«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

«ایران‌نامه»

ایران‌نامه جایگاهی است برای انتشار یادداشت‌های من دربارۀ ایران

نویسندگان

۲۲۳ مطلب توسط «سجاد فتاحی» ثبت شده است

پنجمین مطلب از مطالب وبلاگ سیستم‌های اجتماعی تحت عنوان «طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترلی» منتشر شد.

در این مطلب تلاش شده است ضمن ارائه تعریفی از طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترلی به معرفی اصول عامی که در تحلیل و طراحی این سیستم‌ها می‌بایست در نظر داشت پرداخته شود. به این ترتیب و با توجه به مطالب منتشر شده تا کنون، زمینه برای ورود دقیق‌تر به بحث سیستم‌های اجتماعی، سیستم‌های کنترل اجتماعی و طراحی و تحلیل آنها فراهم شده؛ که به این موضوعات در هفته‌های آینده پرداخته خواهد شد.

بحث طراحی و تحلیل سیستم‌های کنترل اجتماعی از آن رو مهم است، که پاسخی به این پرسش کلیدی و تاریخی را در خود دارد که «چرا ایرانیان علیرغم صرف هزینه‌های مادی و معنوی بسیار در طول تاریخ خود که در بعضی موارد بسیار فزون‌تر از هزینه‌هایی است که کشورهای دیگری که اکنون در وضعیت مناسبی‌تری در مقایسه با ایران قرار دارند پرداخته‌اند، هنوز نتوانسته‌اند به موقعیتی مطلوب و یا نسبتا مطلوبی که شایسته تاریخ و تمدن این سرزمین باشد دست یابند؟»

از منظر نظریه سیستم‌های کنترل اجتماعی، مشکل اصلی ایرانیان در طول تاریخ پر فرازو نشیب‌شان را می‌بایست در طراحی ضعیف سیستم‌های کنترل اجتماعی از سوی آنان جستجو کرد. به عبارتی هر گاه که ایرانیان یا بواسطه تلاش‌ها و جانفشانی‌های خود و یا بواسطه ناکارآمدی سیستم‌های کنترل اجتماعی حاکم بر کشورشان در مواجهه با پیچیدگی‌های محیطی پیش‌رو، از سلطه سیستم‌های کنترل اجتماعی ناکارآمد پیشین خود رهایی یافته‌اند، بواسطه عدم دقت در طراحی سیستم‌های نوین، در بهترین حالت، سیستم‌های پیشین را بازتولید کرده‌اند و در بدترین حالت، اقدام به طراحی سیستم‌هایی نموده‌اند که از سیستم‌های پیشین برای رساندن ایران به جایگاه مطلوب آن به مراتب ناکارآمدتر بوده‌ است. نتیجه نیز این شده است که شرایط ناگوار پیشین و در بعضی موارد شرایطی ناگوارتر از شرایط پیشین بازتولید شده است.  

 http://socialsystems.blog.ir/1394/04/24/post%205

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۹
سجاد فتاحی

 

توضیح: امروز به هنگام بررسی نوشته‌های سال‌های گذشته به این متن برخوردم، که در اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد 1392 و در هنگامه رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری آن سال و پیرامون استراتژی مناسب تحول‌خواهان در آن زمان نوشته شده است؛ بعد از احساس ناامیدی حاصل از رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که تصویر هراس انگیز آینده ایران مجالی برای باقی ماندن طولانی مدت در آن حس را ایجاد نکرد؛ نسخه اولیه این متن را که ناپخته‌تر از نسخه کنونی بود برای استاد عزیزم دکتر محمد فاضلی فرستادم و پس از چند بار رفت و برگشت تبدیل به نسخه‌ای شد که اکنون منتشر می‌شود؛ نمی‌دانم در آن فضا اثری بر جای گذارد و یا خیر و نمی‌دانم به دست کسانی که باید می‌رسید، رسید و یا خیر،  اما خوشحالم که روال امور به گونه‌ای پیش رفت که بهترین مسیر تصور شده در متن تحقق یافت. امروز و در شرایط پس از توافق که تصور می‌کنم موج اجتماعی ایجاد شده مجالی برای مخالفان توافق در جهت عدم پذیرش آن باقی نگذارده است، ایران می‌تواند تبدیل به یکی از نمونه‌های کم شمار برای گذر مسالمت‌آمیز از سیستم‌های اجتماعی تمامیت‌خواه به سیستم‌های اجتماعی دموکرات گردد، که در تاریخ بشر بنا به دلایل گوناگون چندان امکان‌پذیر نشده است؛ اینکه این امر چگونه میسر می‌شود موضوعی است که بخشی از پاسخ آن در این متن و بخش دیگر آن در متنی است که پیشتر با عنوان «  الگوهای تغییر سیستمی در ایران و استراتژی تحول خواهان در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی» منتشر شد (http://apathtoliberation.blog.ir/1394/03/10/post%2012). برای صحبت پیرامون استراتژی تحول‌خواهان در آینده نیازمند بازخوانی مسیری هستیم که از خرداد 92 تا امروز طی شده است. به نظر می‌رسد این متن نقطه شروع این حرکت را نشان می‌دهد.

 

در صورت عدم تایید صلاحیت آیت‌الله هاشمی با حکم حکومتی که دیگر قطعی شده است، تحولخواهان تنها دو راه در پیشروی خود دارند: یکی حمایت از یکی از دو کاندیدای نزدیک به اصلاح‌طلبان باقی مانده در عرصه و دیگری کنارهگیری از انتخابات. به نظر میرسد فرایند انتخابات ریاست جمهوری تا همین نقطه نشان داده است که حضور هاشمی در عرصه انتخابات حتی با وجود رد صلاحیت وی پیامدهای مثبتتری برای جریان تحول‌‌خواهی در مقایسه با عدم حضور او در انتخابات داشته است. رد صلاحیت هاشمی هزینه بسیار سنگینی را بر جریانهای مخالف حضور او در عرصه انتخابات تحمیل نموده و انتقادات پنهان و آشکار جریانهای معتدل اصولگرایی را نیز به همراه داشته است. کمترین دستاورد حضور هاشمی قرار دادن جریان حاکم در موقعیتی دشوار بود که آنان را مجبور نمود که با پرداخت هزینهای سنگین از آن گذر نمایند.

از نظر جهتگیری فکری به نظر میرسد که هاشمی و حسن روحانی تفاوت چندانی با یکدیگر نداشته باشند. تنها وجه مشخصه هاشمی در مقایسه با حسن روحانی که البته از اهمیت فراوانی نیز برخوردار است وزنه شخصیتی هاشمی است؛ که همین وزنه شخصیتی او را به عنوان بهترین نامزد تحولخواهان در شرایط کنونی معرفی کرد. اما اکنون هاشمی امکان حضور در انتخابات را نداشته و تحولخواهان باید به این پرسش اساسی که به نظر میرسد در شرایط کنونی ذهن بسیاری از آنان در جناحهای مختلف این جریان را به خود مشغول نموده است پاسخ دهند که آیا تحت این شرایط تحولخواهان باید همچنان به بازی در عرصه انتخابات ادامه دهند یا خیر؟ نگارنده با در نظر داشتن نکاتی که در پی میآید معتقد است که ادامه حضور در عرصه انتخابات و حمایت از حسن روحانی به روشی که در ادامه بیان میشود پیامدهای مثبتتری را برای تحولخواهان از عدم شرکت آنان در انتخابات خواهد داشت.

علت ترجیح حسن روحانی بر محمدرضا عارف نیز این است که به نظر میرسد در شرایط کنونی ائتلاف بر سر روحانی در مقایسه با عارف در بین جناحهای مختلف تحولخواهی راحت‌تر شکل گرفته و همچنین از بین روحانی و عارف، این روحانی است که میتواند بخشی از آراء جریانهای معتدل اصولگرا را نیز به خود اختصاص دهد. امتیاز دیگری که روحانی را بر عارف مقدم میدارد، توان چانه‌زنی با مقامهای بلندمرتبه نظام است. وی پیش از این در سال 1382 و به هنگام امضای معاهده سعدآباد درخصوص مسأله هسته‌ای این توانمندی را بروز داده بود. این عامل در شرایط کنونی یکی از مهم‌ترین فاکتورهایی است که یک نامزد جریان تحولخواه باید از آن برخوردار باشد.  اگرچه هر دوی این افراد در مقایسه با آیت‌الله هاشمی از توانایی بسیار کمتری در این زمینه برخوردارند اما در بین این دو با توجه به موضوعاتی همچون اقدام دکتر حسن روحانی برای رفع حصر آیت‌الله منتظری و موضوع هستهای، وی از اولویت بیشتری برخوردار است. در ضمن، باید در نظر داشت که حسن روحانی از بخت بیشتری برای همراهی بخش مهمی از روحانیت معتدل، منتقد و معترض برخوردار است. به یاد داشته باشیم که دکتر حسن روحانی تنها شخصیت روحانی موجود در میان هشت کاندیدای نهایی است.

