نیز رابطه دارد؛ این قدرت سرکوب برای ساخت سیاسی کنونی به دو دلیل به شدت کاهش یافته است و در ادامه کاهش خواهد یافت. نخست ایجاد تزلزل در اعتقاد و اعتماد برخی نیروهای ارزشی نسبت به ساختار سیاسی که ارزشهای آنها را نقض کرده است و دیگری افزایش فشارهای اقتصادی بر بخشهای دیگری از این نیروها، همراستا با سایر بخشهای جامعه، که در کوتاه و بلند مدت امیدی به برطرف شدن آنها نیست و بر اساس نظر کارشناسان هرچه پیشتر رویم بیشتر نیز خواهد شد.

با در نظر داشتن نکات فوق جدا از هر احساس مثبت یا منفی که نسبت به پدیده انقلاب داشته باشیم به نظر میرسد اکنون جامعه ایرانی به صورت کامل در وضعیت انقلابی قرار گرفته است و هرچه پیشتر رویم این وضعیت تعمیق خواهد شد.

بر این اساس در پاسخ به پرسش آنانی که میخواهند بدانند انقلابی در راه است یا خیر باید گفت:

آری! صدای پای انقلاب می‌آید.

 

#انقلاب

#جریان_سوم_ایرانگرا

⭕️ این متن را اگر می پسندید به اشتراک بگذارید.

@SIAGS

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۸ ، ۱۳:۴۳
سجاد فتاحی

 

✍️ سجاد فتاحی - جامعه‌شناس

t.me/SIAGS

در شرایط کنونی جریانهای سیاسی کشور را میتوان به دو دسته اصولگرایان و ایرانگرایان تقسیم کرد. وجه ممیزه این دو جریان از یکدیگر آن است که اصولگرایان در بین دوگانههایی چون «اسلام یا ایران» و «ایران یا نظام»، اسلام یا نظام را برمیگزینند و ایرانگرایان در بین ایندوگانهها با این استدلال که نسبت اسلام و نظام با ایران نسبتی خاص به عام است ایران را بر خواهند گزید. در این جریان، اسلام جزئی از فرهنگ ایرانی و نظام تنها ابزاری برای بهبود وضعیت ایران و ایرانیان است؛ جزء به کل نباید مسلط شود و ابزار تنها تا زمانی قابلیت حفظ دارد که در خدمت هدف باشد.

ایرانگرایان خود به سه دسته تقسیم میشوند: «اصلاحطلبان»، «براندازان» و جریان سومی که به نظر میرسد از نظر تعداد در مقایسه با دو جریان دیگر در اکثریت قرار دارد؛ اما از نظر سازماندهی نسبت به دو جریان دیگر به دلایل گوناگون ضعیفتر است و همین امر سبب دیده نشدن یا شنیده نشدن صدای آنها در فضای سیاسی کنونی کشور شده است.

جریان سوم ایرانگرایی ستیزی با اصلاحطلبی و اصلاحطلبان در ایران ندارد و تنها واقعبینانه معتقد است که بواسطه محدودیتهای موجود در ساخت سیاسی کنونی، پروژه اصلاحات پروژهای شکست خورده است؛ از نظر این جریان در ساخت سیاسی کنونی اگر هم اصلاح امکانپذیر باشد با حضور اصلاحطلبان در قدرت میسر نخواهد شد و حضور آنها در ساخت قدرت بواسطه افزایش تنشهای سیاسی، اندک امید پذیرش اصلاح از سوی لایههای سخت قدرت در شرایط دشواری که ممکن است این لایهها به سمت انجام اصلاحات اساسی متمایل شوند را از بین میبرد. این جریان فهم همدلانهای از دغدغه اصلاحطلبان ایرانگرا دارد که فردای پس از جمهوری اسلامی را فردایی پر از عدم قطعیتها و مخاطرات گوناگون میدانند اما این فهم همدلانه مانعی در برابر دیدگان آنها نیست که این واقعیت را نبینند که اصرار بر پروژه اصلاحطلبی در شرایطی که اصولا امکان ساختاری آن فراهم نیست؛ تنها آتش زدن بر اعتماد جامعه نسبت به خود است؛ سرمایهای که بیش از هر چیز دیگری در همان فردای پر مخاطرهای که اصلاحطلبان بیم آن را دارند به کار خواهد آمد.

جریان سوم ایرانگرا ستیزی نیز با براندازان ندارد و آنها را به مثابه هموطنانی میبیند که بخش قابل توجهی از آنها دلبسته ایراناند اما در روش بهبود وضعیت ایران نظری متفاوت دارند. جریان سوم ایرانگرا از منظری منطقی معتقد است که بهتر است پایگاه اصلی و رهبران اصلی یک جریان سیاسی ایرانگرا، در درون مرزهای کشور باشند؛ به همین دلیل نیز هست که یک بیانیه میرحسین موسوی پس از بیش از 10 سال حصر، احساس مثبت بیشتری را از بیانیهها و حمایتهای پی در پی در برون مرز در بین حامیان این جریان ایجاد میکند. این جریان بواسطه تجربههای تاریخی ناخوشایند، مرزبندی روشنی با هرگونه حمایت خارجی از جریانهای سیاسی ایران دارد. مساله ایران تنها باید با اتکا به ایرانیان حل شود حتی اگر زمان حل مساله طولانیتر شود.

جریان سوم ایرانگرا، بهبود وضعیت ناگوار کنونی در ایران را که در ریشهایترین سطح برآمده از تمرکز بدون نظارت قدرت در بخشی از ساخت سیاسی است با تکرار ساخت سیاسی دیگری که کم و بیش دچار همین آسیب است میسر نمیداند؛ اگرچه وظیفه این جریان است که از رویکرد سلبی فراتر رفته و بهگونهای ایجابی بگوید که اگر این و آن نه پس چه؟ این جریان باید بداند که جامعه برای همیشه معلق نخواهد ماند و دست به انتخاب خواهد زد.

جریان سوم ایرانگرا در پی فهم همدلانه و گفتگو با جریانهای دیگر ایرانگراست و در دام خاطرات ناخوشایند دو جریان دیگر از یکدیگر و برچسبزنیهای آنها به هم نمیافتد و یکی از مهمترین انتقادهایش به دو جریان ایرانگرای دیگر برچسبزنیهای آنها به هم و گفتگوی متخاصمانه آنها با یکدیگر است.

جریان سوم ایرانگرا هم اصلاحطلبان، هم براندازان و هم بخش قابل توجهی از اصولگرایان را دلبسته ایران میداند و همین وجه مشترک را برای آغاز گفتگو با تمامی این جریانها که لازمه جلوگیری از رشد خشونت است کافی میداند.

به نظر میرسد جریان سوم ایرانگرا تا پیش از بیانیه اخیر میرحسین موسوی از نبود یک شخصیت محوری در این جریان رنج میبرد؛ اما اکنون میرحسین موسوی با توجه به نکات طرح شده در بیانیه کوتاه او، عضوی از این جریان است و تصور میکنم صاحب بیشترین سرمایه اجتماعی در بین حامیان این جریان، همین نیز او را تبدیل به شخصیت محوری جریان سوم ایرانگرا میکند. شخصیتی که اگرچه محوری است، اما به پرسش کشیده میشود؛ چرا که ماهیت این جریان به گونه‌ای است که شخصیت محوری در آن هیچگاه تقدس نخواهد یافت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۹
سجاد فتاحی