در بین دو حالت کلی ادامه یا عدم ادامه حضور تحولخواهان به نظر میرسد دو حالت زیر در هر یک از این دو شرایط بهترین حالات ممکن باشند:

1-    بهترین حالت در صورت عدم ادامه حضور در انتخابات: انتقاد هاشمی از عملکرد شورای نگهبان و کنارهگیری عارف و روحانی در اعتراض به رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی و فراهم نشدن شرایط رقابت حداکثری.  

2-    بهترین حالت در صورت ادامه حضور در انتخابات: اعلام حمایت آیت‌الله هاشمی از دکتر حسن روحانی بواسطه جلوگیری از تحمیل هزینههای بیشتر به کشور-  و بیان مطالبات جناح میانه تحولخواهی از قبیل غیرامنیتی شدن فضای سیاسی کشور، لزوم در پیش گرفتن سیاست خارجی هوشیارانه و توأم با تعامل سازنده،  و مواردی از این دست با استفاده از فرصت تبلیغات انتخاباتی از سوی دکتر عارف و در نهایت انصراف وی از انتخابات در حمایت از روحانی.  (این گزینه در شرایطی مطرح است که در نهایت نظرسنجی‌ها نشان دهند دکتر حسن روحانی از آراء بیشتری برخوردار است و با اضافه شدن آراء دکتر عارف، بخت وی افزایش می‌یابد.)

نتیجه احتمالی حالت نخست یعنی عدم ادامه حضور در انتخابات چیست؟ با این عمل به نظر میرسد سطح تخاصم بین جناح راست تحول‌‌خواهی که در بین تحولخواهان از نزدیکی بیشتری به جریانهای ذی قدرت درون نظام برخوردار است و توانسته است برخی کانالهای ارتباطی خود را با نظام حفظ نماید افزایش یافته و اندک کانالهای ارتباطی موجود نیز قطع میگردد. کانالهایی که در شرایطی بحرانیتر از شرایط موجود که حفظ ارتباط این بخش از جریان تحولخواهی با مقامات نظام ممکن است بتواند هزینههای تحمیلی به کشور را کاهش دهد، تحولخواهان و کشور را از این ارتباط بی بهره خواهد نمود. باید توجه داشته باشیم که تحولخواهان هم اکنون دارای جریانها و رهبران مختلفی برای نقش آفرینی در شرایط گوناگون میباشند سبزها و موسوی برای بحرانیترین شرایط، خاتمی و اصلاحطلبان نزدیک به وی برای شرایطی اندکی بهتر از بحرانی‌ترین شرایط اما با انتخاب حالت قهرگونه تحول‌خواهان، آنان اندک کانالهای ارتباطی کنونی خود با نظام را قطع نموده و در صورت ادامه شرایط موجود، که میتواند به دلیل موازنه قوای بینالمللی یا هر عامل دیگری باشد از نقش‌آفرینی در شرایطی که میتوانند به منافع ملی خدمت نمایند باز  خواهند ماند. بعلاوه اینکه به جریان حاکم اجازه خواهد داد که در غیاب جریان تحولخواهی و بدون نگرانی از ادامه حضور آن‌ها در انتخابات، بدون پرداخت هر هزینهای هر گونه که خود تمایل دارند صحنه انتخابات را مدیریت نمایند و بهترین نامزد مد نظر خود را که در شرایط کنونی به نظر میرسد سعید جلیلی باشد از صندوقهای رای بیرون آورند.

اما در صورت برگزیدن حالت دوم، یعنی اعلام حمایت آشکار از دکتر حسن روحانی که تشابهات فراوانی با آیت‌الله هاشمی دارد و استفاده دکتر عارف از فرصت تبلیغات و در نهایت کنارهگیری از انتخابات به نفع آقای روحانی، حالتهای زیر متصور است:

-          حسن روحانی در انتخاباتی بدون مهندسی در مقابل رقیب دیگر شکست خواهد خورد.

-         حسن روحانی در انتخابات پیروز خواهد شد.

-         جریان حاکم مجبور خواهد شد با مهندسی آرا مانع پیروزی روحانی به هر نحو ممکن شود.

در صورت وقوع حالت نخست، حداقل دست‌آورد تحولخواهان از ادامه حضور در انتخابات منهای تمامی دست‌آوردهایی که از حضور هاشمی در آن، نصیب این جریان شده است، استفاده از فرصت انتخابات برای طرح مطالبات و برقراری ارتباط با بدنه اجتماعی و معرفی الگویی بدیل در مقایسه با الگویی است که حاکمیت سعی در به پیروزی رساندن آن دارد و به نظر میرسد منافع ملی را به شدت به خطر خواهد انداخت. دیگر پیامد مثبت این حالت در صورت وقوع، برای جریان تحولخواهی و بویژه جناح راست این جریان معرفی گزینهای بدیل برای رهبری جناح راست تحولخواهی است، امری که با توجه به افزایش سن آیت‌الله هاشمی از اهمیت فراوانی برای این جریان برخودار است. حاکمیت همچنین با تأیید صلاحیت دکتر حسن روحانی، گزینهای را برای تحولخواهان جهت معرفی در انتخابات دور بعد در صورت ادامه شرایط کنونی ایجاد نموده است که در صورت برگزیدن رویکرد نخست و انصراف از انتخابات در اعتراض به رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی این فرصت را نیز از دست خواهند داد. در این حالت با توجه به رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی و عدم حضور آقای خاتمی که سبب شده است نامزدهای اصلی آنان در این انتخابات حضور نداشته باشند شکست تحول‌‌خواهان هزینه چندانی را به آنها تحمیل نخواهد کرد.

در صورتی که دکتر حسن روحانی پیروز انتخابات باشد، ایدهآل‌ترین حالت برای تحولخواهان در شرایط کنونی رغم خورده و نیازی به بیان پیامدهای مثبت آن نیست. اما در صورت شکست حسن روحانی در انتخاباتی که از نظر آرا مهندسی شده باشد البته به نظر میرسد در شرایط کنونی تحولخواهان برای اطلاع از این امر هیچ مکانیزمی را در اختیار ندارند- نظام برای همین مهندسی آرا در صورت آشکار شدن آن، باید هزینههای دیگری را نیز پرداخت نموده و همین امر شکاف درون حاکمیت را در بین جناحهای مختلف اصولگرایی افزایش خواهد داد و بر قدرت اجتماعی تحولخواهان خواهد افزود.  

نقش سیدمحمد خاتمی نیز در این میان از اهمیت فراوانی برخوردار است، ایشان نیز میتوانند با حمایت از روحانی بر آراء او، در شرایط کنونی که هیچ یک از نامزدها رای بالایی ندارند، بیافزایند. بعلاوه اینکه رهبری جناح چپ تحولخواهی یعنی میرحسین موسوی به صورت خواسته یا ناخواسته سکوت کرده است و همین امر سبب میشود که تحولخواهان تمامی قدرت خود را در این عرصه وارد ننموده و در صورت شکست هزینه کمتری را متحمل شوند.

با توجه به تمامی مطالب فوق از نظر نگارنده بهترین استراتژی در شرایط کنونی باقی ماندن دکتر عارف و دکتر حسن روحانی در عرصه انتخابات، حمایت آیت‌الله هاشمی و سید محمد خاتمی از دکتر حسن روحانی و البته تداوم بیان انتقادات ایشان به رویه جاری در کشور، استفاده دکتر عارف از فرصت تبلیغات برای طرح مطالبات جناح میانه و چپ تحولخواهی و در نهایت کنارهگیری وی از گردونه انتخابات به نفع دکتر حسن روحانی است. جریانهای مختلف تحولخواهی نیز میتوانند از فرصت تبلیغات انتخاباتی برای طرح مطالبات خود و از جمله اعتراض گسترده به رد صلاحیت هاشمی استفاده کرده و به پیروزی روحانی در انتخابات امیدورا باشند.

در این میان توجه به نکات زیر در به موفقیت رسیدن این استراتژی از اهمیت فراوانی برخوردار است:

-         بیانیهها و نوع حمایت آیت‌الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی از دکتر حسن روحانی از اهمیت فراوانی در شرایط کنونی برخوردار است. تاکید بر منافع ملی و خطری که تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند باید در این بیانیهها و حمایتها مورد تاکید قرار گیرد. حمایت از دکتر روحانی نباید به عنوان حمایت از یک شخص قلمداد شود، بلکه این حمایت باید در راستای دفاع از منافع ملی و رهانیدن کشور از خطری باشد که آن را تهدید میکند. این بیانیهها و حمایتها در اندک فرصت باقی مانده تا انتخابات میتواند موجی را که دکتر روحانی برای پیروزی در انتخابات به آن نیازمند است ایجاد نماید. میزان آرائی که از سبد آرای سید محمد خاتمی و آیت‌الله هاشمی به سبد دکتر روحانی منتقل میشود بستگی شدیدی با لحن و ادبیات این بیانیهها و حمایت‌‌ها دارد.

-         به نظر میرسد در شرایط کنونی آیت‌الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی هستند که میتوانند با استفاده از وزنه شخصیتی خود دکتر عارف را به بر عهده گرفتن نقشی که او می‌تواند ایفا نماید مجاب نمایند. در صورتی که دکتر عارف توانایی یا آمادگی طرح مطالبات جناح میانه و یا چپ تحولخواهی را ندارد، پذیرش کنارهگیری به نفع روحانی از سوی او کفایت میکند. در صورتی که عارف مجاب به کنارهگیری از فرایند انتخابات نگردد باید تنها روحانی به عنوان نامزد نهایی تحولخواهان معرفی گردد.

-         زمان عاملی اساسی است. هر چه سریعتر نسبت به استراتژی تحولخواهان تصمیمگیری شود فرصت بیشتری برای جلب آرا به سمت دکتر روحانی وجود خواهد داشت.

-         همراهی قاطع سیدمحمد خاتمی و آیت‌الله هاشمی سبب خواهد شد که بخش وسیعی از تحولخواهان که به سبب شوک ناشی از رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی تمایلی به شرکت در انتخابات ندارند در تصمیم خود به نفع دکتر روحانی تجدید نظر نمایند.      

سخن آخر

-         ممکن است با پیشرفت فضای انتخاباتی، مشخص شود که دکتر عارف از قابلیت بیشتری برای کسب آراء برخوردار است (که نگارنده البته چنین تصوری ندارد). در این صورت می‌توان نقش‌های در نظر گرفته شده برای دکتر عارف و دکتر حسن روحانی در این نوشتار را جابه‌جا کرد. در شرایط اعتقاد به چنین سناریویی، آیت‌الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی می‌توانند تا زمان مشخص شدن رأی‌آوری دکتر عارف و دکتر حسن روحانی، صبر کنند و از حدود 15 اردیبهشت نسبت به حمایت قاطع از یکی از این دو نفر اعلام نظر کنند.

-         بدترین گزینه برای تحول‌خواهان آن است که چیزی شبیه به تجربه سال 1384 را تکرار کنند و هر دو کاندیدای تحول‌خواه نزدیک به اصلاح‌طلبان در صحنه باقی بمانند. به نظر می‌رسد سبد آراء هر دو کاندیدا شباهت‌های ساختاری دارد و در صورت کنار رفتن یکی به نفع دیگری، احتمال ریخته شدن آراء وی به سبد یکی از کاندیداهای اصولگرا بسیار اندک است. از این‌رو رقابت نکردن این دو در انتخابات با یکدیگر، بسیار مهم است.

-         بر مبنای همین راهبرد، به شدت مهم است که هر دو کاندیدا و طرفداران آن‌ها، در مقابل همه تخریب‌های احتمالی، چه در جریان مناظرات و چه در بقیه فرایند انتخابات، حمایت از یکدیگر را در فهرست راهبرد خود داشته باشند.

-         در صورت کنار رفتن یکی از دو کاندیدای تحول‌خواه به نفع دیگری، لازم است ستادهای فرد کنار رفته برای فعالیت احتمالی در دور دوم به نفع کاندیدای تحول‌خواهی که به دور دوم می‌رود، فعال باقی بمانند.

-         روی بازنمایی ائتلاف روحانی-عارف، به عنوان ائتلافی با عناوین زیر می‌توان کار کرد:

·        منافع ملی-اعتدال

·        تدبیر، امید، آینده

·        امید، اعتدال، آینده

-         به هر حال، راست اصلاح‌طلب بودن دکتر حسن روحانی، و اصلاح‌طلب نزدیک به اصولگرایان بودن دکتر عارف، می‌تواند تداعی کننده‌ی منشی باشد که آیت‌الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی دنبال آن بوده‌اند. این بازنمایی می‌تواند برانگیزاننده بخشی از همان شوقی باشد که ظرف ده روز مردم را به ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی جذب کرد.

-         بر این اساس، در شرایط فعلی بیش از تعیین کردن کاندیدایی که در صحنه باقی می‌ماند، مشخص کردن تکلیف ائتلاف اهمیت دارد. این ائتلاف بدون نقش‌‌آفرینی فعال آیت‌الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی، تشکیل نخواهد شد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۲۳:۲۱
سجاد فتاحی


چشمه های باستانی طاق بستان هم خشک شد، همانند سراب باستانی نیلوفر و همانند بسیاری از چشمه ها و سراب های این کشور کهن، تا گواهی باشد بر ناکارآمدی سیستمی که مولد بحران است و بدتر از آن در شناسایی بحران و در مواجهه با آن ناکارآمد. این مکان باستانی می بایست شاهد تجمعی باشد، در اعتراض به ناکارآمدی هایی که اگر چاره‌ای پیرامون آن اندیشیده نشود، طومار تمدن ایرانی را در هم خواهد پیچید. داریوش بزرگ ای کاش می دانست که برای تحقق آرزوهایش، در کنار یاری اهورامزدا، این سرزمین

  به نظام های اجتماعی و سیاسی کارآمد نیز نیازمند است، چرا که سیستم های ناکارآمد، پای دشمن و خشکسالی و دروغ را به این کشور باز نموده و اهورامزدا در این میان تنها می‌تواند ناباورانه نظاره گر نابودی این سرزمین کهن باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۳:۳۰
سجاد فتاحی

سومین مطلب وبلاگ سیستم‌های اجتماعی با عنوان «سیستم‌های کنترلی حلقه بسته» و «سیستم‌های کنترلی حلقه باز» منتشر شد.

اهمیت مطالب طرح شده در این قسمت از آنروست که بخش عمده‌ای از سیستم‌های‌ کنترل اجتماعی موجود در تاریخ ایران به صورت عام و آن نوع سیستم کنترل اجتماعی که پس از انقلاب 1357 مورد طراحی قرار گرفته است، به صورت خاص، در زمره سیستم های کنترل اجتماعی حلقه باز قابل رده بندی هستند. این نوع سیستم های کنترل اجتماعی، بواسطه عدم سنجش و در نتیجه عدم اطلاع از وضعیت خروجی سیستم اجتماعی ایران، که ناشی از عدم آگاهی درباره تاثیراتی است که این سنجش ها میتوانست بر بهبود عملکرد سیستم بر جای گذارد و همچنین اتخاذ رویکردی ایدئولوژیک به مسائل اجتماعی و سیاسی، با تبدیل شدن به سیستم های کنترل اجتماعی حلقه باز، سال‌ها دستورات عملکردی یکسانی را تجویز نموده و به همین دلیل بر میزان ناپایداری سیستم افزوده‌ اند، که این ناپایداری ها نیز به فروپاشی پی در پی سیستم های کنترلی منجر شده‌ است. البته طراحی نامناسب سیستم‌های کنترل اجتماعی بعدی سبب شده که بواسطه باقی ماندن خطاهای سیستمی پیشین، ایرادات سیستم‌های قبلی تکرار شده و در نتیجه سیستم‌های بعدی نیز به سرنوشت‌ سیستم‌های پیشین دچار گردند. شاید بتوان راز دور تاریخی‌ای را که قرن‌ها جامعه ایرانی به آن دچار شده‌ و به بهترین شکل در نظریه «استبداد تاریخی ایران» استاد گرانقدر همایون کاتوزیان چهارچوب‌بندی شده است در همین مورد جستجو نمود.  

با توجه به موضوع روز «بحران آب در ایران» می توان مطالب فوق را به گونه‌ای شفاف‌تر توضیح داد.  

باز بودن حلقه سیستم کنترل اجتماعی، در موضوع آب در ایران، سبب شده است که سال‌ها کنترل کننده این سیستم، که دارای ضعف‌های جدی در طراحی است و در مطالب بعدی به آن پرداخته خواهد شد، نسبت به روند رو به تشدید بحران آب که از دهه‌ها پیش آغاز شده است بی اطلاع و در برخی موارد بی توجه باشد. در تمامی این دهه‌ها علیرغم آنکه وضعیت منابع آبی کشور به دلایل گوناگون که نگارنده مهمترین آن را ضعف طراحی سیستم کنترل اجتماعی در ایران می‌داند، در حال حرکت به وضعیت زرد و قرمز بود؛ کنترل کننده سیستم اقدام به صدور دستوراتی ‌می‌نمود که بر عمق و فاجعه بحران آب در ایران می‌افزود؛ تا آنکه امروز بحران چنان قد علم کرده است که در صورت ادامه مسیر قبل، نه تنها سیستم کنترلی با چالش‌هایی جدی مواجه خواهد شد، بلکه فاجعه‌ای بزرگ در تاریخ این کشور رقم خواهد خورد.

نمونه‌ای دیگر از ضعف چنین سیستم‌هایی در مواجهه با پیچیدگی‌های پیش رو را می‌توان در موضوع پرونده هسته‌ای ایران یافت، که بواسطه شرایط حساس کنونی و ارجحیت منافع ملی، در مجالی دیگر به آن پرداخته خواهد شد.  

با در نظر داشتن مفاهیم مطرح در نظریه مجموعه‌های فازی، برای افزایش درجه عضویت  یک سیستم کنترل اجتماعی در مجموعه سیستم‌های کنترل اجتماعی حلقه بسته، می‌بایست تغییراتی را در طراحی آن ایجاد نمود و اقداماتی را در دستور کار قرار داد که در مطالب بعدی، ضمن بحث پیرامون آسیب‌شناسی سیستم‌های کنترل اجتماعی به آنها پرداخته خواهد شد.  

http://socialsystems.blog.ir/1394/04/18/post%203    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۳
سجاد فتاحی


در دومین مطلب از وبلاگ سیستم های اجتماعی، به موضوع سیستم و کنترل به صورت عام پرداخته شده است و البته در بحث های بعدی به صورت خاص تر به موضوع کنترل و سیستم های اجتماعی پرداخته خواهد شد.
این مبحث از آنرو مهم است که بخش عمده ای از وضعیت کنونی ایران را می بایست در کنترل نابجای برخی از حوزه ها و فرو گذاردن کنترل در برخی حوزه های دیگر جستجو کرد. سال ها هزینه های بیهوده صرف کنترل حوزه هایی نموده ایم که اصولا تجربه بشری حاکی از کنترل ناپذیری آنها بوده است؛ در حالی که حوزه های دیگری را که باز هم به حکم تجربه بشری می بایست موضوع کنترل قرار می گرفت فرو گذاردیم. اینگونه شد که برای نمونه سیستم سیاسی با هزینه های مادی، روانی و اجتماعی فراوان، سعی در کنترل حجاب و پوشش زنان و مردان نمود و آگاهانه کنترل برداشت بی رویه از منابع آب های زیرزمینی را فرو گذارد و یا در بهترین حالت در آن کوتاهی نمود و بواسطه درک نادرست از کنترل در هر دو حوزه شکست خورد و هزینه هایی سنگین را هم بر خود و هم بر این سرزمین تحمیل نمود. هزینه هایی که همچون کوه یخ تنها اندکی از آن در برابر چشمانمان قرار گرفته است. 
http://socialsystems.blog.ir/1394/04/11/post2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۱
سجاد فتاحی


اگر از کیفیت خودکار خود راضی نیستید، خودکارتان را عوض کنید. 
اگر از سرعت و کیفیت ماشین خود راضی نیستید، ماشین تان را عوض کنید.
اگر از وضعیت اقتصادی جامعه تان راضی نیستید، سیستم های اقتصادی تان را عوض کنید. 
اگر از وضعیت بهداشتی جامعه تان راضی نیستید، سیستم های بهداشتی تان را عوض کنید.
اگر از وضعیت زیست محیطی جامعه تان راضی نیستید، سیستم های محیط زیستی تان را عوض کنید. 
اگر از وضعیت دانشگاه هایتان راضی نیستید، سیستم های دانشگاهی تان را عوض کنید.
.
.
.
.
و اگر از هیچ چیز در جامعه و کشورتان راضی نیستید، و یا چیزهای اندکی است که رضایت خاطر شما را بر می انگیزد یا می بایست خودتان را عوض کنید و یا سیستم سیاسی حاکم بر کشورتان و الگوریتم‌های دستوری آن را، چرا که یا سیستم کنترلی شما مشکل دارد و یا سیستم کنترلی حاکم بر کشور شما. 
اگر در احساس نارضایتی تان از وضعیت موجود تنها بودید و یا فکر می کنید که در این احساس، تنها با تعداد اندکی از افراد کشورتان اشتراک دارید، احتمالا باید مشکل را در خود و سیستم کنترلی تان جستجو کنید (اگرچه این گزاره از قطعیت کمتری در مقایسه با گزاره بعدی برخوردار است)، اما اگر در این احساس نارضایتی با بخش وسیعی از افراد سرزمینتان اشتراک دارید ( مثلاً 70 درصد) حتماً می بایست به فکر تغییر و در صورت امکان اصلاح سیستم سیاسی حاکم بر کشورتان باشید، چرا که سیستم های سیاسی و حکمرانی، کنترل کننده های اصلی کشورها هستند و اگر همه چیز مشکل دارد، ایراد را باید در نوع و طراحی آنها جستجو کرد. فقط باید مواظب بود که به هنگام تعویض و یا اصلاح سیستم سیاسی کهن و طراحی سیستم سیاسی نوین، خودمان و یا دیگران، سیستم قبلی را در شکلی جدید و یا بدتر از آن را بر کشورمان حاکم نکنیم، چرا که آنگاه تمامی مشکلات سیستمی پیشین همراه با مشکلاتی جدیدتر از راه خواهند رسید و چندان تفاوتی نمی کند که چه کسی بر مسند قدرت نشسته باشد، دام های سیستمی او را نیز در بر خواهند گرفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۷
سجاد فتاحی


بواسطه یک طرح پژوهشی‌ که در آن افتخار همراهی با دکتر محمد فاضلی را دارم؛ مدتی است که فرصتی دست داده است که به مطالعه پیرامون موضوع آب، کم آبی و بحران آب در ایران بپردازم. پرسش این طرح نیز به ظاهر ساده است: چگونه شد که بحران کنونی آب در ایران رقم خورد؟ ناگفته پیداست که پاسخ‌گویی به این پرسش از آنرو مهم است که راه رهایی از این بحران نیز در پاسخ آن نهفته است.  

امروز مطلبی را به قلم استاد کردوانی گرامی پیرامون قنات می‌خواندم؛ مردی که بیش از 30 سال پیش انذارمان داد که تن تشنه این سرزمین نیازمند مراقبت است و اگر آن را در نیابیم بحرانی را خواهیم دید که ایران در تاریخ خود ندیده است؛ گوش ندادیم و امروز بحران فرا رسیده است. بگذریم.

 پس از پایان مطلب که در مورد شیوه حفر قنات، افراد و وسایل مورد نیاز برای حفر آن و ... بود؛ دیدم که چه شباهت عجیبی دارد کار مقنی با تجربه، با کار جامعه‌شناس تاریخی. مقنی با تجربه برای دست‌یابی به آب و جاری  نمودن آن بر تن تشنه زمین، از نقطه‌ای که مظهر قنات است و بعدها محل خروج آّب، کار را آغاز می‌کند و روزها و در بعضی موارد سال‌ها عمر خود را صرف آن می‌نماید که با تیشه، تن زمین را کیلومترها بخراشد؛ و نفوذ کند در دل آن؛ تا از قسمت خشک گذر کرده و برساند خود را به مدخل حوضه آبگیر و قسمت آبدار آن؛ جایی که کار او پایان خواهد گرفت و  مسئولیت نسل‌های بعدی در حفظ این قنات آغاز خواهد شد.


او ممکن است برای رسیدن به آب، ناگزیر از کندن کیلومترها باشد؛ حتی ممکن است در بعضی موارد همانند قنات گناباد ناچار باشد 70 کیلومتر را با مشقت و دشواری بخراشد و بکاود تا آب را بر تن تشنه زمین جاری نماید. او باید کار خود را با چنان دقتی انجام دهد که شیب قنات نه اندکی زیادتر شود و نه اندکی کمتر، که اگر این امر رخ دهد گویند که "از رو رفته" است و در هر دو حال کار به نتیجه مطلوب نخواهد رسید؛ یا به آب نمی‌رسد و یا قنات او بعد از مدتی با فرو رفتن اندکی از سطح آب زیرزمینی خشک خواهد شد و کوشش‌هایش بی نتیجه خواهد ماند.

جامعه‌شناس تاریخی نیز کار خود را با دیدن پدیده‌ای در زمان خود آغاز می‌کند؛ که در صدد پاسخ‌گویی به چرایی وقوع آن است. آنگاه  همانند مقنی پیر و با تجربه داستان، از این نقطه با تیشه خود شروع به کندن و خراشیدن دل تاریخ می‌کند و در زمان به عقب می‌رود؛ او نیز باید همانند مقنی  در دل تاریخ با شیبی ملایم حرکت کند؛ نه تند و نه کند؛ چرا که در هر دو صورت "از رو رفته است" و از برقراری رابطه بین علل گوناگون که هر یک در فاصله‌ای زمانی با او قرار دارند ناتوان خواهد شد و نخواهد توانست جریان رخ‌دادها را در تاریخ به یکدیگر متصل نموده و برساند خود را به قسمت آبدار پدیده و حوضه آبگیر آن، که سرمنشا و علت اصلی پدیده مورد نظر است.

گمان نمی‌کنم دیگر در این سرزمین مقنیان چندانی باقی مانده باشند؛ اما آنان برای جامعه‌شناسان الگویی باقی گذارده‌اند که می‌بایست بر اساس آن، علل بحران‌های کنونی در جامعه ایران و یکی از مهمترین آنها یعنی بحران کنونی آب در ایران را شناسایی کنند.

بدون نقب تاریخ و رسیدن به نقطه آبدار آن، جاری شدن آب در دل تشنه این سرزمین غیر ممکن خواهد بود.     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۲۰:۱۳
سجاد فتاحی

(به بهانه آغاز به کار وبلاگ سیستم های اجتماعی)

عموم مطالب منتشر شده در وبلاگ "راهی به رهایی" مبتنی بر رویکرد نظری ای بین رشته ای و برآمده از جهان تجربی است که می توان آن را در ذیل نظریه سیستم ها طبقه بندی کرد؛ عدم آگاهی از این نظریه و عدم آشنایی با تعاریف دقیق مفاهیم به کار برده شده در آن، می تواند موجب ابهام در فهم مطالب این وبلاگ شود که گروهی از دوستان بارها به درستی به آن اشاره کرده اند؛ به همین منظور وبلاگی دیگر تحت عنوان "سیستم های اجتماعی" راه اندازی شد تا منحصرا به معرفی این رویکرد و نقد و بررسی آن بپردازد. دوست عزیزم معصومه محمودیان که یکی از دوستانی است که بارها با او چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی پیرامون این رویکرد صحبت کرده ام و البته نقدهای قابل تاملی نیز بر آن داشته است ذیل مطلبی که پیرامون آغاز به کار وبلاگ "سیستم های اجتماعی" در فیسبوک نوشتم ابراز امیدواری کرد که "این وبلاگ نوری باشد بر راهی به رهایی"؛ تصور می کنم این بهترین آرزویی است که می توان برای آغاز به کار این وبلاگ چه در معنای دور و چه در معنای نزدیکش داشت.

امید است که این وبلاگ "نوری باشد بر راهی به رهایی".    

http://socialsystems.blog.ir/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۶
سجاد فتاحی

برای آنکه یک متن ماندگار شود، و خود را در حافظه یک ملت ماندگار نماید؛ میبایست مجموعهای از شرایط در کنار یکدیگر قرار گیرند.

شعر نیز از این قاعده مستثنی نیست. شعر و شاعر در پیوندی وثیق با جامعه و شرایط سیاسی دوران خود قرار دارند، از آنها تاثیر پذیرفته و بر آنها اثر میگذارند. ازاین منظر میتوان گفت که استمرار شرایط سیاسی و اجتماعیای که متن ادبی در آن شرایط پدید آمده است؛ خود یکی از دلایل ماندگاری آن متن در حافظه و تاریخ یک سرزمین میباشد.

با در نظر داشتن مطلب فوق شاید بتوان یکی از دلایل ماندگاری شعر حافظ، به ویژه بخشهایی از غزلهایش که در آن به نقد اخلاقیات حاکم بر جامعه، شیوخ و صوفیان دوران خویش میپردازد را جدای از دلایل ادبی، وجود و ماندگاری تمامی آن رذائل اخلاقی دانست که پیکرهی اجتماع دوران او را به شدت ملوث کرده بود؛ و او در جای جای دیوان خویش به نقد آنها پرداخته است. به همین دلیل است که هنگامی که از زهد فروشی و دین فروشی زاهدان و صوفیان دوران خویش نالان است؛ خواننده خود را در ارتباطی نزدیک با شعر وی مییابد؛ زیرا خویهایی که حافظ را به سرودن اشعاری در مذمت آنها واداشت، همچنان موجود است؛ و در کالبد جامعه ساری و جاری.

با توجه به مطالب فوق، پرسش این است که اگر به راستی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه ایران از دوران حافظ تا به امروز  از نظر آلوده بودن به همان رذائلی که حافظ در مذمت آنها داد سخن داده است تغییری کلی نموده بود، باز هم تمامی غزلهای او اینگونه در زندگی مردم ساری و جاری بود و آیا خواننده میتوانست با شعر او ارتباطی چنین نزدیک برقرار نماید؟

آیا اگر تزویر و ریا از این سرزمین، در تمامی ادواری که پس از حافظ گذشت، رخت بر میبست و زهد فروشی وسیلهای برای یافتن نام و نان نبود؛ این بیت از دیوان حافظ میتوانست ارتباطی با مخاطب برقرار نماید و همچنان ماندگار گردد که:

بشارت بر به کوی می فروشان / که حافظ توبه از زهد و ریا کرد.

آیا به راستی اگر روزی مزورانه ظواهر دینی و اخلاقی را نمیآراستند و اصول دینی و اخلاقی را در پس این ظواهر به مسلخ نمیبردند، دگر این شعر حافظ موضوعیتی مییافت که:

در میخانه ببستند خدایا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند

 و یا

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد / که می حرام، ولی به ز مال اوقاف است .

اگر در تمامی این دورانها علم و عمل هم ره میشدند و عالمان، عمل به اقوال خویش را فرو نمیگذاردند؛ دگر سخنی از این بود که :

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس / ملالت علما هم ز علم بی عمل است

و یا

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس / که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن   

به راستی دیوان حافظ سرشار از اشعاری است که گویا وصف تمامی ادوار پس از ویاند و از همین رو با مخاطب ارتباطی نزدیک برقرار نموده و چنین ماندگار گشتهاند.

ماندگاری شرایط اجتماعی و سیاسیای که ملوث به رذائل اخلاقیای است که حافظ ناقد آن بود؛ چندان خوشایند نیست و افتخاری بر تاریخ ما نمی افزاید. از این منظر ماندگاری شعر حافظ رسوا کنندهی عدم تحرک و تکامل اخلاقی جامعه ایرانی در تمامی ادوار سپری شده از دوران اوست. چه پسندیدهتر بود که امروز نسل ما با مفاهیمی چون زهد فروشی، ریا، و یا سقف معیشت را بر ستون شریعت زدن[1] بیگانه بود.

اما افسوس که هنوز از پس گذر قرنها، رندان همچنان با حافظ همصدایند و میخوانند که:

می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را   

 



[1] عنوان یکی از سخنرانی های عبدالکریم سروش

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۷
سجاد فتاحی

(این گزارش را در سال 1391 برای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته ام؛ مدتی است به این نتیجه رسیده ام که سیستم سیاسی در ایران داده های لازم و نه لزوما دقیق برای شناسایی بحران های کنونی را از سال ها و در بعضی موارد دهه ها پیش در اختیار داشته است؛ اما این سیستم بواسطه طراحی ضعیف و ناکارآمد سیستم سیاسی که نقشی اساسی در کنترل بحران های پیش روی جامعه را بر عهده دارد از توانایی و انگیزه لازم برای مواجهه بهینه با این بحران ها برخوردار نیست؛ به نظر میرسد انتشار چنین گزارش هایی در فضای عمومی تاثیرات بیشتری از ارائه محرمانه آنها به مدیران سیاسی کشور داشته باشد؛ شاید بواسطه فشار افکار عمومی باور کنند که جامعه ایرانی در آستانه فروپاشی بزرگی قرار دارد؛  به دوستانی که علاقمند به مطالعه تبیینی نظری و دقیق پیرامون برخی مسائل طرح شده در این گزارش می باشند مطالعه کتاب دام های اجتماعی و مساله اعتماد را پیشنهاد می کنم؛ به تبیین سیستمی این مساله  نیز در فرصتی دیگر خواهم پرداخت)

مقدمه

آنچه که سببساز اعتماد آدمیان به یکدیگر میگردد، نه واقعیت موجود در جامعه، بلکه احساس آنان از شرایطی است که در آن واقع شدهاند و البته این احساس، خود به میزان زیادی تحت تاثیر همان شرایط واقع میباشد. ممکن است در جامعهای سطح واقعی تظاهر و دورویی نازل باشد و یا درصد زیادی از افراد صادق و راستگو باشند، اما همین که افراد در آن جامعه احساس کنند که دیگران به آنها دروغ میگویند کافی است تا به سایرین اعتماد ننموده و سطح اعتماد که یکی از بنیادی‌ترین متغیرهای ثبات اجتماعی است کاهش یابد. به‌واسطه‌ی همین اهمیت است که در این‌جا تلاش می‌شود تا در حد امکان و با استفاده از پژوهشها و دادههای موجود در این زمینه، تصویری از وضعیت احساس وجود تظاهر و دورویی، صداقت و راستگویی، و سطح اعتماد در جامعه ایران که تحت تاثیر دو متغیر پیشین میباشد ارائه شود.

احساس تظاهر و دورویی

شناسایی وضعیت احساس تظاهر و دورویی در جامعه از آنرو مهم است که میتواند در بلند‌مدت با اثرگذاری بر سطح صداقت و راستگویی و اعتماد اجتماعی موجبات افزایش سطح تظاهر و دورویی را در جامعه ایجاد نموده و این احساس را به واقعیت تبدیل نماید. در پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان (دفتر طرحهای ملی،1382، ص. 311) هنگامی که از پاسخگویان خواسته شده است برآورد خود را از میزان رواج خصوصیت اخلاقی دورویی و تظاهر در جامعه بیان نمایند 68/2درصد از آنان گزینه زیاد و 14/6 درصد نیز گزینه متوسط را برگزیدهاند. یعنی 82/8 درصد از افراد جامعه با توجه به تجربیات زندگی روزمرهشان بر این باورند که تظاهر و دورویی در جامعه ایران به میزان متوسط و زیاد رواج دارد. این درصد در مقایسه با موج اول این پیمایش نشان دهنده رشد 4 درصدی افرادی است که میزان رواج خصوصیت اخلاقی دورویی و تظاهر را در جامعه زیاد میدانند (ربانی و شهابی، 1389، ص. 81).

شهابی (1382 به نقل از ربانی و شهابی، 1389، ص. 82) در پژوهشی که در بین جوانان روستایی استان اصفهان صورت داده است به این داده دست یافته که 57 درصد از جوانان روستایی استان اصفهان عقیده داشتهاند که خصوصیت اخلاقی تظاهر و دورویی به میزان زیادی در بین مردم رواج دارد.    

در پیمایشی دیگر (ایسپا،1384) پژوهشگران از پاسخگویان خواستهاند موافقت یا مخالفت خود را با این گزاره که «اکثر مردم ظاهر و باطنشان یکی است» اعلام نمایند. نتایج حاصل بیانگر آن است که 75 درصد از پاسخگویان با این گزاره کاملا مخالف و یا مخالف بوده و 11/7 درصد نیز در پاسخ به این پرسش تردید داشتهاند.

طالبان (1388، ص200) در پیمایش ملی تدین اسلامی به صورت مستقیم از پاسخگویان پرسیده است که «فکر میکنید مردم ما تا چه حد دارای دورویی و تظاهر هستند؟». نتایج حاصل نشاندهنده آن است که 51/3 درصد از پاسخگویان بر این اعتقادند که دیگران به میزان زیاد و خیلی زیاد دارای دورویی هستند، و اگر درصد افرادی که گزینه متوسط را نیز انتخاب نمودهاند به این درصد اضافه نماییم، 72/5 درصد از پاسخدهندگان سایرین را به میزان زیاد، خیلی زیاد و متوسط دارای دورویی و تظاهر میدانند.

با در نظر داشتن نتایج فوق میتوان بیان نمود که با توجه به دادههای سه پیمایش ملی صورت گرفته، درصد بالایی از ایرانیان ( 82/8 درصد در پیمایش اول، 75 درصد در پیمایش دوم  و 72/5 درصد در پیمایش سوم) در تجربیات روزمره خود سایرین را به میزان متوسط، زیاد و خیلی زیاد دچار دورویی و تظاهر میدانند.

در موج دوم پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان ( دفتر طرحهای ملی،1382،ص127) پژوهشگران این پرسش را از پاسخگویان پرسیدهاند که « فکر میکنید رواج صفات بد (منفی) اخلاقی مثل دورویی، تظاهر، تقلب و کلاهبرداری بین مردم در 5 سال آینده بیشتر خواهد شد یا کمتر؟» با توجه به دادهها 87/4 درصد از پاسخگویان معتقد بودهاند که رواج این صفات بد اخلاقی در آینده بیشتر خواهد شد.

در پژوهشی (ربانی و شهابی، 1389، ص. 88) نیز که بر روی جوانان شهر اصفهان صورت پذیرفته است، 73 درصد از پاسخگویان معتقد بودهاند که در جامعه یکرنگی اصلا وجود نداشته و یا کم است و در مقابل تنها 9/1 درصد معتقد بودهاند که یکرنگی در جامعه رواج دارد. در این زمینه هنگامی که خود پاسخگویان مورد خطاب قرار گرفتهاند 46/9 درصد اظهار داشتهاند که یکرنگی را کمتر رعایت میکنند. نکته قابل تامل در این زمینه در مقایسه با پژوهشهای دیگر آن است که در این پژوهش که نسبت به سایر پژوهشها از نظر زمانی متاخرتر میباشد فاصله بین ارزیابی افراد از خود و جامعهشان به میزان بسیار زیادی کاهش یافته است یعنی به عنوان مثال اگرچه در پژوهش طالبان (1388) 51/3 درصد از افراد بر این اعتقاد بودند که تظاهر و دورویی به میزان زیاد و خیلی زیاد در جامعه رواج دارد اما تنها 4/1 درصد از آنان خود را به میزان زیاد و خیلی زیاد مبتلا به این خصوصیت اخلاقی میدانستند که نسبتی در حدود 12/5 میگردد در حالی که در این پژوهش این نسبت برابر 1/5 است که با در نظر داشتن اینکه این پژوهش در بین جوانان صورت پذیرفته، به میزان بسیار زیادی شایسته تامل است.  

احساس صداقت و راستگویی

با افزایش احساس وجود دورویی و تظاهر در جامعه نمیتوان انتظار داشت که افراد احساس چندان مناسبی به صداقت و راستگویی دیگران در جامعه داشته باشند و رفته رفته سطح اعتماد در جامعه کاهش خواهد یافت. در پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان ( دفتر طرحهای ملی، 1382، ص. 309) هنگامی که از پاسخگویان پرسیده شده است که «به نظر شما هر کدام از خصوصیاتی که نام میبرم چقدر در بین مردم رواج دارد؟» پیرامون خصوصیت اخلاقی صداقت و راستگویی 58/6 درصد گزینه کم و 32/6 درصد نیز گزینه متوسط را برگزیدهاند این در حالی است که در موج اول این پیمایش در سال 1379، 50/7 درصد از پاسخگویان گزینه کم را برگزیدهاند (ربانی و شهابی، 1389، ص. 81) که حاکی از رشد 8 درصدی افرادی است که رواج صداقت و راستگویی در جامعه را اندک میدانند.

اندک پژوهشهای صورت گرفته در روستاهای کشور نیز نشان دهنده شرایطی نسبتا مشابه در روستاها میباشد. برای مثال شهابی (1382 به نقل از ربانی و شهابی، 1389، ص. 82) در پژوهش خود با عنوان «بررسی اولویتهای ارزشی جوانان روستایی و عوامل موثر بر آن در استان اصفهان» به این داده دست یافته است که تنها 14/8 درصد از جوانان روستایی معتقداند که خصوصیت اخلاقی صداقت و راستگویی در بین مردم رواج زیادی دارد. 

در پیمایشی دیگر (ایسپا، 1384، ص. 253) از پاسخگویان خواسته شده است که موافقت یا مخالفت خود را با این گزاره که «روز به روز تعداد آدمهای راستگو و درستکار جامعه ما زیادتر میشود» بیان نمایند. در پاسخ به این گزاره درصد بالایی از مردم (67/1 درصد) اعلام کردهاند که با آن مخالف و یا کاملا مخالفند یعنی در آن برهه زمانی (1384) این درصد از افراد جامعه نسبت به وضعیت راستگویی و درستکاری افراد در آینده دید مثبتی نداشتهاند. 14/4 درصد از پاسخگویان نیز در مورد این گزاره دچار تردید بودهاند.

این احساس شیوع عدم صداقت و راستگویی در جامعه در پرسشهای دیگری نیز که در همین پیمایش (ایسپا، 1384، ص. 128) از پاسخگویان پرسیده شده است به چشم میخورد. در یکی از این گزارهها، پژوهشگران از پاسخگویان خواستهاند که موافقت یا مخالفت خود را با این گزاره که «اکثر مسئولین نظام، حرف و عملشان یکی است» اعلام نمایند. با توجه به دادههای به دست آمده 58/7 درصد از پاسخگویان با این گزاره کاملا مخالف و یا مخالف بوده‌ و 17/1 درصد از آنان نیز تردید داشتهاند. این یافته با یافتههای پژوهش سیاهپوش (1387، ص. 112) که از فراتحلیل مطالعات صورت گرفته پیرامون سرمایه اجتماعی در ایران بدست آمده است منطبق می‌باشد. بر اساس این یافته‌ها «از نظر مردم میزان ارزش‌های اخلاقی مثبت در بین مسئولین در حد پایینی قرار دارد.به خصوص‌ میزان امانت‌داری، پایبندی به قانون، صداقت و وفای به عهد خیلی کمتر دانسته می‌شود. ارزشی که‌ از نظر پاسخگویان در مقایسه با سایر ارزش‌ها بیشتر در مسئولان دیده می‌شود هوشمندی است».

در همین پیمایش (همان، ص. 159)  پرسش دیگری که از پاسخگویان پرسیده شده است و تا حدودی به بحث درباره احساس صداقت و راستگویی مرتبط می‌باشد این پرسش است که: شما تا چه حد با این گزاره موافق و یا مخالفید که «در ایران، سیاست‌مداران به مردم دروغ نمی‌گویند.» بر اساس داده‌های حاصل از این سؤال، 54/5 درصد از پاسخگویان معتقد بوده‌اند که سیاستمدارن در ایران به مردم دروغ می‌گویند و 17/5 درصد از آنان در رابطه با پاسخگویی به این پرسش تردید داشته‌اند.

مجموع یافته‌های سیاهپوش (1387)  نشان می‌دهد که از نظر مردم میزان ارزش هایی چون صداقت، امانتداری و گذشت در بین سایر مردم پایین است و میزان رواج ضد ارزش‌هایی چون کلاهبرداری و چاپلوسی بالا است.

یکی از پرسش‌هایی که طالبان (1388، ص. 196) در پیمایش ملی تدین اسلامی از پاسخگویان پرسیده است و به بحث ما درباره صداقت و راستگویی در این بخش مربوط میباشد این پرسش بوده که «فکر میکنید مردم تا چه حد دارای صداقت و راستگویی هستند؟» 456/2 درصد از پاسخگویان معتقد بودهاند که سایرین به میزان هیچ، خیلی کم و کم دارای صداقت و راستگوییاند.

داده‌های پراکنده بدست آمده از تحقیقات صورت گرفته در برخی شهرهای ایران نیز وضعیت چندان مساعدی را از نظر احساس میزان رواج صداقت و راستگویی نشان نمیدهد. 73/3 درصد از جوانان شرکت کننده در پژوهش ربانی و شهابی (1389، ص. 83) پیرامون ارزشهای اخلاقی جوانان شهری اصفهان در پاسخ به این پرسش که « به نظر شما چقدر صداقت و راستگویی در بین مردم رواج دارد؟» پاسخ دادهاند که اصلا صداقت و راستگویی رواج نداشته و یا اینکه در حد کم و بسیار کم میباشد. نکته تامل برانگیز دیگر در این پژوهش آن است که 44/1 درصد از این جوانان در پاسخ به این سوال که «خود شما چقدر صداقت و راستگویی را رعایت میکنید؟» پاسخ دادهاند که اصلا رعایت نمیکنند و یا در حد کم و بسیار کم رعایت میکنند.

اعتماد اجتماعی

نمیتوان از انسانها انتظار داشت که در عین حال که دیگران را صادق و راستگو نمیدانند و بر این اعتقادند که اکثریتی از افراد پیرامونشان متظاهر و دورو میباشند باز هم به سایرین اعتماد نمایند، بنابراین، در چنین وضعی خود آنان نیز برای حفظ و کسب منافع خویشتن، دورویی و تظاهر پیشه میکنند و در چنین شرایطی کل جامعه در چرخهای گرفتار میشود که در جهت افزایش سطح تظاهر و کاهش سطح اعتماد قرار میگیرد، چرخهای که عدم رهایی از آن هزینههای مادی و معنوی سنگینی به جامعه و ساختار سیاسی آن تحمیل خواهد کرد.

رفیع‌پور (1378، ص. 109 به نقل از محسنی تبریزی و دیگران 1390) در تحقیق خود با عنوان «بررسی آنومی در شهر تهران » اعتماد مردم را نسبت به هم و نسبت به دولت سنجیده است. بر  اساس نتایج این تحقیق، حدود 86 درصد پاسخگویان معتقدند که اعتماد مردم نسبت به یکدیگر کم شده و 63/5 در صد اظهار داشته اند که اعتماد مردم نسبت به مسئولین کاهش یافته است، با توجه به دو معرف فوق، رفیع‌پور میزان اعتماد اجتماعی را پایین ارزیابی نموده‌‌ است.

در پیمایش ملی فرهنگ سیاسی مردم ایران (ایسپا، 1384، ص. 255) پژوهشگران با در کنار هم قرار دادن شاخصهای مختلف، شاخص کلی اعتماد اجتماعی را بدست آوردهاند که نتایج آن به شرح جدول زیر است:

جدول شماره1: شاخص اعتماد اجتماعی

 

فراوانی

درصد

 

خیلی کم

1331

27/3

 

کم

2346

48/1

 

متوسط

797

16/3

 

زیاد

365

7/5

 

خیلی زیاد

40

0/8

 

کل

4879

100

 

میانگین

92/30

همانگونه که ملاحظه میگردد 75/4 درصد از افراد دارای اعتماد اجتماعی کم و خیلی کم میباشند و 16/3 درصد از پاسخگویان نیز اعتماد اجتماعی متوسطی دارند. 

نتایج تحقیق محسنی تبریزی و همکارانش (1390) در شهر تبریز نشان می‌دهد که اگرچه افراد جامعه اعتماد بالا و یا نسبتاً بالایی به اعضای خانواده خود دارند (اعتماد درون‌گروهی بالا)، اما از اعتماد اندکی نسبت به افرادی غیر از افراد خانواده (اقوام، دوستان، همکاران، همسایگان و همشهری‌ها) خود برخوردارند (اعتماد بین گروهی اندک). همچنین بر اساس یافته‌های همین پژوهش از نظر اعتماد اجتماعی تفاوت معناداری بین نسل متعلق به دوران قبل از جنگ و انقلاب، و نسل متعلق به دوران بعد از جنگ و انقلاب، وجود دارد به این معنا که نسل متعلق به دوران پیش از جنگ و انقلاب از اعتماد اجتماعی بیشتری در مقایسه با نسل متعلق به دوران بعد از جنگ و انقلاب برخوردار است.

با در نظر داشتن دادههای فوق در جامعه ایران چرخه معیوب احساس دورویی، عدم صداقت و بی اعتمادی تکمیل شده است و این چرخه هرقدر بیشتر استمرار یابد بنیانهای اعتماد موجود در جامعه را به میزان بیشتری سست خواهد نمود  و اگر چارهای پیرامون آن اندیشیده نشود در نهایت بیاعتمادی پدیدار شده احساس دورویی و عدم صداقت موجود در جامعه را افزایش خواهد داد و جامعه را در سطوح مختلف خرد و کلان با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد نمود.

جایگاه ایران در جهان و منطقه

بدون مقایسه وضعیت کشور با سایر کشورهای جهان و منطقه نمیتوان قضاوت دقیقی را پیرامون مناسب و یا نامناسب بودن وضعیت کنونی صورت داد. اگر فاصله کشور با کشورهایی که در رتبهبندیهای جهانی در جایگاه نخست قرار دارند و یا در سطح منطقه با کشورهایی که در مراتب بالاتری از ایران قرار گرفتهاند زیاد باشد میتوان حکم به نامناسب بودن وضعیت کنونی داد و اگر چنین نباشد میتوان ارزیابی مثبتی از وضعیت موجود داشت. نهاد معتبر لگاتیوم[1] هر ساله با استفاده از دادههایی که خود گردآوری مینماید و ترکیب آن با دادههای نظرسنجی جهانی گالوپ[2] و پیمایش ارزشهای جهانی[3] رتبهبندیای را از کشورهای جهان در زمینههای مختلف و از جمله سرمایه اجتماعی ارائه مینماید. در رتبهبندیای که این نهاد در سال 2011 در زمینه سرمایه اجتماعی انجام داده از بین 110 کشور مورد بررسی، ایران جایگاه 107ام را کسب نموده است. یکی از متغیرهای مورد بررسی این نهاد برای رتبهبندی سرمایه اجتماعی در کشورها، اعتماد به دیگران  بوده که در این زمینه از پاسخگویان این پرسش را پرسیدهاند که «آیا آنها فکر میکنند میتوان به بیشتر مردم اعتماد کرد؟» در ایران تنها 10/6 درصد از افراد به این پرسش پاسخ مثبت دادهاند این در حالی است که در نروژ که در صدر کشورهای جهان از نظر سرمایه اجتماعی قرار دارد 74/2 درصد از افراد بیان کردهاند که بیشتر مردم قابل اعتماداند. دادههای این نهاد در سال 2012 نیز که اخیرا منتشر شده است نتایجی مشابه نتایج سال 2011 را نشان میدهد با این تفاوت که به دلیل اضافه شدن کشورهای بیشتری به لیست کشورهای مورد بررسی این نهاد، ایران در زمینه سرمایه اجتماعی از بین 142 کشور مورد بررسی در جایگاه 121ام قرار گرفته و نروژ در این زمینه همچنان از جایگاه نخست برخوردار است. فاصله بین ایران و نروژ فاصلهای است بین وضع موجود و وضع مطلوبی که ایران میتواند در عالم واقع بدان دست یابد. در بین کشورهای منطقه نیز ایران در این زمینه جایگاه مناسبی را کسب ننموده است. جدول شماره 2 رتبهبندی کشورهای منطقه را از نظر میزان اعتماد به دیگران نشان میدهد. باید توجه داشت که داده مربوط به اعتماد در ایران برای آخرین بار در سال 2005 گردآوری شده است که البته با توجه به رخدادهای پیش آمده در ایران در فاصله سالهای 1384 تا کنون به نظر نمیرسد افزایشی داشته باشد.

         نام کشور

مراکش

عربستان سعودی

 افغانستان

اسرائیل

یمن

مصر

 

امارات

عراق

 (آیا اکثریت مردم قابل اعتماداند؟)

58/5

37/1

27/6

27

26/9

22/1

19/3

16

سال گردآوری داده

2009

2009

2010

2009

2009

2011

2009

2009

نام کشور

الجزیره

تونس

کویت

ایران

اردن

سوریه

ترکیه

 

(آیا اکثریت مردم قابل اعتماداند؟)

15/8

14/8

11/9

10/6

9/6

9/6

8/4

 

سال گردآوری داده

2009

2009

2009

2005

2009

2009

2009

 


جدول شماره2: رتبهبندی برخی کشورهای منطقه در رابطه با پاسخ به این پرسش که « آیا اکثریت مردم قابل اعتماداند» (دادهها از سایت نهاد لگاتیوم برگرفته شده است).


پیشنهادات

در علوم اجتماعی شناخت نزدیک به واقع وضع موجود اولین گام در جهت پاسخ به چرایی این وضعیت است و پاسخ به چرایی، مقدمه منطقی چگونگی تغییر وضعیت. برای آگاهی از شیوههایی که میتوانیم در جهت کاهش احساس تظاهر و دورویی در جامعه و افزایش سطح اعتماد در آن به کار گیریم پیش از هر کاری نیازمند ارائه نظریهای برای تبیین وضعیت موجود میباشیم، نظریهای که پاسخی در خور به پرسشهایی از این دست دهد که چرا تظاهر و ریا و به تبع آن دروغ و عدم صداقت در جامعه گسترش مییابد؟ و چرا اکثریتی از مردم احساس میکنند دیگران تظاهر و ریا پیشه کردهاند و منطقا آنان را شایسته اعتماد ندانسته و این چرخه معیوب سطح تظاهر و ریا را افزایش داده و سطح اعتماد را کاهش میدهد؟

میتوان همانند تحقیقات متعارف لیستی از پیشنهادات خرد و کلان را برای افزایش سطح اعتماد ارائه نمود اما این عمل پیش از تدوین نظریهای در مورد علل سقوط اعتماد در جامعه ایران، به کاری جز رفع تکلیف نمیآید، تنهاترین و در عین حال مهمترین پیشنهاد این گزارش ایجاد شرایطی جهت تدوین و شنیده شدن این نظریه است، نظریهای که میبایست زمینه اجتماعی جامعه ایران را در نظر گرفته و اگر مورد قبول عالمان واقع شد هر چه سریعتر برای تغییر این وضعیت پیش از آنکه هزینههای سنگینی را به کلیت جامعه ایران تحمیل نماید به کار گرفته شود، نگارنده معتقد است که جامعهشناسی نهادی و سیستمی ایران توانایی تدوین چنین نظریهای را دارا میباشد.   

  

منابع

-         ایسپا (1384) پیمایش ملی فرهنگ سیاسی مردم ایران. ایسپا

-         طالبان، محمدرضا (1388) پیمایش ملی تدین اسلامی ایرانیان. ایسپا

-         دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (1382) ارزشها و نگرشهای ایرانیان. دفتر انتشارات طرحهای ملی.

-         سیاهپوش، امیر (1387) فرا تحلیل مطالعات سرمایه اجتماعی در ایران. راهبرد فرهنگ 99-124.

-         محسنی تبریزی، علیرضا و معیدفر، سعید و گلابی، فاطمه (1390) بررسی اعتماد اجتماعی با نگاهی نسلی به جامعه. جامعهشناسی کاربردی. شماره 41 .صص 41-70

-         ربانی، رسول و شهابی، سیامک (1389) بررسی ارزش های اخلاقی جوانان شهری اصفهان. مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقهای .سال دوم، شماره پنجم،

سایتهای اینترنتی

-          www.prosperity.com



[1] Legatum

دادههای این نهاد در سایت www.prosperity.com در دسترس میباشد.

[2]  Gallup World Poll

[3] World Values Survey

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۵۸
سجاد فتاحی